معمای جذر اصمّ نزد حکمای دوره اصفهان
معماي جذر اصمّ نزد حكماي دوره اصفهان
احد فرامرز قراملكي
چكيده:
طرح شبهه جذر اصم در حوزه فلسفي اصفهان مسبوق به تاريخ پر فراز و نشيب اين مسئله نزد حكما و متكلمان پيشين است. مسئله در اين دوره از جهات متعددي چون روي آورد حكما، تقرير شبهه و راهحلها، ويژگيهاي معيني دارد كه آن را از دورههاي سابق متمايز ميكند. ميرداماد از مؤثرترين حكماي اين دوره، غير از تك نگارهيي كه در تحليل معما نگاشته است در اثر بسيار معروف خود، الافق المبين، نيز به طرح مسئله پرداخته است.
غالب حكمايي كه در اين دوره به طرح معماي جذر اصم پرداختهاند به مدرسه ملارجبعلي تبريزي متعلقند. از ملاصدراي شيرازي سخني در خصوص معماي ياد شده يافته نشده است و پيروان وي كمتر علاقهيي به آن نشان دادهاند. غير از ميرداماد، كسان ديگري چون مراد بن علي خان تفريشي، آقا حسين خوانساري، محمد بن عبدالفتاح تنكابني، سيد فضلالله استرآبادي و جيلاني اصفهاني در تحليل معمّاي جذر اصم سخن گفتهاند.
1. ويژگيهاي طرح معماي جذر اصم در حوزه اصفهان
معماي جذر اصم كه سادهترين شكل آن گزاره «هر سخن من اينك دروغ است» ميباشد در حاليكه گوينده آن تا سخني ديگر نگفته باشد؛ تاريخ پرفراز و نشيبي در فرهنگ اسلامي دارد. گفتارهايي كه نگارنده تاكنون در مجله وزين خردنامه صدرا ارائه كرده است، ماجراي معماي جذر اصم را نزد متكلمان[1] ، منطق دانان سده هفتم[2] و حكيمان حوزه فلسفي شيراز[3] گزارش كرده است.
گزارش آراء و مواضع حكيمان دوره اصفهان، موضوع گفتار حاضر است و مراد از «حكيمان دوره اصفهان» صرفاً متفكران متوطن در اصفهان نيست، بلكه حكيماني كه يا اركان حوزه فلسفي اصفهان هستند و يا از آنها متأثرند، مورد نظر واقع شدهاند.
طرح معماي جذر اصم در اين حوزه ويژگيهاي معرفتي و روش شناختي خاصي دارد :
1. حكيمان اين دوره وارث فرهنگ غني دورههاي پيشين هستند.
دانشمندان سلف از جاحظ و فارابي تا خفري و بخارايي، اين معما را مورد تحليل قرار داده و بتعبير ميرداماد «هر كس در تعبير معمّا صورتي و تقريري را طرح كرده و در حلّ آن برونشدي و تدبيري را به ميان آورده است»[4] .
بررسي تطبيقي / تاريخي آراء پيشينيان، حكيمان دوره اصفهان را در شناخت عميقتر معما و ابعاد آن تواناتر ساخته است.
پيش از اين، بررسي تطبيقي / تاريخي معماي جذر اصم در حوزه شيراز به صورت سنّت روشي در تحليل اين معما درآمده بود و حكماي اصفهان نيز به طريق آنها پايبند شدند.
2. مواجهه و روي آورد حكيمان اين دوره نه مانند متكلمان است و نه مانند منطقدانان سده هفتم. متكلمان براساس اين انگاره كه معماي جذر اصم ساختاري حقيقتاً تناقض آميز دارد و از اينرو برونشدي از آن نميتوان يافت، آن را ابزاري كردهاند در ابطال نظريات رقيب. در ميان منطقدانان، فارابي نيز چنين موضعي دارد و بر آن است كه معماي جذر اصم قياس مؤلف از مقدمات متقابل است و ارسطو نظريات رقيب را با ارجاع به آن نقد كرده است.[5]
منطقدانان قرن هفتم، معما را متضمن تناقض نميدانستند بلكه آن را موهم تناقض ميانگاشتند.
موضع منطقدانان در مواجهه با آن موضع منطقي بوده است. آنها معماي جذر اصم را در فن مغالطه طرح ميكردند و با بكار بردن مهارت منطقي خود به تحليل آن ميپرداختند و بهمين جهت كمتر تحليلهاي فلسفي و فرامنطقي به ميان ميآمد.
روي آورد حكيمان دوره اصفهان از گونهيي ديگر است آنها برخلاف متكلمان معما را داراي ايهام تناقض و نه حقيقتاً تناقض يافتند، ولي برخلاف منطقدانان سده هفتم با رويآورد كلامي / فلسفي به تحليل مسئله پرداختند و بهمين دليل، تحليلهاي فلسفي و فرامنطقي فراواني را به ميان آوردند. آنها شبهه جذر اصم را در تحليل مناط صدق قضايا بويژه قضاياي حقيقيه مطرح كردند: اگر براساس نظريه مطابقت با واقع،[6] صدق قضاياي حقيقي، مطابقت آنها با نفس الامر است، صدق گزاره «كل كلامي في هذه الساعة» را چگونه ميتوان تفسير كرد؟ صدق اين گزاره مستلزم كذب آن است و كذب آن مستلزم صدقش است. در پرتو چنين معمايي است كه مفهوم نفس الامر- مطابق قضاياي حقيقي – تفسيرهاي گوناگوني يافته و از نظريه عقل مفارق خواجه نصيرالدين طوسي [7] تا «ظرف اعتباري مطلق ثبوت و تحقق» علامه طباطبايي[8] رسيده است.
3ـ در حوزه فلسفي اصفهان تنها به طرح اين معما بسنده نشده است و معماهاي ديگري نيز صورتبندي شده است و در مواردي شبهه و معمائي نوين طراحي شده و مورد بحث قرار گرفته است، مانند شبهة المركب كه توسط محمد بن حسن شرواني (ف.1098 هـ . ق.) از پيروان مدرسه فلسفي ملا رجبعلي تبريزي صورتبندي شد و توسط معاصر وي، محمد هادي فرزند معينالدين محمد شريف شيرازي مورد نقادي قرار گرفت و شرواني نقدوي را پاسخ گفت و شريف شيرازي پاسخ وي را مجدداً نقد كرد.[9]
4ـ سنت تك نگاره نويسي در خصوص معماي جذراصم كه از حوزه فلسفي شيراز آغاز شده است، در اين حوزه نيز تداوم يافته است. «قسطاس فرديه» ميرداماد، «كدالقلم في حل شبهة جذر الاصم» شيخ محمد علي بن ابيطالب جيلاني (ف.1181 هـ . ق.) معروف به زاهدي اصفهاني و «رساله في حل شبهة جذر الاصم» محمد سراب تنكابني (ف.1124 هـ . ق.) نمونههايي از اين تك نگارهها است.
5ـ تأكيدي كه منطقدانان قرن هفتم در خصوص فن مغالطه از جهت كاربردي كردن آن داشتند، نزد حكماي حوزه اصفهان نيز تداوم پيدا كرد. در اين دوره، دانشمندان معماهاي منطقي را جمعآوري و طبقهبندي كردند و آنها را به صورت رسالههاي تك نگاره پرداختند.
اين رسالهها موضوع شرح، حاشيه و درس و بحث قرار گرفت. «رساله مغالطات» فضلالله استرآبادي نمونهيي از اين رسالهها است. بخارايي نيز رساله «المغالطات الغريبة»[10] را پرداخت كه توسط فرزند وي شرح يافت و موضوع درس قرار گرفت. [11] در غالب اين رسالهها، معماي جذر اصم جايگاه خاصي دارد.
2. حكيمان صاحب موضع در اين موضوع
حكيماني كه در تحليل معماي جذر اصم در حوزه فلسفي اصفهان سخن گفتهاند، فراوان هستند. ميرداماد، مراد بن علي خان تفريشي، آقا حسين خوانساري، مير فضلالله استرآبادي، محمد سراب تنكابني، جيلاني اصفهاني، شرواني و ملاعبدالله جيلاني بارهوي از كساني هستند كه در اين موضوع بتفصيل سخن گفتهاند.
1. ميرداماد، حكيم استرآبادي ملقب به «معلم ثالث» (د.1041) كه استاد و مراد ملاصدراي شيرازي بوده است، مبناي خاصي در گشودن معماي جذر اصم دارد. وي چنانكه خود در الافق المبين ياد آورد شده است، تك نگارهيي در حل معماي جذر اصم پرداخته است. البته اثري از اين تك نگاره در فهرستها و يادنامههاي مربوط پيدا نشد.
موضع وي را در الافق المبين نيز ميتوان يافت. ديدگاه ميرداماد در تحليل اين معمّا بدليل اهميت و تأثير وي؛ در گفتاري مستقل ارائه خواهد شد.
خلاصه برونشدي كه ميرداماد ارائه ميدهد، تأملي است در كيفيت خودارجاعي و خودستيزي جمله «كل كلامي كاذب». وي با تفكيك دو حيثيت در اين گزاره به حل معما پرداخته است: خودارجاعي اين گزاره، يعني اينكه خودِ گزاره، فردي از موضوع خود و حتي تنها فرد آن باشد و حكم خود بر خود سرايت كند، وقتي است كه گزاره را بدون خصوصيت محمول آن لحاظ كنيم اما با لحاظ آن، خودارجاعي گزاره منتفي ميشود و از اينرو با توجه به ويژگيي محمولِ اين گزاره نه از صدقش، كذبش لازم ميآيد و نه كذبش مستلزم صدقش ميگردد.[12]
2. مرادبن علي خان تفريشي (965-1051 هـ . ق.) در دو اثرش به تحليل معما پرداخته است. وي تك نگارهيي در اين خصوص نگاشته كه آن را پايان بخش كتاب «الانفعاليه» قرار داده است.[13]
همچنين در «انموذج الموسوي» نيز از شبهه جذر اصم بحث كرده است.[14] مولي تفريشي از شاگردان شيخ بهايي و ميرزا ابراهيم همداني است.
3. مير فضل الله استرآبادي فرزند سيد محمد كيا حسيني معاصر با حكومت شاه طهماسب صفوي و از شاگردان شيخ احمد اردبيلي (د.993).[15] وي رسالهيي در حل مغالطههاي منطقي دارد. رساله مشتمل بر يك مقدمه و سه باب است كه در مقدمه تعريف مغالطه و طبقهبندي معروف اسباب مغالطه را بيان ميكند و آنگاه مغالطههاي منطقي رايج را در يك طبقهبندي سهگانه موضوع سه باب رساله قرار ميدهد. يازدهمين مغالطه در باب دوم شبهه جذر اصم است. وي تقرير ساده «كل كلامي في هذه الساعة كاذب» را به ميان آورده و هفت راهحل پشينيان را بدون ذكر نام صاحبان آن آراء گزارش و نقادي كرده است. در اين رساله نه تنها راهحلي از نويسنده يافت نميگردد بلكه اساساً پيشرفتي نسبت به طرح مسئله در حوزه شيراز نيز ديده نميشود.[16]
4. آقا حسين خوانساري (1016-9/1098) فقيه و فيلسوف معروف در مدرسه ملارجبعلي تبريزي (د.1070) تربيت يافته است.[17] وي در حواشي خود بر حاشيه قديم دواني بر شرح جديد (قوشچي) تجريد الاعتقاد به طرح اين معما پرداخته است. اگرچه دواني در حاشيه قديم معما را طرح نكرده است اما خوانساري ميگويد: بدليل اينكه محشي در حاشيه جديد آن را طرح كرده است، نيكو است كه ما نيز به آن بپردازيم.
وي تمام مباحث دواني در حاشيه جديد را گزارش ميكند و آنگاه راه حل دواني در گشودن معما را مورد نقادي قرار ميدهد. خوانساري پس از نقد موضوع دواني، راهحل خود را ارائه ميدهد كه در واقع ترميم و بازسازي راهحل دواني است. وي در حواشي المحاكمات بين شرحي الاشارات تصريح ميكند كه بهترين راه حل معماي جذر اصم، پاسخ دواني است. خوانساري در انتهاي گفتار خود به گزارش و نقد دو راه حل علامه خفري و نيز دو راه حل يكي از معاصران خود پرداخته است.[18] نگارنده پيش از اين، راه حل خوانساري را گزارش كرده است.[19]
5. محمد بن عبدالفتاح تنكابني مازندراني مشهور به محمد سراب (ف.1124) تك نگارهيي در معماي جذر اصم دارد كه در خصوص اين رساله بتفصيل سخن خواهد رفت.
6. شيخ محمد علي فرزند شيخ ابيطالب جيلاني معروف به زاهدي اصفهاني (ف.1181) نيز تك نگارهيي در تحليل معماي جذر اصم پرداخته است.
نام رساله وي كدالقلم في حل شبهة جذرالاصم است كه نبايد آن را با رسالهيي بهمين نام از سيد ظهور حسين هندي، از دانشمندان سده اخير، اشتباه كرد كه البته رساله دوم با عنوان الدرر المنتظم في حل جذر الاصم چاپ شده است.[20]
7. شيخ عبدالله جيلاني از دانشمندان اواخر عهد صفويه در رسالهيي كه به گزارش و تحليل نقاديهاي آراء منطقي اختصاص دارد به طرح معماي جذر اصم پرداخته است. اين رساله مشتمل بر 44 تشكيك است. تشكيك بيست و سوم، نخستين تشكيك باب تصديقات، معماي جذراصم است. وي شبهه را بعنوان ردّ جامعيت تعريف خبر «قولٌ يصح أن يقال لقائله إنه صادق اؤ كاذب»[21] طرح كرده و پاسخ گفته است. تقرير وي از معما، همان صورت ساده متداول در حوزه اصفهان است؛ اما روي آورد مؤلف به معما مانند ساير حكماي اصفهان نيست وي دو راه حل در گشودن معما ارائه كرده است، راه حل نخست را كه تأملي در تعريف خبر است خود مخدوش و ضعيف دانسته و پس از اشاره به صورت تقويت شده معما، راه حل ديگري را ارائه ميكند و آن را نيز با رمز «تأمل» كه حكايت از محل ترديد و تأملي بودن دارد به پايان برده است. وي اشاره كرده است كه علاوه بر پاسخهاي ياد شده، شش پاسخ ديگر نيز دارد. اين رساله در مجموعه منطق و مباحث الفاظ چاپ شده است.[22] نسخهيي از اين رساله در كتابخانه عمومي اصفهان وجود دارد كه حاوي حواشي بسيار سودمندي از نويسنده است كه متأسفانه در چاپ نيامده است.[23]
8. محمد بن حسين مشهور به فخرالدين الحسيني مؤلف رسالة في قواعد المناظر، نيز اين معما را مورد بحث قرار داده و دو راه حل بر آن آورده است كه مبتني بر تفكيك دو جهت قضيه است يكي بر حسب خصوصيت و ديگري بدون توجه به خصوصيت.
3. تحليلِ محمد سراب تنكابني
محمد بن عبدالفتاح تنكابني معروف به محمد سراب، فقيه، اصولي و حكيم شيعي است كه در مدرسه فلسفي ملارجبعلي تبريزي تربيت يافته[24] و در نيمه دوم دوره اصفهان ميزيسته است. وي شاگرد ميرزا محمد باقر سبزواري (ف.1090) آقا حسين خوانساري (ف.1099)، ملامحمد تقي مجلسي (متوفي.)1070 و محمد بن حسن شرواني(د.1098) است.[25] بيش از سي رساله در معارف گوناگون تفسير، كلام، فلسفه، فقه، اصول، منطق، و هندسه از وي گزارش شده است.[26]
وي تك نگارهيي در حل معماي جذراصم دارد كه، به نظر نگارنده از جهت انتقال مباحث مربوط به اين معما از حكيمان به اصوليان متأخر، حائز اهميت فراوان است. مؤلفان گرانقدر اعيان الشيعه[27] و طبقات اعلام الشيعه [28] كه در خصوص تنكابني سخن گفتهاند به اين اثر اشارهيي نكردهاند، اما برخي از گزارش كنندگان زندگي وي به آن اشاره كردهاند.[29]
تاكنون تنها يك نسخه از اين رساله شناسايي شده است كه به كتابخانه اهدايي مرحوم مشكوة به دانشگاه تهران تعلق دارد.[30]
الف) تقرير معمّا
تنكابني در تقرير معمّا، نسبت به ديگر حكيمان دوره اصفهان دقتي وافر دارد. وي معماي دروغگو را با دو روايت ذكر ميكند: روايت نخست، صورت تقويت شده معماست كه نخستين بيان آن توسط كاتبي قزويني به ميان آمده است. براساس اين روايت كه آن را تقرير «غدي» و «امسي» نيز ميخوانند، اگر كسي امروز بگويد: «آنچه فردا خواهيم گفت دروغ است» و فردا نيز بگويد «آنچه ديروز گفتهام راست است» و او در اين دو روز سخني ديگر نگويد در اين صورت اجتماع صدق و كذب در جمله واحد لازم ميآيد. و آن مستلزم اجتماع نقيضين است.
تقرير دوم تنكابني، صورت ساده و متداول معماست «هر آنچه در اين ساعت ميگويم باطل است».
البته تنكابني از سر دقت شرطي را بر اين روايت ميافزايد: اگر مراد گوينده اين جمله از «هر آنچه ميگويم» همين جمله باشد، در اين صورت است كه اجتماع نقيصين لازم ميآيد.
تنكابني در بيان معماي جذر اصم، علاوه بر مشكل اجتماع صدق و كذب و بتبع آن اجتماع نقيضين، مشكل ديگري را نيز مورد توجه قرار ميدهد كه بمنزله نقد بسياري از راهحلهاي ارائه شده در حوزه فلسفي شيراز قابل طرح است: جمله تام، يا خبر است يا انشاء. جمله «كل لامي في هذهالساعةكاذب»نهانشاءاست و نه خبر. بنابرين تقسيمبندي جمله تام به خبر و انشاء، حاصر نيست.
وي در حواشي خود بر تقرير دوم به راه حل جرجاني اشاره ميكند. جرجاني با تكيه بر اصل عدم ورود اشاره در مشارٌاليه بر آن است كه گزاره كل كلامي كاذب، خود ارجاع نيست؛ زيرا اين گزاره نميتواند مصداقي از موضوع خود باشد. تنكابني بدون آنكه به نام جرجاني اشاره كند به اين توضيح بسنده، ميكند: صحت اينكه اين جمله ميتواند مصداقي از موضوع خود باشد و اساساً مصاديق موضوع قضيه ميتواند در همين قضيه منحصر گردد، يعني اينكه تنها مصداقِ موضوع قضيه خود گزاره باشد، بينياز از توضيح است. البته اصوليان متأخر با تمايز اعتبارات لاحقه و سابقه خودارجاعي اين قضيه را بيشتر تحليل كردهاند و در واقع نشان دادهاند كه مدعاي تنكابني چندان هم بينياز از توضيح نيست.
ب) حل معما
تنكابني در حل معما دو تدبير را به ميان ميآورد: راه حل نخست، نفي عموميت تعريف خبر به صدق و كذب پذيري و انكار حاصريت تقسيم خبر به صدق و كذب است. چرا نتوان گفت كه مَقْسم در تقسيم خبر به صادق و كاذب و معّرف در تعريف خبر به صدق و كذب پذيري خبر متداول و شايع نزد توده مردم است. خبر رايج در زبان عرف يا صادق است و يا كاذب، اين سخن بمعناي نفي خبري كه نه صادق باشد و نه كاذب، نيست.
تنكابني با اين توضيح بر آن است كه سرّ استلزام صدق گزاره يادشده، كذبش را در صدق و كذبناپذيري آن بداند. بسياري از راهحلهاي پيشينيان بر انكار صدق و كذبپذيري معماست. اما آنها در تفسير اطلاق خبر بر آن، سخن روشني ندارند. صدق و كذبناپذيري قضيه «كل كلامي كاذب» را چگونه بايد توضيح داد؟ بيان تنكابني اين است كه در اين مورد با خروج تخصصي روبرو هستيم و نه خروج تخصيصي و نقض قانون عام منطقي. گزاره ياد شده خبر است اما نه از قسمِ اخباري كه يا صادق است يا كاذب.
چنانكه روشن است تنكابني در اين پاسخ نسبت به بيان دواني در نهاية الكلام، سخني به غايت سُست دارد. دواني صدق و كذبناپذيري معما را از طريق تفكيك ساختار صوري و محتوايي توضيح داده است.[31] بهمين دليل تنكابني به ارائه راه حل ديگري ميپردازد كه آن نيز متأثر از دواني است.
از نظر وي آنچه در تعريف خبر به صدق و كذبپذيري بمنزله ملاك معتبر است، احتمال صدق و كذب بر حسب نوع است با قطع نظر از خصوصيات فردي؛ اما با توجه به خصوصيات فردي آن ممكن است نه صادق باشد و نه كاذب. اين راه حل كه در اساس همان تمايز ساختار صوري / دستوري از ساختار معنايي دواني است، بيان ديگري از تعبير ميرداماد نيز هست كه در ابتداي اين نوشتار ذكر شد.
وي سپس به گزارش و نقد برخي از بهترين راه حلهاي پيشينيان پرداخته است. ابتدا بيان خواجه نصيرالدين طوسي در نقد التنريل (تعديل المعيار) مبتني بر اصل تغاير خبر و مخبرٌ عنه در صدق و كذبپذيري را آورده و بر راه حل خواجه طوسي دو انتقاد عمده وارد كرده است.
انتقاد اول وي اين است كه راه حل خواجه طوسي بر صورت ساده شبهه ناظر است و از حل صورت تقويت شده آن (امسي و غدي) عاجز است. انتقاد دوم، بيان نمونههاي نقضي است كه اگر كسي گويد «هر سخن من اينك فارسي است» به شرط آنكه هيچ جمله ديگري نگفته باشد، جملهيي است خبري و صادق در حالي كه تغاير خبر و مخبرٌ عنه وجود ندارد.
راه حل ديگر كه مورد نقادي تنكابني قرار ميگيرد، بيان ابنكمونه است. ابنكمونه حصر قضيه در صادق و كاذب را، مطابق گزارش تنكابني، انكار ميكند و تمايز خبر از غير خبر را به احتمال صدق و كذب ميداند و نه اينكه بالفعل يا صادق است يا كاذب.
تنكابني پاسخ ابنكمونه را بهتر از پاسخ خواجه طوسي يافته است و در تمايز راه حل خود نسبت به آن دو تنها به اين نكته اشاره ميكند كه بدون آشنايي با آن پاسخها و حتي ديگر پاسخها با مبناي خاص خود به دفع شبهه پرداخته است. با توجه به اينكه ديدگاههاي خواجه طوسي و تنكابني پيش از اين توسط نگارنده بتفصيل مورد بحث قرار گرفته است از ذكر و توضيح آنها خودداري ميشود. كه در نهايت گزارش و نقادي از دو راه حل يكي از معاصران وي در پاسخ به هر دو تقرير معما پايانبخش رساله اوست.
پی نوشتها:
[1]. فرامرز قراملكى، احد «معماى جذر اصم نزد متلكمان»، خردنامه صدرا، ش 5 و6، پاييز و زمستان 1375، ص73-63.
[2]. همو «معماى جذر اصم نزد منطقدانان قرن هفتم»، خردنامه صدرا، ش7، بهار1376، ص79-68.
[3]. همو «معماى جذر اصم در حوزه فلسفى شيراز»، خردنامه صدرا، ش4، تيرماه1375، ص .85-80
[4]. ميرداماد، الافق المبين، نسخه خطى متعلق به دانشكده الهيات دانشگاه تهران، به شماره15284، ص .25
[5]. ابونصر فارابى، المنطقيات، حققّها و قدم لها، محمد تقى دانشگاه پژوه، المجلد الاول (قم، 1408 ه .ق)، ص .246
[6] – Correspondence theory of truth.
[7]. فرامرز قراملكى، احد «برهان حقايق نفس الامرى و معماى جذر اصم»، مقالات و بررسيها، ش62،1376، ص69-59.
[8]. طباطبايى محمدحسين، نهايةالحكمة، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه،1362، ص .15
[9]. نسخهاى از مجموعه اين رسائل كه در زمان حيات هر دودانشمند به خط محمد امين كشميرى كتابت شده است بوسيله آقابزرگ تهرانى از كتابخانه ميرزا نصرالله شبسترى، دام عزهالعالى،گزارش شده است (ر.ك: الذريعه، ج 11 ص 153، ش 970)
[10]. نسخه خطى اين رساله به شماره 22.21 به كتابخانه آستان قدس رضوى متعلق است.
[11]. دو نسخه خطى اين رساله به شماره 12145 و 1104 بهكتابخانه آستان قدس رضوى متعلق است.
[12]. الافق المبين، ص .25
[13]. الذريعه، ج 2، ص 401، ش .1608
[14]. همان، ص 408، ش .1632
[15]. در خصوص احوال و آراء استرآبادى ر.ك: آقا بزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعه؛ احياء الداثر من القرن العاشر، تحقيق على نقى منزوى، انتشارات دانشگاه تهران، ص 181و سيد محسن امين، اعيان الشيعه، تحقيق حسن امين، دارالتعارف المطبوعات بيروت، ج 8، ص .401
[16]. استرآبادى، فضلالله، رسالة فى المغالطات، نسخه خطى متعلق به كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، به شماره 7/،1643نگارش به سده .11
[17]. درخصوص احوال، آراء و آثار آقا حسين خوانسارى ر.ك: امين سيد محسن، اعيان الشيعه، ج6، ص149-148.
[18]. آقا حسين خوانسارى، «فى حل شبهة جذرالأصم»، مقدمه و تصحيح احد فرامرز قراملكى، خردنامه صدرا، ش10، بهار.1377
[19]. فرامرز قراملكى احد، «آقا حسين خوانسارى و معماى جذراصم» خردنامه صدرا، ش .10
[20]. الذريعة، ج17، ص.289
[21]. اين تعريف از آنِ بوعلى در الاشارات و التنبيهات است)تصحيح محمود شهابى، دانشگاه تهران)، 1339 ، ص .21
[22]. منطق و مباحث الفاظ، مجموعه متون و مقالات تحقيقى، به اهتمام مهدى محقق و توشيهيكو ايزوتسو، تهران،1353، ص377-376.
[23]. نسخه خطى، با حواشى منه رحمهالله، كتابخانه عمومى اصفهان رديف 100 رساله پنجم.
[24]. ر.ك: هانرى، كربن، تاريخ فلسفه اسلامى ترجمه جوادطباطبايى، (انتشارات كوير، تهران1370)، ج2، ص 164 و نيز:تهرانى آقا بزرگ، طبقات الاعلام الشيعه، قرن 12، ص .672
[25]. طبقات الاعلام الشيعة، قرن 12، ص .672
[26]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج105، كتاب الاجازات، ص.96
[27]. اعيان الشيعه، ج9، ص .38
[28]. طبقات الاعلام الشيعه، قرن12، ص167ـ673.
[29]. سمائى حائرى، محمد، بزرگان رامسر، قم،1361، ص.148-132
[30]. آغاز رساله چنين است «بسمالله الرحمنالرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلاة على خير خلقه و آله اجمعين … شبهة مشهورةبشبهة جذرالاصم، تقريرها أن يقال… » و پايان آن چنين است. «هذاما تيسّر العبد الضعيف محمد بن الفتاح فى حل هذه الشبهة حرره فى اواسط شهر جمادى الاولى فى مشهور سنة سبع و تسعين بعدالالف… . «اين نسخه كه توسط محمد بن حبيب گيلانى به سال 1105و در زمان مؤلف و با حواشى منه مدّ ظله العالى كتابت شده است در مجموعه 888 كتابخانه اهدايى مشكوة به كتابخانه دانشگاه تهران نگهدارى مىشود كه دفتر ششم مجموعه ياد شده برگ « 96ب» تا «99الف» است.
[31]. دوانى جلالالدين، نهاية الكلام فى شبهة جذر الاصمّ، مقدمه و تصحيح فرامرز قراملكى، نامه مفيد، ش5، سال1375، ص133-97.