انتشار آثار و مقالات برجسته پژوهشي در حوزه فلسفه اسلامي و تلاقي افكار اساتيد حكمت و علاقمندان انديشه و فلسفه، از جمله اهدافي است كه از زمان آغاز به كار اين مجله در رأس هدفها خودنمايي مي نمود.
مدير مسئول فصلنامه، كلام خود را در بخش سرآغاز اين شماره به لزوم تدوين و بازيابي حكمت باستاني ايران زمين، در برابر علوم انساني وارد شده از كشورهاي اروپايي اختصاص داده است.
آيت الله سيد محمد خامنه اي، سخن را اينگونه آغاز كرده است: «درباره علوم انساني و اهميت آن در دهه هاي اخير سخناني بسيار گفته شده و از هر زبان كه مي شنوم، نامكرر است؛ ولي چرا اينهمه صدا و سخن، با كمال تعجب پژواكي ندارد و در صحنه عمل خود را نشان نمي دهد؟ شايد به اين دليل است كه «گوش فرياد شنو نيست».
گرچه علوم معروف به علوم انساني در كشور ما سابقه دراز دارد و از دوران باستان در مجموعه دانشي بنام حكمت نهفته بود و با طلوع اسلام و نزول قرآن نكات بسياري از اصول و احكام به آن افزوده شد، امّا اروپا در دوران تجدد همان علوم و احكام و اصول را كه به حيات و شئون انسان مي پردازد، در قالبي نو و تازه درآورد و غرب را مبدع آن وانمود كرد و حتي براي هر يك از آن علوم، مؤسسي با شناسنامه غربي معرفي كرد و سپس بصورت كالايي نوظهور آنها را با نامهايي همچون علم جامعه شناسي، علم مديريت، علم اقتصاد، علم سياست و علم روانشناسي و فلسفه هاي مضاف و بمثابه علوم جديد الاختراع به ما عرضه كرد و در دانشگاههايي كه براي تبليغ و مصرف اين علوم و سلطه بر فرهنگهاي بومي برپا كرده بود، به مغز و دل جوانان فرو نمود.»
رئيس بنياد حكمت اسلامي صدرا، غرض غرب استثمارگر از اين كار را، پرورش انسانهايي ساده دل مي داند كه همانند غربيها فكر نمايند و براي حفظ منافع آنها عمل كنند.
ايشان معتقد است اگر در اين ميان روشنفكري آگاه و اسلامگرا و وطن دوست كه در دانشگاهها فراوان هستند، مدعي شود كه دين و سنن ملي ما مي تواند رقيبي براي علوم انساني بافته غرب باشد و اسلام و قرآن قادرند اصول اين دانشگاهها را عرضه و بر حل مسائل آنها تأثير بگذارند، او را به سخره مي گيرند و منكر امكان چنين تحولي مي شوند.
امّا تجربه و زمان نشان داد كه علم اقتصاد غربي نارساست و اسلام مي تواند پايه گذار اقتصادي باشد كه عواقب شوم اقتصاد غربي را نداشته باشد و نمونه آن بانكداري اسلامي است. علم روانشناسي و علوم پيراموني آن را كه از ديرباز فيلسوف ـ پزشكان و حكماي ايراني با آن آشنا بودند، امروز مي توان محور اين دانش قرار داد و با ا ستفاده از اشارات ظريف قرآني از آن، دانشي ساخت كه از واقعيت بهره مند باشد.
همچنين علوم اجتماعي و جامعه شناسي را بر اساس اصول و اشارات ظريفي كه در قرآن و احاديث به فلسفه تاريخ و سنن الهي، يعني قوانين اجتماعي بشر تعبير شده، شكل صحيح و واقعي بخشيد؛ و بهمين ترتيب ديگر علوم مربوط به انسان را، جامعه علمي و اسلامي ما
مي تواند بصورت واقعي تدوين و به جهان عرضه كند و علوم انساني را در جايگاه حقيقي و واقعي خود بنشاند.
نگارنده سرمقاله، پس از مطرح كردن مشكلات، به ريشه يابي مسائل مطرح شده پرداخته و عنوان مي كند:
«تنها مشكلي كه در سامان بخشيدن به علوم انساني و وضع آن در جايگاه شايسته خود وجود دارد، درك و دريافت ضعيف برخي سر رشته داران اداري و مسئولين برنامه ريزيهاي كشوري است كه گرچه در زبان، از علوم انساني تمجيد مي كنند، ولي وقتي پاي عمل پيش مي آيد، ماجراي بي اعتنائي به علوم انساني تكرار مي شود و كاري با اين اهميت، به دست و سليقه برخي افراد خرده پا و كوتاه دست و ناتوان مي افتد و همه بنيه مالي و بودجه هاي مربوط، بسوي رقيب جنجالي آن، يعني فن و فناوري سرازير مي شود و بصر و چشم ظاهري جاي بصيرت را مي گيرد.
مدير مسئول «خردنامه صدرا» در ادمه توجه خوانندگان مجله را به رهنمودهاي مقام معظم رهبري و ديگر انديشمندان دلسوخته معطوف مي دارد كه البته همچنان جاي سؤالاتي باقي مي ماند كه: «فرياد انديشمندان و مقام رهبري در اين ميان به كجا مي رود؟ و چرا مجلس شوراي اسلامي و بخش تخصصي آن در امور فرهنگ، و شوراي انقلاب فرهنگي و دستگاههاي مربوط به فرهنگ و علوم، چنين كار پراهميتي را جدي نمي گيرند؟ و چرا جهادگرانه اين بناي كهنه بازمانده از دوران پيش از جمهوري اسلامي ايران يعني علوم انساني ميراث غرب را خراب و بجاي آن بنيادي نوين و متناسب با مباني اين انقلاب اسلامي برپا نمي سازند؟»
و آخر سخن اينكه: «شايسته نيست كاخ رفيع و استوار فرهنگ اسلامي را با مصالح فرسوده و پوسيده ديگران بنا كنيم و درخت فرهنگ اين آب و خاك را با شرنگ دشمنان آبياري نمائيم و نسلي انقلابي را كه شعار «ما مي توانيم» دارد، در دامان فرهنگ بيگانگان رها كرده و همه يا بيشتر امكانات مادي و يا خدماتي را به رقباي علوم انساني كه بايد دنباله رو و تابعي از علوم انساني باشند، اختصاص دهيم؛ كه نه فقط دور از عدالت در توزيع، كه حتي خلاف سياست و منطق عقلاست، كه گفته اند: (اي سليم آب زسرچشمه ببند)».