همانطور که مطلع هستید، چهلمین شماره فصلنامه علمي «تاريخ فلسفه» به
زیور نشر، آراسته گردید. در سرمقاله این شماره مجله، به قلم سردبیر
محترم فصلنامه، آقای دکتر حسین کلباسی، بمناسبت هفتادمین سال تصویب
اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده:
"امروزه بیش از هفتاد سال از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948)
میگذرد. اینکه چرا و تحت چه شرایطی این اعلامیه در مجمع عمومی سازمان
ملل متحد بتصویب رسید خود جای تأمل دارد، لیکن همینقدر روشن است که پس
از شرایط بحرانی جنگ بینالمللي دوم، بشر و حقوق طبیعی و مدنی او که در
معرض تعدی و تجاوز قرار گرفته بود، بمثابه مهمترین دغدغة قرن بیستم،
آشکار شد.
اما با گذشت هفت دهه، بازخوانی این اعلامیه و در واقع مرور سرگذشت متنی
که با مشارکت و دخالت افکار جمعی جهانیان تدوین گردید و سپس به میثاقی
فراگیر میان ساکنان ربع مسکون تبدیل شد، حیرتانگیز و البته تکاندهنده
است. وقوع دهها و بلکه صدها جنگ داخلی و منطقهیی و ریخته شدن خون
هزاران انسان بیگناه در چهار گوشة همین کره خاکی، آنهم عمدتاً با دخالت
قدرتهای بزرگ سیاسی و نظامی، واقعیتی تلخ و غمانگیز است و در مراتبی
دیگر، حکایت از وجود کاستی و خللهای بزرگ در نظامهای لیبرالیستی و
سرمایهداری مدرن دارد. راه دور نرویم. امروز در پهنة بزرگترین مرکز
سرمایهداری دنیا، یعنی آمریکا، از یکسو براحتی بروی عدهیی رنگینپوست
آتش میکشند و به شدیدترین اشکال ممکن آنها را ضرب و شتم کرده و در واقع
قلع و قمع میکنند و البته در رسانههای وابسته به خود آنها را یاغی و
شورشی میخوانند و از سوی دیگر با گستاخی تمام، دیگر دولتها را به بهانههای
واهی متهم به عدم رعایت حقوق بشر و پایمال کردن آزادیهای مدنی شهروندان
میکنند! این شیوه البته در رفتار سیاسی غرب با ملتهای خودشان و دیگر
ملتها تازگی ندارد؛ هماکنون در قلب اروپا و در کشور فرانسه، ماهها
میگذرد که اعتراضات کارگری سرکوب میشود و با خشونت تمام با خواستههای
بحق شهروندان مقابله میگردد و دردناکتر اینکه در همان جایی که اعلامیه
حقوق بشر و منشور ملل متحد بتصویب همگان رسید، هیچ صدا و ندایی در
اعتراض و محکومیت این وقایع بگوش نمیرسد. باید پرسید ریشة این تعارض و
دوگانگی در کجاست و دنیای مدرن در برابر رفتار خود در همین هفتاد سال
اخیر، چه توجیه و پاسخی دارد؟ به این پرسش اضافه کنیم که در همین مدت،
بخش بزرگی از وقایع تلخ عالم و بویژه در منطقه خاورمیانه، به وجود رژیم
متجاوزی برمیگردد که مجوز تأسیس نامشروع آن از سوی همین سازمان صادر شد
و از آن زمان به اینسو، مسئولیت قتل و کشتار و آوارگی هزاران انسان را
بر عهده دارد و همچنان با حمایت قدرتهای بزرگ به حیات خود ادامه میدهد.
آری! بازخوانی رویدادهای همین دهههای اخیر و تأمل در وضع کنونی عالم
برای فهم سرشت نظم ادعایی عالم مدرن و البته رنگ و لعاب انساندوستانه
آن کافی است. بشر امروز نهتنها از آرمانهای روشنفکری قرن هیجدهم دل
بریده است، بلکه چشم به آیندهیی متفاوت دوخته که حق و کرامت طبیعی او
را برسمیت بشناسد و افق جدیدی متفاوت از لیبرالیسم و آرمانهای خیالی آن
بروی وی بگشاید."
بنياد حکمت اسلامي صدرا – واحد تامين محتوا و خبر
|