دکتر حسین کلباسی، سردبير مجله تاریخ فلسفه در سرمقاله آخرین شماره
نشریه، ضمن تاکید بر لزومِ گرفتنِ درس و عبرت از بیماری همه گیر و
جهانشمول کرونا، گفته است:
"کمتر کسی گمان میبرد که با گذشت دو دهه از آغاز هزارۀ سوم میلادی و با
وجود قدرت کنونی بشر در شناسایی و مهار تهدیدهای زیستی و اجتماعی،
پدیدهیی بتواند زندگی را نه در بخشی از جوامع، بلکه در سراسر کره زمین
مختل و حتی فلج سازد. آری! ویروس کرونا که طبق اعلام بهداشت جهانی فقط
چند گرم آن برای نابودی کل انسانها کافی است، قدرت ویرانی دهها و صدها
سلاح کشتار جمعی و هستهیی را به چالش کشانده و مهمتر از آن، دهها پرسش
اساسی را در ابعاد مختلف حیاتی فراروی ما گشوده است. از زمرۀ مهمترین
این پرسشها، تردید جدی در قدرت افسانهیی علم و فناوری عالم معاصر است.
پرسش اینست که اگر کرونا میتواند برقآسا همه کشورها، از جمله قدرتهای
صنعتی و اقتصادی دنیا را درگیر کرده و بزانو درآورد و به هیچکس ـ از
ساکنان زاغههای هند و بنگلادش گرفته تا ساکنان خانۀ نخستوزیری
انگلستان و کارکنان کاخ ریاست جمهوری آمریکا ـ رحم نکند، آیا بشر در
مقابل تهدید و حملۀ دیگری از این دست، تاب و توان ایستادگی دارد و
میتواند به اتکای قدرت تکنیکی، جلوی نابودی خویش را بگیرد؟
این پرسش بمعنای بازخوانی ماهیت تکنولوژی، سرشت دانش جدید و قدرت ناشی
از آن در دنیای مدرن است. امروز از لزوم گرفتن درسها و عبرتهای ناشی از
این بیماری، بسیار سخن گفته میشود و بهمین سبب شاید زمان مناسبی است
برای تعاطی جدیتر میان اهل فلسفه در مشارکت فکری در این مقولات و گشودن
افقهایی نو برای ترسیم آیندهیی غیر از آنچه غربیها با عنوان «پایان
تاریخ» به عالمیان دیکته کردند.
اکنون و با گذشت مدت زيادي از آغاز شیوع سراسری این ویروس، هزاران
بولتن و مقاله و پژوهش میدانی متوجه پاسخ به همین پرسش شده و چنانکه
میدانیم بشر همچنان به پاسخی معین دست نیافته است؛ واکسن و دارویی قطعی
بدست نیامده و در حال حاضر، صاحبان بزرگ ثروت و قدرت و سلاح، یعنی
آمریکا و اروپا، بیش از دیگر مناطق جهان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
تازه این اول ماجراست و جهان از پیامدها و نتایج آشکار و نهان این
پدیده، سخت نگران است، زیرا شدت و عمق حادثه چنان است که برخی از
برآمدن نظم و صورت دیگری از مناسبات و معادلات جهانی سخن میگویند.
نگاهی به برخی نوشتهها و اظهارنظرها میتواند این نگرانیها را بازتاب
دهد، از جمله اینکه: جهان پس از کرونا چگونه جهانی است و با کدامین نظم
رقم میخورد؟
شاید از عمدهترین نگرانیهای پنهان غرب همین باشد که ناکامی پیکر متورم
تکنولوژی و دانش متورمتر از آن در مواجهه با کوید 19، طلیعهیی است
برای افول هژمونی سنتی غرب و نسخ لیبرالیسم و دموکراسی خداگریز و
ضدانسانی که زمانی وعدههای پوشالی و افسانهیی آن گوش عالمیان، بویژه
ملل محروم را پر کرده بود و بیچاره مردمانی که به سراب جامعۀ آرمانی و
شهر خیالی لیبرالیسم اروپایی ـو اخیراً، امریکاییـ دلخوش بودند و
تقدیر خود را بواسطۀ حاکمان بیگانهپرست ضعیف و زبون خود به
نیستانگاری رو به گسترش مدرنیته گره زده بودند. براستی آیا ایندسته از
حاکمان، از خود نمیپرسند چرا باید برای پیوستن به اتحادیهیی که از همۀ
زمانها ضعیفتر و بیخاصیتتر شده و اکنون که عضو دانهدرشت آن
(انگلستان) با سماجت از آن فاصله گرفته و راه خود را جدا میکند، اینهمه
اشتیاق ورزید؟ مگر در افق آینده آن بجز تاریکی چیزی میبینند؟ چرا باید
ملت خود را در این مسیر اینچنین خوار و خفیف سازند؟ این ملتها همانهایی
هستند که در راه رسیدن به اتوپیای رؤیایی و رو به زوال مغربی، پیوسته
در دریا ناپدید میشوند و آنهایی هم که قدم به خشکی میگذارند، راهی
اردوگاههای پناهجویان میشوند؛ جايی که آنان را نه حتی شهروند درجۀ دوم،
بلکه موجوداتی همواره فرودست و شاید همانند اسلاف یونانیشان، بربر و
غیرمتمدن میشمارند! دیدن تصاویر مراکز و اماکن توریستی و تاریخی
پرطرفدار در اروپا و سایر نقاط عالم که امروز در اطراف آنها پرنده هم
پر نمیزند، برای اهل خرد و معنا، پیامهای زنده و سازندهیی در همۀ
ساحتهای فرهنگی و معنوی دارد.
آری! امروز، بسیاق حیرت بشر در برابر این پدیدة مرموز که نمیدانیم از
کجا و چگونه و از کدامین دروازه به حیاط و حیات ما راه یافته است و بنا
بر برخی پیشبینیها، قرار هم نیست بدین زودی از این خانه خارج شود،
بازخوانی بسیاری از ساحتهای فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی انسان مدرن
ضرورت مییابد. آگاهی از راهی که در پیش است، مستلزم آگاهی از راهی است
که طی شده و گزافه نیست که گفته شود اهل فلسفه در این طریق میتوانند
روشنایی افزونتری ببخشایند."
بنياد حکمت اسلامي صدرا – واحد تامين محتوا و خبر
|