دکتر
حسین کلباسی اشتری، سردبیر مجله تاریخ فلسفه، در سرمقاله شماره ۳۸، ضمن
تجلیل از مقام و شخصیت عرفانی سردار شهید سلیمانی، ریشه تاریخی تروریسم
امریکایی را بررسی کرده است. متن یادداشت ایشان بشرح ذیل است:
در
ادبیات سیاسی یکی دو دهة اخیر، کاربرد واژگانی چون تروریسم، بنیادگرایی
و افراطیگری بسیار وسیع شده و با افزایش تنشها و ناآرامیها در نقاط
مختلف جهان، نگاهها به منشأ و چرایی ظهور چنین پدیدههایی معطوف گردیده
است. تردیدی نیست که خسارات مادی و معنوی ناشی از اینها بویژه در
روزگار ما رو به افزایش است و هر روز که میگذرد حادثه یا حوادثی بزرگ
در گوشه و کنار عالم، دل آدمیان را بدرد آورده و قلوب آنان را
جریحهدار میسازد. در این میان تبلیغات رسانهيی غرب با انبوهی از
وسایل ارتباطی، چنین وانمود میکنند که منشأ این رویدادها خارج از قلمرو
سیاسی و فرهنگی آمریکا و اروپاست و این غرب و وابستگان سیاسی آنها
هستند که پیشگام و پیشرو در مبارزه با تروریسم و افراطیگریند. این سخن
مضحک و بدتر از آن، ژست مضحکانة سران آمریکایی و اروپایی زمانی آشکارتر
میشود که رییس جمهور آمریکا در مقابل چشم جهانیان رسماً و علناً و با
گستاخی تمام، مسئولیت ترور ناجوانمردانه چهرهيی ماندگار در مبارزه با
تروریسم یعنی شهید قاسم سلیمانی را برعهده گرفته و برخی از رؤسای
کشورهای اروپایی در مهد باصطلاح حقوق بشر و آزادی، بازهم رسماً آن را
تأیید کرده و بیرون راندن جنایتکاران داعش و سلفی و تکفیری از عراق و
سوریه و مانند آن را مصادیقی از تروریسم میخوانند!! دردناکتر و
تأسفبارتر از این حکایت کجا میتوان سراغ گرفت؟!
اما بايد دانست كه اين خوي و رفتار غربيها قدمتي ديرينه دارد. یادآوری
وجه و نمونههاي تاریخی این حکایت دردناک برای خودآگاهی نسل حاضر خالی
از فایده نیست. هرودوت در کتاب خود، پیروزی آتنیها در جنگ سالامین بر
پارسیان پیروزی آزادی و روح بر اسارت و تن نامید و پس از آن برای
قرنهای متمادی، امپراتوری روم و اروپا همین عناوین را بر رفتارهای
غیرانسانی خود در جریان استعمار و بردهداری و بهرهکشی از ملل آسیایی
و آفریقایی نهاد. جنایتهای اسکندر و نرون و آتیلا و کشتار ناپلئون و
تزار را فتوحات نامیدند و نسلکشی و نابودی ساکنان بومی آمریکا را با
نمایشهای هالیوودی، غلبه مدنیت بر توحش سرخپوستان وانمود کردند!
باید پرسید براستی در طول تاریخ، ابداع و ساخت انواع زندانهای مخوف،
دادگاههای تفتیش عقاید، اختراع انواع آلات و ابزارهای شکنجه، وقوع دو
جنگ ویرانگر بینالملل، وقوع جنگهای متعدد ملی و منطقهيی، نظیر
نسلکشی اخیر در منطقة بالکان و مانند آن، و نیز غارت ثروتهای مادی و
معنوی ملل مظلوم و ضعیف توسط چه ملتهایی و در کدام نقطة عالم و با چه
اسباب و انگیزههایی صورت گرفته است؟
استعمار نو و حتی دورة پسااستعمار نیز جلوههای رنگارنگ اما در ذات
یگانة این رفتار ضدانسانی صاحبان اروپایی پول و قدرت را به خود دید و
میبیند. امروزه همگان میدانند چه کسانی القاعده و طالبان و داعش را
پدید آوردند و تجهیز کردند و برای عملی ساختن مقاصد شوم خود به منطقة
خاورمیانه گسيل داشتند. رسوایی محافل و مجامع سیاسی غرب و برخی سران آن
در هدایت و رهبری و حمایت از پدیدة شوم تروریسم و خشونت و افراطیگری،
روزبروز آشکارتر میشود. مگر همین اواخر نبود که ترامپ به دوشیدن برخی
ملتهای عربی تصریح کرد و شگفتا که ندایی از سوی همانها که حیوان و
چهارپا خوانده شدند، درنیامد! آیا غرب با این کارنامة مشعشع! میتواند
برای عالم معاصر سخنی از حقوق بشر و آزادی بگوید؟ آیا روا نیست که
امروزه در اروپا و آمریکا، بجای جشن سالانة کریسمس، برای خاکسپاری حقوق
بشر و مهمتر از آن، دفن میلیونها انسان بیگناه در فلسطین و سوریه و
عراق و افغانستان و یمن بدست سران و حکام خود یا مباشرت آنها، نوحه سر دهند؟!
بنياد حکمت اسلامي صدرا – واحد تامين محتوا و خبر
|