بسم الله الرحمن الرحيم

 

پروردگار عالم و آدم كه در زمان آفرينش انسان از مقام خليفة اللهي او سخن گفته و در نحوه آفرينش او، از مبدأ واحد انساني گفت و گو كرده، در مقام تعريف و توصيف كمالات انساني اوصاف يكساني براي مرد  و زن برشمرده است.

همانگونه كه هنگام برگزيدن، برخي از مردان را عهده دار رسالت و تحقق اراده الهي نموده، گروهي از زنان را نيز براي تحقق كلمة الله و ظهور مشيت ربوبي انتخاب نموده است: (يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك علي نساء العالمين).

در عرصه خانواده و اجتماع نيز، زن و مرد را شريك و هم كفو يكديگر معرفي نموده و حمايت يكي را توسط ديگري تأمين مي نمايد. (هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ).

كتاب «زن در آينه جلال و جمال الهي، اثرگرانبها و ارزشمندي از استاد حكيم آيت الله جوادي آملي است كه با رهيافت تبيين مقام و منزلت زن از ديدگاه قرآن و عترت ساماندهي گرديده است. از ديگر مزيت هاي اين اثر پويا بررسي شخصيت زن از ديدگاه عرفان ناب اسلامي و عرفايي است كه در دامان اسلام پرورش يافته اند.

مراتب تجلّي حق

هر موجودي مظهر نامي از نامهاي الهي است زيرا خلقت كه از اوصاف فعلي خداست و نه از اوصاف ذاتي وي، تجلي خالق در چهرة مخلوقات گوناگون است.(ص21).

 تجلي حق چون مقول به تشكيك است مراتب گوناگوني دارد، برخي از آنها ماية فروريختن كوه استوار است و بعضي موجب برپايي فرو ريختگان و رفعت مستضعفان .تجلي حق، گاهي ماية موت است و زماني باعث حيات. (ص22)

از طرفي خداوند بسيط الحقيقه است و هيچ گونه كثرت و تعدد در او راه ندارد، از اينرو اوصاف ذاتي وي، عين ذات او و عين هم اند. بنابراين اسماي حسناي او همگي آيت همان ذات يگانه و يكتاست. هر اسمي همة كمالهاي ذاتي و وصفي و فعلي را به همراه دارد و تفاوت نامهاي الهي فقط در ظهور و خفاي كمالهاست يعني هر اسمي واجد تمام كمالات الهي بوده، مظهر همة آنهاست ليكن در ظهور و خفاي آن كمالات بين اسماء اختلاف است. بنابراين مظهر هر نامي كمالات اسامي ديگر را داراست گرچه فعلاً كمالات مزبور در او ظهور ندارد.(ص22)

جمال و جلال كه از اسماي الهي اند، مظاهر گوناگون دارند، ولي چون جلال حق در جمال وي نهفته است و جمال وي در جلال او مستور است، مظهر جلال الهي به اندازة خود، واجد جمال حق و نيز مظهر جمال خدا در حدّ خويش داراي جمال الهي است. نمونة بارز استتار جمال در كسوت جلال را مي توان از آيات قصاص و دفاع استنباط نمود. حكم قصاص، اعدام، اماته، خونريزي، انتقام، سلطه و ... كه از مظاهر جلال و جنود ويژه آن به شمار مي روند، احياء، صيانت دم، مهر، تشفّي و خشنودي و ... كه از مظاهر جمال و سپاهيان خاص آن شمرده مي شوند را به همراه دارد.(ص22)

يعني در اعدام ظاهري احيا ديگري نهفته است «ولكم في القصاص حياة يا اولي الالباب» (بقره/179)

هماهنگي قهر و مهر و همبستگي جلال و جمال اختصاص به قصاص و دفاع ندارد بلكه در سراسر شريعت نهفته و در همة شئون آن مشهود است به طوري كه هر ارادتي در كراهت نهفته و هر اشتياقي در انزجار مستقر است مثلاً درباره مسائل خانوادگي تحمل برخي از مصائب اخلاقي ظاهراً  شرّ بشمار
مي آيد ليكن خير بي شمار را كه همان تحكيم خانواده و حراست از كيان آن است به همراه خواهد داشت. فَعَسي اَنْ تكرهو شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً (بقره/19)

بنابراين تكليف الهي كه با رنج همراه است به اندازة خود، نشانة جلال خداوند است و درون آن تشريف است كه آيت جمال الهي است.

شاهد استتار جمال در كسوت جلال، بهشت است كه درون رنجها و دشواريهاي سير و سلوك و صبر و جهاد جا گرفته است «حُفَّت الجنة بالمكاره» (بحارالانوار ج 67 ص 78) همانطوري كه جلال، درون برخي از جمالها پيچيده شده است «حُفَّت النار با لشهوات» آتش با تمايلات دلخواه پيچيده شده است زيرا شهوتها و لذتها مظاهر جمال اند و اگر از مرز حلال بگذرند و تعديل نشوند و جنبه حيواني محض بگيرند درون خود قهر خدا را بهمراه دارند.(ص26)

ظهور امتزاج قهر و مهر در هر موجودي برابر با سعة وجودي آن است در موجودات مجرد تام، قوي تر از موجودات ناقص است و در ذات اقدس خداوندي به كمال محض مي رسد.(ص 27) و در نشئه كثرت، ظهور جمعي آن كم است، هماهنگي و  اتحاد در وصف جمال و جلال محسوس نيست بلكه گويي برخي فقط مظهر قهر بي مهرند و بعضي مدار مهر بي قهر.

انسان كامل از آنجهت كه جامع همة كمالهاي امكاني است، چون مظهر تمام اسماء است اين هماهنگي را بهتر از ديگر موجودات ارائه مي دهد.(ص29)

آفرينش از نظر قرآن كريم با جمال نفسي و زيبايي نسبي آميخته است در مورد تمام موجودات، خداوند مي فرمايد: «اَلذي اَحْسَنَ كُلَّ شي ءٍ خَلَقُة»يعني هر چيزي را خدا آفريده زيباست و در آن هيچگونه نقص و عيب نفسي وجود ندارد چه در نشئه ماده چه در نشئه مجردات هم در ذوات اشياء هم در اوصاف آنها البته به زيبايي نسبي هم در آيات اشاره شده است آنجا كه فرموده «اِنّا زَيّنا السّماء الدنيا بِزينةٍ الكواكب» (ما فضاي آسمان را با ستاره هاي روشن زينت داديم) يعني ستاره ها زيبايي خاصي نسبت به بقية اشياء روي زمين دارند. ايمان هم جمال جهان انسان است حضرت علي عليه السلام مي فرمايند: نيكويي صورت، زيبايي ظاهرست و نيكويي نيّت، زيبايي درون است.(ص31) در سورة نحل آيه 6 نيز فرموده: «در كيفيت بازگشت شبانگاهي گوسفندان از چراگاه و در نحوة رها كردن آنها در بامداد بسوي چراگاه زيبايي وجود دارد.»

از بيانات حضرت علي (ع) است كه: «آراستگي از اخلاق مومنان است.» (التّجمّل من اخلاق المومنين) البته کلمه تجمل در بیان ایشان هر دو قسم از زيبايي و جمال مادي و معنويرا در بر میگیرد و حضرت در سخنان ديگري به زيبايي معنوي تأكيد مي ورزند.

 با این مقدمات میتوان گفت که جنسيت زن و مرد در حقيقت انساني و ايمانی آنها اثري ندارد فقط بايد توجه كرد كه جلال زن در جمال او نهفته است و جمال مرد در جلال او و اين امر، يك نحوه توزيع كار و وظايف است كه خداوند متعال بر دوش زن يا مرد نهاده است يعني يك زن نمونه، معارف و معلوماتيكه با عقل خود بدست آورده است با ظرافت و زيبايي آشكار مي سازد مثلاً مي داند كه براي دفاع از دشمن بايد جوانان را راهي جبهه نبرد كرد او اين قانون عقلي را به زيباترين روش مديريت كرده و فرزند خود را با لطايف و ظرايفي تشويق به مبارزه و جهاد مي كند و  برخلاف خواهش نفساني اش، كه فرزندش را بايد در كنار خود بخواهد، عمل نموده وآن را با به تصوير كشيدن عقل در زيبايي ايثار به ظهور و بروز مي رساند. و در مورد مردان، برعكس، وظيفه اشان اينست كه ظرايف هنر را در طرايف حكمت جلوه گر سازند يعني يك مرد، احساسات و عاطفه زيبا را بايد در صلابت و پايداري عقل به ظهور برساند تا قوام خانواده و جامعه شكل گيرد.

 بايد توجه داشت كه حقيقت هر كسي را روح او تشكيل مي دهد و جسم او ابزاري بيش نيست كه گاهي مذكر است و زماني مؤنث. وقتي روح نه مذكر بود ونه مونث قهراً بحث از تساوي زن و مرد يا تفاوت اين دو صنف در مسائل مربوط به حقيقت انسان رخت بر مي بندد.(ص 76)

قرآن كريم در تبیین این مساله، ارتباط ذكورت و انوثت را به طبيعت و ماده بر مي گرداند و كار پدر و مادر را إمناء و عمل خود را خلقت مي داند از اينرو به كار خود بها مي دهد و به آفرينش زن و مرد يكجا و يكنواخت سوگند ياد مي كند و اين خلقت را حرمت مي نهد «و الليل اذا يغشي و النهار اذا تجلي ما خلق الذكر و الانثي» (ليل/1ـ3) (ص 78 و 79)

كمال انسان متعلق به روح انساني اوست كه مجرد است و ذكورت و انوثت ندارد، قرآن نيز براي تشريح هدف رسالت گاهي از كلمة ناس و گاهي از تعبير انسان استفاده مي كند كه هر دو شامل زن و مرد به طور يكسان است."خلق الانسان عَلّمَهُ البيان"(الرحمن/3ـ4) (ص 79)

خلافت الهي

سئوال: اگر انسان خليفة الله است و مقام انسانيت از ذكورت و انونث منزه است چرا مردان فراواني به اين مقام راه يافته اند، ولي از زنان فقط چهار نفر به اين مقام رسيده اند؟

اولاً بسياري از زنان، فضائلشان در تاريخ ثبت نشده است ثانياً ذكر اين چهار نفر حصر و محدود کردن اعضاء یک گروه نيست ثالثاً اگر جامعه اي رشد و ترقي و امكانات بيشتري در اختيار دو صنف قرار دهد هر دو به كمالات یکسانی خواهند رسيد. قرآن كريم همانطور كه در بدو پيدايش انسان، سخن از خلافت دارد و خلافت را مختص به زن و مرد نمي داند در پايان راه يعني معاد و مواقف قيامت نيز هيچگاه ميان زن و مرد تفاوتي قائل نيست.

انسان كامل بدون در نظر گرفتن جنسيت مي تواند خليفة الله باشد و چون مظهر هوالظاهر است  هر جا كه ما حضور داريم، او نيز با ما حاضر است و نيز هر جا غيبت داريم باز خليفة ما هستند چون خليفة خداي «هو الباطن» اند كسيكه به اين مقام مي رسد جز خير چيزي انجام نمي دهد، هم بينش او محيط است و هم گرايش و كوشش او نامحدود. و چون اين جان آدمي است نه بدن او كه با حفظ حال حضور، غايب است و با حفظ حال غيبت حاضر، پس جنسيت مذكر و مونث در خليفه الهي بودن تاثيري ندارد. (ص 164 و 165)

سرّ تفاوت زن و مرد

همه مردم با استعدادها، سطوح و شرايط گوناگون آفريده شده اند و اگر همه در يك سطح از استعداد و قدرت بودند نظام هستي متلاشي مي شد چرا كه كارها گوناگون است و هر کاری استعدادی ویژه و در خور آن را میطلبد. قرآن مي فرمايد: «آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مي كنند؟ ما معاش آنان را در زندگي دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم و برخي از آنها را از نظر درجات، بالاتر از بعضي قرار داده ايم تا بعضي از آنها بعض ديگر را به خدمت گيرند و رحمت پروردگارت از آنچه آنان مي اندوزند، بهتر است.»(زخرف/32)

البته اين تفاوتها براي تسخير متقابل و دو جانبه وبهره مندي از يكديگر است و هيچ كس حق ندارد به سبب داشتن قدرت و امكانات استعدادي يا غير استعدادي از ديگران، تسخير يك جانبه طلب كند(به زبان امروزی استعمار). و تسخير يكطرفه، «استهزاء» و منافع ديگران را رايگان استفاده كردن از نظر قرآن «ظلم» ناميده مي شود. بنابراين محور اصلي تعليم و تزكيه اديان الهي گوهر ذات انسان است كه موجودي است مجرد و از اين حيث نه مذكر است و نه مونث. بررسي وظايف خاص هر يك از دو صنف نشان مي دهد كه وظايف اختصاصي هر يك به منزله شرح همان متن جامع و مشترك است و هرگز مباين با آن نيست مثلاً در مسئله پيوند نكاح، هم زن درصدد جذب و گرايش دل مرد است و هم مرد در تلاش براي جذب قلب زن است و هرگز اين رابطه در شرايط متعارف و معمول نابرابر نيست، مگر در پيوندهاي ناروا. (ص 207 و 208 و 209.)

تفاوت عقلي زن و مرد

به فرموده حضرت رسول اكرم صلوات الله عليه و آله وسلّم: «عقلي سبب تقرب به خداوند است كه انسان با آن نيرو، غرايز و اميال را عقال مي كند» (عقال زانوبندي است كه زانوي شتر سركش را با آن مي بندند تا چموشي و فرار نكند.)

هرگز نمي توان اثبات كرد عقل مرد در جنبة عبادي قوي تر از زن است نه با تجربه و نه با برهان، اگر هم در برخي شرايط از جمله شرايط اجتماعي و امكانات رشد علمي براي مردها برتري فكري در مسائل علمي يا سياسي و اجرايي وجود دارد اين تنها يك برتري زايد است.(ص 229) تو ضيح اينكه در مسائلي كه سود و زيان آن در سير ابدي انسان موثر است عقل زن و مرد هيچ تفاوتي ندارد موجود ابدي بايد علمي را كسب كند كه بعد از مرگ نيز خريدار داشته باشد و این برتریها طبق آیه 32 سوره مکرمه زخرف جهت برقراری کارهای یک محیط اجتماعی است که گاهی به روال طبیعی رخ میدهد وگاه در این گونه موارد، روندی غیر طبیعی و تابع جبر جامعه را سیر میکند.

 بنا بر این تفاوت احتمالي زن و مرد از نظر عقلي در محدوده عقل ابزاري است (كه آنهم بيشتر به خاطر شرايط متفاوت اجتماعي براي زن و مرد است) كه انسان با آن بتواند علوم حوزوي و دانشگاهي را فراهم كند تا چرخ دنيا بچرخد.(ص232)

حقوق زن

مسئله حقوق، جزو علوم انساني است و علوم انساني تا زماني كه انسان شناخته نشود، سامان نمي يابد و انسان نيز وقتي شناخته مي شود كه همه حيثيتهاي فردي و جمعي او بررسي و رابطة وي با جهان تبيين شود و نيز خودِ جهان شناخته شود، چون اگر جهان را نشناسيم رابطة انسان و جهان هم مبهم است. در پرتو تبيين اين مثلث است كه انسان مي تواند در رابطه با حقوق بشر فتوا دهد و تا زماني كه سه موضوع ياد شده مجهول است، عقل حكم مي كند كه اين حقوق را از مبدئي  بگيريم كه جهان و انسان را آفريده و آن دو را پيوند داده است. آنگاه با عقل درون و بيرون خواهيم دانست كه حق زن و مرد چقدر است، منتها بايد عقل را در فهميدن به كار گرفت و شكوفا كرد.(ص 281 و 280) ظلم و عدل، فرع بر مرزبندي حقوق است و مرزبندي حقوق، فرع بر جهان بيني است و بر پاية جهان بيني الهي، خداي سبحان، انسان و جهان و رابطة آن دو را خلق، تدوين و تبيين مي كند و رقم مي زند. (ص282)

حقوق زن، احياي علمي و اجراي عملي

تحقق عيني حقوق زن در خانواده و جامعه و اجتماع، در گرو چند عنصر محوري و ضروري است:

1ـ اثبات اصل حق و شئون آن با دليل عقلي و نقلي معتبر.

2ـ در صورت عمل به آن حقوق اگر مزاحمت براي حقوق شوهر باشد با رعايت اهمّ و مهم از لحاظ صلاح جامعه يا خانواده، در شرايط ضمن عقد، محدودة آن بطور واضح تبيين شود.

3ـ تثبيت ضمانت اجراي حقوق مشترك و مختص زن و مرد بدون تضييع آن، با هماهنگي قوه مقننه و مجريه و نظارت، قضا ، داوري صحيح و بهنگام قوه قضائيه.

4ـ چون اساس خانواده طبق رهنمود خداوند سبحان، «مودت و رحمت است» (روم/21).

از اينرو نصاب اخلاق در خانواده و جامعه، كمتر از نصاب حقوق نيست چرا كه رعايت اصول اخلاقي مهمترين عامل تضمين كنندة حقوق افراد است اسلام به زن و شوهر توصيه متعادل و برابر اخلاقي دارد و در سفارش اخلاقي جانب مرد را بيش از جانب زن رعايت نكرده است ليكن بايد در تحليل سفارشهاي اخلاقي، ويژگي هر صنفي از زن و مرد ملحوظ گردد تا چنين توهم نشود كه اسلام زن را خاكسار مرد قرار داده و همان رسم فرسودة جاهلي را در كسوت اخلاق بر زن تحميل نموده است.

تفاوت صنفي زن و مرد مانند تفاوت اصناف ديگر از مردها با يكديگر و زنها با همديگر براي برقراري نظام احسن براساس تسخير عادلانه متقابل است نه تسخير ظالمانه يا جاهلانه و نه تسخير يك جانبه و يك سويه.

جايگاه حقوقي ـ اجتماعي زن

قرآن درباره عظمت حقوقي ـ اجتماعي زن مي فرمايد:« اي اهل ايمان براي شما حلال نيست كه زنان را به اكراه به ميراث بگيريد و به زنان سختگيري و بهانه جويي مكنيد كه قسمتي از آنچه مهر آنها كرده ايد به جور بگيريد مگر عمل زشت وناشايستي از آنها آشكار شود و با آنها در زندگاني با انصاف و خوش رفتار باشيد و چنانچه دلپسند شما نباشند، اظهار كراهت مكنيد، بسا چيزها كه ناپسند شماست و حال آنكه خدا در آن خير بسياري قرار داده است.» (نساء/19)

در اين آيه «عاشروهنَّ بالمعروف» گر چه در زمينه امور خانوادگي است اما اختصاص به آن ندارد زيرا ملاك آن در مسائل اجتماعي نيز وجود دارد و بايد زنان در جامعه و صحنه هاي سياست، درمان، پزشكي، فرهنگي و تدريس، سِمَت و حضور داشته باشند چرا كه شايد خير فراواني در اين كار باشد.

اما اگر عده ايي از هنر، فضيلت و جمالي كه خدا به نام عاطفه، رحم و رقت به زن داده است به جاي بهره بردن از اين فضايل زن، او را در معرض نمايش غرايز درآورند، ظلم به جامعه روا داشته اند. اگر اسلام زنها را به حجاب دعوت مي كند از عاطفة زن نيز به عنوان يك محور تربيتي استفاده مي كند و زن را در ساية حجاب و ساير فضايل به صحنه مي آورد تا معلم عاطفه، رقت، درمان، لطف، صفا، وفا و مانند آن شود ولي دنياي كنوني، حجاب را از زن مي گيرد تا به شكل لعبت به بازار بيايد و غريزه را تأمين كند چنين زني ديگر معلم عاطفه نيست او فرمان شهوت مي دهد نه گذشت و شهوت جز كوري و كري چيزي به همراه ندارد از اينرو اسلام اصرار دارد كه زن به جامعه بيايد ولي با حجاب كه درس عفت و عاطفه دهد نه آموزش شهوت و غريزه.

مادي گرايان چون حقيقت انسان را جز بدن و تن او نمي دانند اِنسان را به دو شكل زن و مرد مي بينند گمان مي كنند كه زن و مرد با هم تفاوت دارند. اما انسان موحد، تفاوتها و تفاضلهاي انسانها  را از ديد مهندسي مي نگرد و با اصول، ارزيابي مي كند كه طبق آن اصول، زن و مرد، امتيازي بر ديگري ندارند. آيا مي توان گفت در جهان، گل و عطر گل، بهتر است یا آهن و چدن؟ بديهي است كه كارهاي محكم با آهن است و امور ظريف هنري و عاطفي را گل به عهده دارد و وجود هيچكدام بدون ديگري، شدني نيست.

رسوخ انديشه هاي جاهلی

برخورد با زن گناهكار يا مرد گناهكار به لحاظ حقوقي از نظر اسلام كاملاً يكسان است و اينكه برخي زن زناكار را آلوده تر از مرد زناكار مي دانند انديشه اي است جاهلي.  بنابراين براي پي بردن به عظمت مقام زن بايد ابتدا از انديشة جامعه، جاهليت زدايي كرده و مغايرت برخي اعتقادها با نظر اسلام را تبيين نمائيم.(ص291)

زن و تصدّي امور اجرايي

از مباحثي كه تاكنون مطرح شد جاي تعجبي ندارد كه قضاوت، مرجعيت و امام جماعت بودن براي زنان خالي از هرگونه اشكال باشد و اگر برخي از فقها اين سمتها را براي زنان جايز ندانسته، برهان قاطعي نیز براي اشتراط مرد بودن در قضاوت و مرجعيت ارائه نكرده اند.

هويت ديني زن

ارزش زن به عنوان هويت ديني، با روشن شدن گوشه اي از اسرار ازدواج از زبان صاحب وحي روشن مي شود. زن، نه تنها بازيچة مرد، وابسته و ابزار نيست، بلكه چون بنيان مرصوصي است كه مرد را از پرتگاه دوزخ مي رهاند و از انحراف نجات مي دهد و با هم از خطر تيرگي و تاريكي، آسوده
مي شوند پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله و سلم مي فرمايند: «هر كه ازدواج كند نصف دين خود را حفظ كرده است» اين حديث بيانگر اين مطلب است كه هويت مرد براي زن در نكاح و هويت زن براي مرد در ازدواج، يك هويت ديني است نه غريزي و نه يك آميزش صرفاً حيواني كه در هر نر و ماده اي يافت مي شود.(ص18)

زن و مديريت خانواده

مطلب بسيار مهمي كه بيش از هر گونه حقوق و مزاياي اجتماعي حرمت دارد، آنست كه زن در عين فراگيري علوم و فنون سودمند اسلامي، پرورش نسل آينده و انسانهاي واقعي و امت اسلامي را بعهده دارد. به ديگر سخن، جامعة آينده بر زنان كنوني حق انساني و الهي دارند، مبادا ارزشهاي مادي و عادي، مقام والا و عظیم مادري را بدست نسيان بسپارد و آن را كمتر از ستمهاي ديگر وانمود كند و خانه داري و مديريت داخلي خانواده كه ركن اصيل جامعة اسلامي است، كمرنگ گردد.

نه خانواده و نه اجتماع و نه حكومت مجاز نيستند مقام شامخ مادري را تنزل و يا منزلت رفيع مديريت داخلي خانه را سبك تلقي كنند و خود زنان نيز اجازه ندارند به شناخت چنين جايگاه رفيعي جاهل بوده يا تجاهل نمايند.

قيموميت مرد بر زن

اولاً آية «الرجال قوامون علي النساء» مربوط به زن و شوهر است نه زن در مقابل مرد.

ثانياً: اين قيمومت، معيار فضيلت نيست بلكه وظيفه است.

ثالثاً: قيّم بودن زن و مرد در محور اصول خانواده است، گاهي زن، قيّم مرد و زماني مرد، قيّم زن است و در اصول خانوادگي بسياري از مسائل عوض مي شود. اطاعت فرزندان از ساحت مقدس پدر و مادر واجب است و اگر فرزند كاري خلاف اطاعت پدر يا مادر انجام دهد، عاق آنان مي شود و عقوق والدين حرام است، بنابراين مادر نيز بر پسر، قيّم است، گرچه پسر او مجتهد يا متخصص باشد و اصولاً در مسائل مربوط به داخل خانواده، زن و شوهر ، مادر و فرزند و پدر و فرزند حقوق متقابلي دارند كه با حقوق و ضوابط مربوط به صنف زن و مرد متفاوت است.

رابعاً: قيمومت مرد با شرايط ضمن عقد، تحديدپذير و قابل واگذاري است.

خامساً: قيمومت در زبان قرآن به معناي فرمانروايي و سالارگري نيست، بلكه يعني سرپرستي ، مديريت و مسئوليت پذيري و چنين قيمومتي نه تنها مقام نيست كه باربرداي و خدمتگزاري است.

در بخش پاياني اين كتاب خطبه اي از نهج البلاغه كه مضمون آن نقص ايمان وعقل زن است مورد بررسي و تحليل قرار گرفته است. و براي اين فرمايش حضرت علي عليه السلام ادله اي بيان شده كه رفع نقص عقل و ايمان از عموم زنان مي نمايد.

 

چاپ مقاله

دانلود مقاله