نگاه اسلام به زن
با گذار از لابلاي فرهنگها و سنتها و مذهبها و نگاه آنها به زن و نيز نگاه علمي محض به زن در حوزههاي طبيعت و اجتماع، كه براي اولين بار در نگاه به زن در اين رساله آمده بود، ميرسيم به اسلام كه همچون يك دين و فرهنگ و سنت و ايدئولوژي نگاهي جامع به زن دارد. نگاهي كه براساس حقوق ذاتي وي در طبيعت نهاده شده است، و نگاهي كه از اصل پيدايش انسان (و داستان خوردن ميوه ممنوعه) آغاز و سپس به تمام مراحل زندگي زن، چه از لحاظ طبيعي و اجتماعي و چه از لحاظ حقوقي و فلسفي ادامه دارد. ما در اينجا به اين عناوين و اين مراحل مربوط به زن از نظر اسلام نگاهي سريع مياندازيم:
1- اصل پيدايش زن
نخستين موضوع مربوط به زن اصل پيدايش او در كنار مرد (حوا و آدم) است. قرآن برخلاف تورات و افكار يهودي، زن و مرد را مخلوقي از يك گوهر واحد يا نفس مشترك، كه خداوند آنرا در انسان دميده، ميداند، با اين تفاوت كه اول مرد را آفريده و سپس زنرا و اين فاصله بمعناي فاصله زماني نيست بلكه اشاره به نوعي ارتباط و تعاقب و زوجيت است. (سوره اعراف 189/ زمر 6/ انعام 98)
كلمه «زوج» در قرآن فراوان براي زن بكار رفته، براي آنكه نشان دهد كه مرد بدون زن موجودي ناقص است و زن و مرد جدائي ناپذيرند. بعبارتي دقيقتر هيچيك از زن و مرد بدون ديگري مصداق و نمونه واقعي انسان نيستند زيرا هر يك از آنها فاقد عناصري روحي هستند كه در ديگري وجود دارد، و در يك كلمه، هر دو بطور مساوي انسانند.
تعبير نادرست و تحريف شده[1] آفرينش حوا از استخوان دنده آدم در تورات سبب گرديده كه، روحانيون آئين يهوديت و مسيحيت، زن را بمراتب پستتر از آدم بدانند و او را از بسياري از حقوق انساني او محروم نمايند.
اين بينش در فرهنگ ملل مسيحي و يهودي و يوناني و رومي هم بي تأثير نبود. در شاخه كاتوليك مسيحي دو فرهنگ مسيحي و رومي به يكديگر رسيدند و بينش نادرست عليه زن را به وجود آوردند تا بجائي كه عزوبت و ترك زناشوئي را يكي از طرق فرار از خبث شيطان و وسوسههاي او شمردند.
برداشت اديان از حيثيت و موقعيت زن- چه بصورت مثبت و چه منفي- تأثير بسياري در عقايد و رفتار اجتماعي و سنتها و حتي فرهنگ آنها دارد و اسلام از اين نظر خدمت بزرگي به زن و به بالا بودن شأن او در طبيعت و قانون كرده است.
از اينرو جاي تعجب ندارد اگر اسلام برخلاف همه عقايد و مذاهب پيشين، زن و مرد را در انسانيت مساوي ميداند و براي هر دو، بگونهاي همسان، حقوق ذاتي و بشري قايل است.
زن مانند مرد در اسلام يكسان داراي <تكليف> و مجبور به قانونپذيري و عمل به آن است، و در برابر آن تكاليف، حقوقي هم دارد، اين حقوق بر سه دسته تقسيم ميشوند: حقوق بشري- حقوق مدني عام- حقوق ناشي از تقسيم كار (كه به آن اشاره خواهيم كرد.)
داشتن تكليف براي انسان بمراتب مهمتر از داشتن حق است، زيرا نشانه بلوغ روحي و استعداد و شعور درك خير و شر، و داشتن اختيار و آزادي اراده است و چون هيچيك از اينها در حيوانات و همچنين افراد نابالغ يا مجنون نيست از اينرو اين جانداران و افراد در شرع و قانون، اگرچه داراي حقوقند ولي مشمول قانون و مكلف به رعايت آن نميباشند.
2- مسئله گناه نخستين!
گفتيم كه در كتاب عهد قديم يا تورات (كتاب معروف دين يهوديت) آدم و حوا در بهشت زندگي خوشي داشتند ولي حوا با فريب شيطان، ميوه ممنوعه را خورد و آدم را نيز به اين كار حرام مجبور كرد و در نتيجه گناه حوا، آدم نيز از بهشت اخراج شد. (تورات سفر پيدايش فصل 3- آيه 16)
بنابراين نصّ تاريخي- مذهبي يهودي، روحانيون يهود و همچنين مسيحيان زن را گناهكار اصلي و گناهكار نخستين ميدانند و معتقدند كه زن بايد در تمام عمر خود قصاص آنرا پس بدهد و سركوفت بخورد و تحقير شود.
اما قرآن هيچيك از حوا و آدم را به يكديگر ترجيح نميدهد بلكه ميگويد: «شيطان آندو را گمراه كرد و فريب داد و آندو را از بهشت و وضعي كه داشتند بيرن انداخت. و ما گفتيم (از بهشت) فرود آئيد و زمين تا مدتي جاي استقرار و بهره گيري شما خواهد بود.» (سوره بقره- آيات 35-36)
حتي از مفهوم آيه بعد از آن كه مي گويد: «آدم كلماتي از خدا يافت و توبه كرد...» و نميگويد آدم و حوا توبه كردند ميتوان استنباط كرد كه مقصر اصلي آدم بوده و اين مطلب را در ادبيات و شعر فارسي هم ميتوان يافت[2].
بر اساس اين آيات و نگاه كلي قرآن و سنت اسلامي به زن، او نه گناهكار اصلي است و نه در دنيا تاوان پس ميدهد و قصاص ميشود. آبستني و زايمان زن در واقع موجب افتخار او و نقش مادري سبب قداست نقش اوست و نه با زايمان و آبستني، مردان براي داشتن فرزند و نگهباني آنها به زن احتياج دارند و همه گونه تلاش ميكنند و وسايل زندگي زن را عادتاً فراهم ميسازند تا او راحت زندگي كند، بويژه كه از نظر حقوق اسلام، زن در خانه فقط وظيفهاش پاسخ به خواست شهواني و جنسي مرد و آبستني و بچهداري است نه كارهاي ديگر، چه آسان و چه سخت و زنهاي مسلمان همه كارهاي خانه را داوطلبانه و بدون اجبار شرعي يا قانوني انجام ميدهند و اسلام وظايف سنگين اجتماعي مانند سربازي و جنگ و جهاد را نيز از دوش زن برداشته است.
3- حقوق اجتماعي زن
در مقابل بيارزشي نقش اجتماعي زن در فرهنگ رومي و يوناني و در ايدئولوژي يهودي و مسيحي، اسلام بالعكس به زن در اجتماع نيز نقش مهم داده و در عرصه سياست و احراز حقوق اساسي خود از جمله انتخابات اعضاي حكومت، نقش او با مرد يكسان است. مثلاً براي اولين بار در تاريخ، زنها حق دخالت در سرنوشت خود را يافتند و پيامبر (ص) بنا بدستور قرآن (سوره ممتحنه- آيه 12) به زنها اجازه داد كه در انتخاب رئيس حكومت اسلامي در سطح وسيع و فراگير رأي بدهند (كه بنام «بيعت» معروف است). و در جاي ديگري (سوره توبه- آيه 71) نيز اين دستور به پيامبر تكرار شده كه به زنان حق رأي بدهد و آنان را به قوانين مدني و جزائي جديد حكومتي آشنا سازد تا مشمول جرايم و مجازاتها قرار نگيرند؛ و اين هر دو نشانه مساوات زن و مرد هم در حقوق اساسي و هم در عمده حقوق مدني آنهاست.
اين حق رأي و ديگر حقوق زن نيز مانند تكاليف او مستقل از مرد است و اين نشانه اصالت او در اجتماع و تابع نبودن اوست[3]. همانگونه كه خواهيم گفت، زن مانند مرد در برابر خدا و قانون و جامعه و تعهدات خود مسئول است و در اين مسئوليت مستقل است و شخصيت او معتبر و برسميت شناخته شده است.
يكي از نشانههاي حقوق اجتماعي انسان، مسئوليت اجتماعي اوست. در حقوق اسلام، زن و مرد در مسئوليتهاي اجتماعي مشتركند. يكي از مواد قانوني اسلام[4] ميگويد: همه در برابر ديگران (همانند چوپان در برابر گله) مسئوليد» و در اين باره فرقي بين زن و مرد نيست، بنابرين زنها نه فقط مسئوليت جلوگيري از انحراف و فساد اجتماعي زنها را دارند كه حتي مسئول مردان هم ميباشند و اين مسئوليت را بطور طبيعي زنان امروز مسلمان در جامعه عمل ميكنند.
يكي ديگر از حقوق و نيز تكاليف اجتماعي مشترك زن و مرد مسئوليت اجتماعي آنها در بازرسي اجتماعي و باصطلاح قرآن: قانون امر به معروف و نهي از منكر، يعني تذكر خيرخواهانه به ديگران و منع آنها از اشتباه و قانونشكني است[5]. بموجب اين قانون همه- چه زن و چه مرد- "ولايت" يعني حق قانوني دارند كه در برابر انحرافات اجتماعي و ناديده گرفتن ارزشهاي اخلاقي و حتي اشتباهات سياسي مقامات دولتي ساكت ننشينند و أمر يا نهي كنند، و ميدانيم كه أمر و نهي، غير از درخواست و خواهش است و نوعي سلطه و اختيار رسمي و قانوني ميخواهد و براساس عموم اين قانون، زنها بر ديگران– چه مرد و چه زن- سلطه قانوني دارند، و اين حق اساسي را خداوند به آنها داده و ميدانيم كه حقوق اساسي قابل سلب با قوانين عادي نيست. و همچنين نشانه داشتن استعداد و شايستگي زن براي اين كارهاست.
اين قانون و قانون پيشين بافت جامعه انساني از ديدگاه اسلام را نشان ميدهد كه زن و مرد بدون هيچگونه امتيازي عمده تشكيل دهنده اين سازه انساني هستند و مانند تار و پود يكپارچه همه در كيان و عزت و سلامت جامعه و حفظ ارزشهاي آن نقش دارند و مسئول حفظ و سلامت جامعه خود ميباشند و اين، درجه شخصيت بالاي زن و مساوات او را با مرد نشان ميدهد.
نقشهاي فرعي زن و كارهايي- مانند كار در خانه و نگهداري كودك و مانند آن- هرگز نميتوانند اين ارزش اصلي زن را خدشهدار كنند يا كاهش دهند و كارها و طرز زندگي داخلي زن هيچگاه نقص و عيب زن و فرودست بودن او نسبت به مرد نميشود همانطور كه داشتن مشاغل بظاهر پست مردها نيز، به حقوق اصلي و شخصيت انساني آنها زياني وارد نميسازد.
4- كرامت ذاتي زن
موضوع «كرامت انسان» در حقوق عرفي جهان جايگاه فلسفي ندارد، ولي در اسلام (و در قرآن) بعنوان يك اصل اساسي فلسفي بيان شده است. در مكاتب غربي كه مدعي كرامت انسان هستند هيچ سبب طبيعي و ذاتي براي آن نمي توانند بيان كنند و صرف يك ادعاست زيرا اگرچه اروپا آنرا از اسلام و پس از فتح اسپانياي مسلمان شناخت اما سبب و ريشه طبيعي آنرا دنبال نكرد.
اما اسلام (و قرآن) انسان را از آنرو داراي كرامت ذاتي و مادرزاد ميدانند كه بنصّ قرآن كريم، انسان- خليفه و جانشين خدا بر روي زمين و مسئول ديگر مخلوقات اوست و بديهي است كه جانشين خداوند ناگزير داراي كرامت و شرافت بر ديگر مخلوقات زميني و صاحب سلطه بر آنها مي باشد. منصب عالي جانشيني خدا خودبخود همراه كرامت و شرافت است و خداوند آنرا ذاتي او قرار داده و همراه هستيش به او بخشيده است.
اين كرامت بطور مساوي بين زن و مرد مشترك است و كسي نمي تواند كرامت يكي از آنها (مثلاً زن) را بزور يا تزوير از وي بگيرد. اين خود انسان است كه ميتواند آنرا از راه گناه يعني نقض قوانين طبيعت (كه خداوند بنام دين براي انسان فرستاده) از دست بدهد. معيار اين كرامت نزد خداوند «تقوا» ست و اين در قرآن صريحاً بيان شده است[6] نكته مهم در اينجا اينستكه زن همانند مرد داراي منصب خلافت الهي و داراي كرامت ذاتي است و براي انسان مقامي بالاتر از اين نيست و مي بينيم كه درنظر قرآن در اين امتياز نه فقط هيچ فرقي بين زن و مرد نيست بلكه يك زن با تقوا بمراتب از مرد بيتقوا، داراي كرامت و مقام بيشتري است.
اسلام تنها ديني است كه بطور علني و برخلاف همه سنتهاي مخالف با زن، زنرا در انسانيت همطراز مرد معرفي كرد و براي او مقام اجتماعي و خانوادگي نيز قرار داد و در يك تقسيم كار اجتماعي وظايف زن را بسيار محدود نمود و او را بسبب نقش مهم طبيعيش- كه در عمل نقش «مادري» ناميده ميشود- در حوزه اجتماعي هم درجه عالي قرار داد و بسياري از وظايف مردان را كه با نيروها و استعداد طبيعي مردها مناسب بود ولي با طبيعت و استعدادهاي جسماني و روحاني زنها مناسب نبود، از دوش آنها برداشت بدون آنكه اين كاهش وظايف مردان بمعناي پائين بودن درجه و مقام ذاتي يا اجتماعي آنان باشد. حتي اسقاط اين تكاليف مردانه از زنان را باعتباري ميتوان ارزش اضافي براي زنان شمرد همچنانكه در مواردي براي زنان اولويت قرار داده مثلاً در قرآن ميگويد: آنان را بر خود مقدم سازيد[7] و پيامبر مكرّم (ص) مي گويد: «بهشت زير پاي مادران است» و نيز به پدران سفارش ميكند كه به دختران خود مهربانتر باشند.
از تقسيم كار اجتماعي و از اينكه زن براي چه كاري ساخته شده و برخي وظايف دشواراجتماعي از دوش آنها برداشته شده و چه وظايف طبيعي دارد نميتوان نتيجه گرفت كه خانهداري (بمعناي كار در خانه) وظيفه زن است[8] همانگونه كه در دين اسلام هم هيچگاه زن مجبور يا موظف به كار در خانه نبوده ولي بطور ترجيحي (استحبابي) از وي خواسته شده كه ازدواج كند و فرزند دار شود و در زندگي زناشوئي به هر آنچه كه مستقيماً به اين دو وظيفه اخلاقي و طبيعي مربوط ميشود (يعني پاسخ مثبت به روابط جنسي با شوهر و نگهداري فرزندان و مخصوصاً نوزادان خود) به چشم يك واجب نگاه كند.
زن بحكم كاركرد و وظيفه طبيعي و اجتماعي خود آورنده اولاد و نگهبان آنهاست ولي هيچگاه در اسلام از كارهاي اجتماعي و مشاركت با مرد در امور اجتماعي و سياسي و حكومتي، كه مانع مسئوليت اصلي او نباشد، نهي نشده مگر آنكه خود زن آنرا براي خود، كاري سنگين بشمارد يا مانع وظيفه شرعي و طبيعي او شود. كار زن در اجتماع نوعي قبول كار اضافي است كه معمولاً بصرفه و صلاح او نيست اگر آسايش رواني و گاه جسمي او را به خطر بيندازد اما اگر از آسايش خود بگذرد منعي براي او وجود ندارد. از نظر اسلام كمبودي در زن نيست كه از برخي كارهاي اجتماعي سبك ناتوان باشد.
5- بهشت و آخرت
گاهي زن در نگاه اديان يهوديت و نصرانيت، لايق بهشت شمرده نميشده و اعمال نيك او در آخرت بكار نميآمده؛ قرآن در مقابل اين فتاوي غلط روحانيون اديان ديگر و فرهنگ ستمگرانه اعراب دوره جاهليت، در چند نص مختلف بيان كرده كه نيكوكاري و ايمان هر انسان سبب دخول او به بهشت ميشود چه زن باشد و چه مرد[9].
صلاحيت ورود به بهشت براي انسان، بالاترين درجه و بيشترين امتياز درميان ديگر مخلوقات است و براساس آيات قرآني و سنّت پيامبر(ص) نه فقط زنان مقدسي مانند فاطمه زهرا (ع) (دختر گرامي پيامبر) و مريم (مادر عيسي) (ص) در آنجا صاحب مسند عالي هستند و مقام والائي دارند بلكه تمام زنان مؤمن و پرهيزكار نيز مانند مردان مؤمن به آن منصب ميرسند.
اين دليل ديگري براي مساوات زن و مرد است و امتيازات و مسئوليتهاي اداري مرد در جامعه نميتواند اين مساوات را نقض كند.
اين بود نگاه اسلام به زن در اصل پيدايش و موقعيت و كرامت ذاتي او با مقايسهاي كوتاه با ديگر فرهنگها و اديان يهوديت و مسيحيت؛ بديهي است كه با اين فهرست كوتاه نه نظريه جامع و كامل اسلام را ميتوان بدست آورد و نه خود اسلام را ميتوان شناخت يا شناسانيد، امّا ميتوان از آن بعنوان مقدمهاي بمنظور ورود به حوزه زن در اسلام استفاده كرد.
نگاه فلسفي اسلام به زن، زيربناي حقوق زن در اسلام است، قرآن دين اسلام را هماهنگ با طبيعت (فطرت) معرفي ميكند يعني قوانين اسلام با قوانين طببعي هماهنگي دارد و از آن مايه گرفته همانگونه هر انسان مسلمان نيز بر اين اساس بايد زندگي خود را با طبيعت و قوانين آن همگام سازد. حقوق زن در اسلام را ميتوان همان حقوق طبيعي او دانست كه طبيعت با توجه به سازواره و ساختار جسمي و روحي زن براي او درنظر گرفته است.
ويژگيهاي جسمي و روحي زن اقتضا دارد كه براي او نوعي حقوق خاص (مخالفبا حقوق مرد) پيشبيني شود و اسلام اين نقطه مهم را رعايت كرده است. متأسفانه خود زنان نيز از اين تفاوتهاي حساس شناخت كاملي ندارند و جز اختلافات ظاهري جسماني و يا كمي از تفاوتهاي روحي خود با مردان چيزي نميدانند.
پانوشت:
1- اهل بيت (امامان شيعه) در توضيح و تفسير آيات قرآني گفتهاند: «مگر خداوند عاجز بود كه حوا را از چيزي غير از دنده سينه آدم بيافريند... آدم هنگامي كه آفريده شد زني را در نزديك خود ديد پرسيد اين موجود كه شبيه من است كيست. وحي آمد كه او حوا مخلوق ديگر من و همسر تست.»
2- «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت»- حافظ
3- زن فقط در برابر پيمان زناشوئي با مرد در برابر و تعهداتي دارد و در برخي امور مشترك زندگي بايد هماهنگي با مرد را رعايت كند.
4- حديث: كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته.
5- سوره توبه- آيه 71.
6- سوره حجرات- آيه 13.
7- سوره روم- آيه 223.
8- خانهداري مفهوم وسيعي دارد و بيشتر بمعناي مراقبت اخلاقي و رواني و آمادهسازي شوهر و فرزندان براي انجام وظايف اجتماعي و نگهباني از امنيت رواني و آرامش روحي در خانه و اموري مانند اينهاست كه در حديث با تعبير «حُسن التبعّل» (شوهرداري بنحو احسن) آمده است.
9- سوره نساء- آيه 124- / سوره احزاب- آيه 35