پرورشِ خلاقيت در کودکان
مرتضي اسمعيلي کارتيجي؛ کارشناس ارشد فلسفه و حکمت اسلامي
چكيده
خلاقيت بعنوان يک استعداد بالقوه نيازمند توجه و پرورش است، زيرا اين توانايي نيز مانند همة تواناييهاي انسان، جز در سايه بارورسازي به فعليت نخواهد رسيد. از اينرو، پرورش آن ميبايست از سنين کودکي آغاز گردد و زمينهسازي جهت رشد آن برعهده خانواده، مهدکودک و مدارس ميباشد. خلاقيّت يكي از عاليترين و پيچيدهترين فعاليّتهاي ذهن آدمي است كه آموزش و پرورش همواره بايد به آن توجه نمايد. خلاقيّت نه فقط به هوش و تفكر بلكه به سازمان شخصيت فرد نيز مربوط ميشود. با نگاهي به نقش نظام آموزش و پرورش بعنوان تربيتکننده و آموزشدهنده سرمايههاي انساني خلاق و پژوهشگر، بايد اين سؤال کليدي و مهم را مطرح کرد که نظام آموزش و پرورش ما تا چه حد فراگيران را به اين سمت سوق ميدهد؟ بنابرين، تحقيق را ميتوان در کنار آموزش يکي از اهداف بسيار مهم آموزش و پرورش دانست که بايد مورد توجه قرار گيرد و بنظر ميرسد که مدارس و معلمان در اين ميان داراي وظيفه بسيار مهم و حسّاسي هستند که ميتوانند علاوه بر فعاليتهاي تحقيقاتي، انگيزه تحقيق و روشهاي درست پژوهش را در ميان دانشآموزان نهادينه سازند. بر اين اساس، نوشتار حاضر به بررسي خلاقيّت در ابعاد مختلف از جمله مفهوم خلاقيّت و روند تفكر خلاق، خصوصيات افراد خلاق، عوامل اثرگذار در خلاقيّت، نقش معلم در پرورش خلاقيّت، راههاي ايجاد و پرورش خلاقيّت در دانشآموزان و نقش تحقيق در دانشآموزان ميپردازد. پس از بررسي نظريات مربيان و متخصصان تربيتي در رابطه با مفهوم خلاقيّت و روند تفكر خلاّق در جستجوي پاسخ به اين سؤال است كه آيا خلاقيّت فرايندي دروني است يا بيروني؟ آيا مستلزم انضباط است يا خودانگيزي؟ در اين راستا، ضمن اشاره به نتايج تحقيقات مختلف، به بررسي ويژگيهاي شخصيتي و رواني افراد خلاق و تفاوت آنها با افراد غيرخلاق پرداخته ميشود و عوامل مؤثر در خلاقيّت و عواملي كه مانع تفكر خلاق ميشوند نيز مورد بررسي قرار ميگيرند. همچنين با توجه به نقش معلم و خانواده در پرورش خلاقيّت به اين سؤال پاسخ داده ميشود كه آيا پرورشدهندگان خلاقيّت بايد خلاق باشند؟ و سرانجام به روشهاي متعددي كه علماي تعليم و تربيت براي ايجاد و پرورش خلاقيّت و نحوة شكوفايي استعدادهاي خلاق پيشنهاد ميكنند اشاره ميگردد.
کليدواژگان: خلاقيت، پژوهش، تفکر خلاق، کودک، معلم
***
تحليل نقش مدرسه در ايجاد نظم عمومي
تعامل بين مديران، مربيان و شاگردان
محمدحيدر يعقوبي؛ دانشجوي دكتراي برنامهريزي درسي دانشگاه خوارزمي
چكيده
مدرسه اولين نهاد رسمي و خرده نظام در نظمبخشي و نظمپذيري شاگردان براي زيست در جامعه امروزي ميباشد. توجه به نقش مدرسه و تعاملات موجود در آن بلحاظ ايجاد نظم عمومي، حائز اهميت فراوان است. سؤال پژوهش موجود اين است كه چه نوع مدرسهيي و با چه نوع كاركردي ميتواند به ايجاد نظم عمومي كمك كند؟ متأسفانه در اين زمينه تحقيقات آكادميك چنداني صورت نگرفته است و مسئله نظم عمومي از جمله موضوعاتي است كه همانند يك برنامه درسي عقيم (مغفول) به آن توجهي نميشود. در نظام آموزشي فعلي اين مسئله يك امر بديهي و بياهميت در نظر گرفته شده است و درنهايت، اين موضوع جزء برنامه درسي رسمي نيست. نوشتار حاضر سعي در تبيين اين مسئله دارد و روش تحقيق آن از نوع تحليل محتواي كيفي است؛ به اين ترتيب كه در ابتدا محتواهايي در اين زمينه جستجو شده و بعد از آن مقولهها، مصاديق و مفاهيم آن مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. نتيجهگيريها حاكي از آن است كه نقش تعاملات سه گروه مديران، مربيان و شاگردان در ايجاد نظم عمومي بسيار مهم است و هرچه اين تعاملات بيشتر مورد عنايت قرار گيرد و مدرسهيي در اين زمينه هماهنگ باشد، شاهد نظم عمومي روز افزوني در جامعه خواهيم بود.
كليدواژگان: نقش مدرسه، نظم عمومي، مديران، مربيان و شاگردان
***
بازکاوی و بازسازی داستان «حیّ بن يقظان» و
شيوة کاربست آن در برنامه فلسفه و کودک
نواب مقربي؛ دكتراي كلام دانشگاه علوم و تحقيقات
چكيده
در اين نوشتار تلاش ميشود از چشماندازي ديگر، داستان حي بن يقظان چونان پيشنمونه و الگوي نخستين داستاننويسي فلسفي براي آموزش تفكر، تأمل و خردورزي در پارادايم ايراني ـ اسلامي بازكاوي و بازسازي عملي گردد و شيوههاي كاربست آن در كلاس درس و حلقههاي كندوكاو فلسفي باز نموده شود. فرهنگ و فلسفه ايراني ـ اسلامي هرچند حاوي مؤلفهها و عناصر غني ادبي، علمي و فلسفي است، كمتر از آنكه بايد و شايد محل توجه و تفحص پژوهشگران حوزه تعليم و تربيت و بويژه در دوره اخير دستاندركاران برنامه فلسفه براي كودك و نوجوان واقع شده است. برخي مدعيان و مترجمان اين برنامه در ايران بر اين باورند كه فلسفه براي كودك، خاستگاه غربي دارد و از فرهنگ و فلسفه غربي برخاسته و از آن مايه ميگيرد و از آبشخور آن سيراب ميشود. در نتيجه، چنين ادعا ميكنند كه در روش و همچنين در محتوا ميبايست به بنيانگذاران و پيشگامان اين برنامه اقتدا كرد و حتي داستانهايي را ناهمساز با شيوه زيست ايراني و ناهمخوان با فرهنگ و جهانبيني اسلامي با هدف به اصطلاح آموزش تفكر برگزيده و در شمار انبوه ترجمه كرد. در مقابل، مدعاي مقاله حاضر اين است كه حيّ بن يقظان، يك داستان فلسفي عادي نيست، بلكه ميتواند با دخل و تصرف و بازسازي و بازنويسي، همچون الگوي الهامبخش داستاننويسي فلسفي در برنامه فلسفه و كودك بومي در ايران نگريسته و بكار بسته شود؛ گو اينكه داستانهاي فلسفي بسيار ديگري نيز در آثار ادبي و فلسفي فارسي يافت ميشوند كه ميتوانند در اين حوزه بكار آيند و كارگر بيفتند.
كليدواژگان: حي بن ، الگوي داستاننويسي، كودك و فلسفه بومي، شيوه زيست اسلامي، حلقههاي كندوكاو
***
بررسي مباني نظم عمومي در سند تحول بنيادين
آموزش و پرورش براساس قرآن کريم
محمد حسن ميرزا محمدي؛ دانشیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه شاهد تهران
حميد احمدي هدايت؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه شاهد
مصطفي کريمي؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه شاهد
چکيده
نظم عمومي از جمله موضوعات حائز اهميت در تعليم و تربيت ميباشد؛ چراکه نظم و انضباط در زندگي آدمي نقش بسيار مهمي دارد و مربي بايد بکوشد در زمين آماده شاگردان، بذر علم و ايمان و تقوا و انضباط بيفشاند تا ميوه «انسان صالح» برداشت کند. دستورات و تعاليم تربيتي پيشوايان ديني در پرورش و تربيت صحيح فرزندان نشان ميدهد که آموزش نظم و انضباط از جايگاهي ويژه برخوردار است. با توجه به اينکه سند تحول بنيادين، نقشه راه تعليم و تربيت کشور ميباشد، بررسي آن از منظر توجه به مؤلفههاي نظم عمومي از اهميت بالايي برخوردار است، از اينرو در پژوهش حاضر نيز ابتدا با استفاده از روش تحليل محتوا در پژوهشهاي مرتبط با نظم عمومي در قرآن به مؤلفههاي نظم عمومي اشاره گرديده و پس از توصيف مباني نظم عمومي، به تحليل و بررسي آن در راهکارهاي سند تحول بنيادين پرداخته شده است. مؤلفههاي نظم عمومي در قرآن عبارتند از: تعاون، شورا، وفاي به عهد، امنيت و تحريم حقستيزي که در راهکارهاي سند به مؤلفههاي اول تا سوم توجه بيشتري شده ولي به مؤلفههاي چهارم و پنجم توجه چنداني صورت نگرفته است.
کليدواژگان: نظم عمومي، قرآن کريم، سند تحول بنيادين، آموزش و پرورش
***
آموزش نظم به کودک با فلسفه و خردورزی
صغری باباپور؛ دکترای فلسفه و کلام اسلامی
صدیقه احمدی؛ دکترای مشاوره خانواده
فریبا اکبرزاده؛ دکترای فلسفه و کلام اسلامی
چکیده
حس پرسشگری کودکان و کنجکاوی آنان ميتواند مهمترین مبنا برای آموزش صحیح، اصولی و کارآمد باشد. در این میان، آموزش فلسفه، بدلیل ارتباط تنگاتنگ آن با عمل، برای کودک از اهمیت ویژهيی برخوردار است. آموزش فلسفه، بمعنی آموزش خردورزی یا تفکر به کودک است. فلسفهورزی به ما کمک میکند تا بتوانیم کودک را به تکامل نفس خویش برسانیم؛ بگونهيی که دارای توانمندی تفکر نقادانه و خلاقانه باشد و بسیاری از مفاهیم تربیتی برای وی نهادینه شوند. از نتایج تربیتی چنین آموزشی، فراگیری نظم است. در این فرایند کودک، خود از نظم و چینش ذهنی به نظم در عمل و رفتار، نه با اجبار بیرونی، دست ميیابد.
در فلسفه اسلامی، ملاصدرا حکمت عملی خویش را براساس حکمت نظری پایهگذاری کرده و در حکمت نظری از قوه عاقله انسان، قوه تفکر و استدلالورزی را بدست ميآورد. در نهايت ميتوان اذعان داشت كه با تربیت قوه عقل در کودک خردورز ميتوان جایگاه نظم را مشخص نمود و به او آموزش داد.
کلیدواژگان: ملاصدرا، فلسفه و کودک، نظم، حکمت عملی
***
بررسی جايگاه فلسفه برای کودکان در نظم عمومی جامعه
معصومه قدمیاری؛ کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه خوارزمی
رکسانا رشیدپور؛ کارشناس ارشد فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه خوارزمی
چکیده
در هر جامعهيی ارزشها و مصالح عالی از جایگاه ویژهيي برخوردارند. نظامهای حقوقی ملی در قالب مفهوم «نظم عمومی» از این ارزشها و مصالح عالی در برابر منافع و آزادیهای فردی حمایت بعمل ميآورند. علاوه بر آن، نظم عمومی پیشنیاز توسعه و توانمندی یک جامعه و شرط لازم برخورداری از بسیاری مصادیق حقوق شهروندی است. بر این اساس، یکی از مهمترین اهداف نظام تعلیم و تربیت، پرورش شهروندانی آگاه به حقوق و وظایف خود و همچنین متعهد در قبال جامعه است. از اينرو لازم و ضروری بنظر ميرسد که برنامههای درسی بگونهيي طراحی و اجرا گردند كه بتدریج دانشآموزان را برای زندگی اجتماعی، نظمپذیری و درونی کردن قوانین لازم آماده سازند. دردهه 1960.م، متیو لیپمن، با ارائه برنامة «آموزش فلسفه برای کودکان» الگویی جدید در عرصة تعلیم و تربیت مطرح نمود و بصورت رسمی، آموزش مهارتهای تفکر در مورد کودکان حتی پیش از ورود به دبستان را ممکن تلقی كرد و فلسفه را بعنوان شیوهيي برای پرورش تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مسئولانه مورد استفاده قرار داد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش و جایگاه برنامه فلسفه برای کودکان در «نظم عمومی» جامعه ميباشد. در این تحقیق از روش تحلیلی ـ توصیفی استفاده شده است. بطور کلی آنچه در این برنامه بخوبی تمرین ميشود، استفاده از استدلالهای منطقی است که درنهایت دانشآموز را بسوی قضاوت صحیح، مسئولیتپذیری و...سوق ميدهد. ميتوان ادعا نمود که برنامه آموزش فلسفه برای کودکان از طریق «اجتماع پژوهشی»، یکی از مناسبترین روشهای تربیت است که منجر به تربیت شهروندان آگاه، فکور، نظمپذیر و مسئول ميشود و شرایط زندگی در یک جامعه سالم و پویا را فراهم مينمایند. نتایج پژوهش حاکی از آن است كه بسیاری از مهارتهایی که از طریق برنامة آموزش فلسفه برای کودکان تقویت ميشود، درواقع مهارتهایی هستند که محورهای اصلی تربیت شهروندی را تشکیل ميدهند. بطورکلی دانشآموزان از طریق این برنامه به دانش، مهارتها و نگرشهایی دست مييابند که آنها را قادر ميسازد بعنوان عضو یک جامعه، حضور فعال و مؤثر در عرصههای مختلف داشته باشند و در برقراری نظم عمومی نقش بسزای را ایفا نمایند.
کلیدواژگان: فلسفه برای کودکان، اجتماع پژوهشی، نظم عمومی
***
چارچوبی برای تسهيل گفتگوی کلاسی
محمدرضا واعظ شهرستانی؛ كارشناس ارشد فلسفه علم
چکیده
در نوشتار حاضر چارچوبی بمنظور تسهیل گفتگوی فلسفی با کودکان، معلمان مدارس و دانشجویان تحصیلات تکمیلی بکار برده شده است. این چارچوب، در جهت کمک برای انجام گفتگویی هدایتکننده است و درنهایت، کندوکاوی نظاممند را برای شرکتکنندگان شکل میدهد. این کندوکاو، با یک سؤال، مسئله یا موقعیتی مبهم آغاز میشود و با نوعی تجزیه و تحلیل و شفافسازی یا یک راه حل رضایتبخش به پایان میرسد. باید توجه داشت که چارچوبی که در اینجا ارائه میگردد، جایگزینی برای ارزشهای اجتماعی و شناختی که بمنظور تمایز میان گفتگوی دقیق و دیگر شیوههای گفتمان بکار میرود، نیست. درحقیقت این چارچوب برای سازماندهی گفتگو بنحوی است که ارزشهای اجتماعی و شناختی بتوانند برحسب یکدیگر به ساخت و تقویت راهحل برای پرسشهای درست بپردازند. با درنظرگرفتن این ارزشهای اجتماعی و شناختی، چارچوب مدنظر میتواند بطور آموزشی و تربیتی بکار رود؛ به اینصورت که دانشآموزان میتوانند اصول و کاربردهای استدلال و منطق صوری و نیز عادتهای تعامل دموکراتیک را فرابگیرند. این چارچوب شامل شش مرحله است و این مراحل دارای نظم و ترتیب مشخصی هستند، اما چنین نیست که ترتیب و توالی آنها انعطافناپذیر باشد. درحقیقت، مادامی که شرکتکنندگانِ در بحث میدانند که در کجای چارچوب مدنظر قرار دارند، گفتگو میتواند میان مراحل به عقب و جلو حرکت کند و حتی از بعضی مراحل صرفنظر نمايد. این مراحل به ترتیب عبارتند از: 1) شناسایی مسائل مرتبط با اهداف؛ 2) تنظیم و مرتب کردن سؤالهای مناسب و مرتبط؛ 3) تنظیم و مرتب کردن فرضیهها در پاسخ به سؤالها؛ 4) شفافسازی و آزمودن فرضیهها در گفتگو و تأيید، تجدیدنظر و یا رها کردن آنها؛ 5) آزمایش فرضیهها از نظر تجربی و تصدیق و تجدیدنظر و یا رهاکردن آنها؛ 6) اجرای فرضیههای تصدیق شده. سرانجام، گفتگوی توصیفشده در چارچوب موردنظر، تنها در صورتی امکانپذیر است که شرکتکنندگان بتوانند خود را در یک کندوکاو مشارکتی شریک یکدیگر بدانند و این در صورتی ممکن است که آنها به تهیۀ فهرست مشترکی از پرسشها و روشهای مشترکِ پیگیری آنها متعهد شوند.
كليدواژگان: فلسفه و كودك، گفتگوي كلاسي، كندوكاو مشاركتي