بررسي هماننديها و ناهماننديهاي فلسفه آموزشي هگل و برنامه فلسفه براي کودکان (p4c)

 

حميد طالب‌زاده؛ دانشيار دانشگاه تهران

فرزاد حاجي ميرزائي؛ دكتري فلسفه دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه كردستان (نويسنده مسئول)

چکيده

فلسفه هگل از تأثيرگذارترين فلسفه‌هاي روزگارنوين انگاشته ميشود. براي دريافت اين جايگاه بد نيست به جريانهاي فلسفي معاصر از جملــه پديــدارشناسي، اگزيستــانسياليسم، مارکسيسم و پراگماتيسم (ديوئي و پيرس) نگاهي بيندازيم تا رهيافت ايجابي هگل در اين فلسفه‌ها را ببينيم. فلسفه وي هم بعنوان يک نظام فلسفي نظام‌مند بسيار قابل‌توجه است و هم فلسفه آموزشي او اهميت بسزايي دارد که متأسفانه مغفول واقع‌شده است؛ خود هگل معلم «گيمناسيوم» (دبيرستان) بوده و به امر تعليم و تربيت اهتمام بسيار داشته است. همچنين هگل معتقد بود که دانش‌آموز بايد در فرايند فلسفه‌ورزي باطناً درگير شود و مواد آموزشي با زندگي روزمره کودکان و نوجوانان هماهنگي داشته باشد. ديالکتيک هگلي نيز ابزار بسيار خوبي براي گسترش «تفکر انتقادي» در ميان دانش‌آموزان محسوب ميشود. از طرف ديگر، چندين دهه از برنامه جذاب متيو ليپمن، مبتکر برنامه «فلسفه براي کودکان» در آمريکا ميگذرد؛ در اين مدت او توانسته است از طريق ارائه يک برنامه جديد آموزش فلسفه براي کودکان، يک جريان جديد در آموزش ‌و پرورش خلق نمايد که به يکي از رهيافتهاي مدرن آموزش تفکر نقاد و خلاق در ميان جريانهاي آموزشي بدل شده است. بهره‌گيري از انديشه هگل بويژه در زمينه تعليم و تربيت و آموزش فلسفه ميتواند کمک شاياني به برنامه «فلسفه براي کودکان» باشد. جستار حاضر به بررسي اين موضوع ميپردازد که انديشه هگل در چه مواردي با اين برنامه، همانند و در چه مواردي ناهمانند است. ديالکتيک هگل نه ‌تنها روش، بلکه عين فلسفه است که درحلقه کندوکاو[1] برنامهp4c  قابل ‌استفاده ميباشد. از طرف ديگر، نظام آموزشي موردنظر هگل بهيچوجه «کودک محور» نيست و هگل نقش معلم را در فرايند يادگيري بسيار محوري تعريف ميکند. درواقع نظام آموزشي موردنظر وي «مدرسه محور» است و مدرسه، تجلي «مطلق» هگلي در عرصه آموزش ‌و پرورش محسوب ميشود. حاصل کلام اينکه محتواي آموزشي موردنظر هگل در گيمناسيوم با برنامه p4c هماننديها و ناهماننديهايي دارد که در اين جستار مورد کاوش قرار ميگيرد.

كليدواژگان

همانندي، ناهمانندي فلسفه براي کودکان، تعليم و تربيت ديالکتيک، حلقه کندوکاو


***

آموزش فلسفه به كودكان پيش دبستاني و دبستاني

 مرتضي اسمعيلي کارتيجي؛ كارشناس ارشد فلسفه

چکيده

پرداختن به تربيت كودك در سالهاي اوليه زندگي، موقعيت بسيار مناسبي بمنظور جلوگيري و يا كاستن از اشكالات يادگيري است و منافع ماندگاري براي خانواده و اجتماع بدنبال دارد؛ از جمله، تقويت ارزشهاي اخلاقي، اجتماعي شدن، بسيج اجتماعي و... . فلسفه براي کودکان تلاشي است براي توسعه فلسفه با اين هدف که استدلال و داوري منطقي در قالب فلسفه به اين کودکان آموخته شود. کاوشگري فلسفي در کلاس درس يا محيط مهدکودک به كودكان امکان ميدهد با دنياي خويش آشنا شوند و نيز کشف کنند که چه چيزي در اين دنيا ارزشمند و قابل ستايش است. کار مربي آماده کردن کودکان براي پرورش و يادگيري است. مطالعات و تحقيقات انجام شده نشان ميدهد که اين کار از دوره‌هاي پيش‌دبستاني و حتي کمتر شروع ميشود؛ بدين‌ترتيب برنامه جديدي با عنوان «فلسفه براي کودکان» طراحي شده و از طريق آن فلسفه به دبستانها و مدارس وارد گرديده است. اين برنامه که بزباني ساده پر از تجربه‌ها و تمرينهايي است که با کودکان در طي 23 سال سابقه خدمتم در آموزش و پرورش (مقطع ابتدايي) بدست آورده‌ام، به آنها ياد ميدهد كه چگونه بايد فكر كنند. با استفاده از اين برنامه، معلمان آموزش‌ديده، كودكان را به تفكر عميقتر دربارة ايده‌هايي كه در پس كار مدرسه‌يي آنها قرار دارد، تشويق ميكنند.

كليدواژگان

کودک، تفکر، قضاوت، استدلال، فلسفه‌ورزي

 

***

ارزيابي اهداف برنامة آموزش فلسفه به كودكان

از ديدگاه تفكر در انديشة اسلامي

 حسام الدين خلعتبري؛ استاديار دانشگاه علامه طباطبائي

زهرا آقا جعفري؛ کارشناس ارشد علوم تربيتي آموزش پيش از دبستان

چکيده

هدف پژوهش حاضر، «ارزيابي اهداف برنامة آموزش فلسفه به کودکان از ديدگاه تفکر در انديشة اسلامي» است. در همين راستا ابتدا به بررسي و روشن‌سازي زواياي مختلف تفکر و تعقل در انديشة اسلامي پرداخته شده است و پس از معرفي برنامة آموزش فلسفه به کودکان و ارائة اهداف آن، با استفاده از معيارها و ملاکهاي بدست آمده از جايگاه عقل در انديشة اسلامي، به نقد و ارزيابي اهداف اين برنامه اقدام گرديده است.

اين پژوهش نشان ميدهد که برنامة آموزش فلسفه به کودکان، اقدامي پسنديده و بجا درجهت رشد انديشه‌ورزي و تفکر در کودکان و نوجوانان ميباشد. اما اجراي برنامة مذکور در کشور ما که جهانبيني الهي و توحيدي در بند بند ارکان آن نفوذ و رسوخ پيدا کرده، در صورت عدم انجام تغييرات لازم، بسيار مشکل‌آفرين و آسيب‌زا خواهد بود. چراکه مباني برنامة مذکور، مبتني بر جهانبيني مادي غرب است که نه ‌تنها منطبق بر فطرت کمال‌گرا و حقيقت‌طلب انسان نيست، بلکه فرسنگها با اهداف متعالي آفرينش، فاصله دارد.

کليد واژگان

آموزش فلسفه، کودک، عقل انديشة اسلامي، هدف

 


***

بررسي روش­ مناسب استفاده از برنامه

فلسفه براي کودکان  (p4c) در ايران

 احمد اکبري؛ استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد بردسکن(نويسنده مسئول)

مليحه اکبري؛ مدرس دانشگاه پيام نور کاشمر

 زينب اجلالي؛ دبير آموزش و پرورش شهرستان زاوه و مدرس دانشگاه پيام نور کاشمر

چكيده

برخي علاقمندان به برنامه فلسفه براي کودکان در ايران (p4c) تلاش نمودند تا با ترجمه آثار ليپمن زمينه استفاده از آن را براي کودکان ايراني فراهم نمايند، اما آثار ترجمه شده ـ‌ترجمه کتاب ليزا توسط بحريني‌ـ مشکل فرهنگ وابستگي را داراست. گروهي ديگر تلاش کردند داستانهاي ليپمن را بشکلي بازنويسي کنند تا مشکلات فرهنگ وابستگي داستانها را کاهش دهند؛ همانند کتاب ليلا اثر سعيد ناجي در يازده فصل و 29 قسمت براساس کتاب ليزا. در اين کتاب اسامي ايراني جايگزين اسامي غيرايراني شده تا ارتباط بين داستان و کودکان بهبود يابد، اما هنوز هم ارتباط برقرارکردن با برخي داستانها براي کودکان ايراني دشوار است. بنابرين، لازم است شيوه­هاي ديگري در طرح داستان مناسب براي کودکان ايراني صورت پذيرد؛ مثلاً چنانچه بتوان داستانهاي ايراني را جايگزين برخي قسمتهاي رُمان ليزا نمود، فوايد بيشتري حاصل ميشود؛ بعنوان نمونه، ميتوان بجاي داستان مرگ پابلو و يا بمنظور طرح اين سؤال که آيا ميتوان حيوانات را کشت؟ از داستان گربة سفيد سندبادنامه و يا شيخ گَرَکاني و گربه استفاده کرد. جايگزيني اين حکايات بجاي برخي قسمتهاي رُمان ليزا ميتواند علاقه کودکان را به داستان بيشتر نمايد.

كليدواژگان

فلسفه براي کودکان، داستان فلسفي، اجتماع پژوهي

 

***

تأثير برنامة آموزش فلسفه براي کودکان بر مهارتهاي معناداري، ابهام، هماهنگي در پرورش تفکر انتقادي دانش‌آموزان

 حسين قمري گيوي؛ دانشيار گروه آموزشي علوم تربيتي

علي خالق خواه؛ استاديار گروه آموزشي علوم تربيتي

علي رضايي شريف؛ استاديار گروه آموزشي علوم تربيتي

فاطمه زادخوست؛ كارشناس ارشد علوم تربيتي تحقيقات آموزشي دانشگاه محقق اردبيلي(نويسنده مسئول)

(مقاله حاضر برگرفته از پايان‌نامة كارشناسي ارشد نويسنده مسئول ميباشد.)

 چکيده

هدف از پژوهش حاضر، بررسي تأثير برنامة آموزش فلسفه براي کودکان بر مهارتهاي معناداري، ابهام، هماهنگي و نتيجه‌گيري در پرورش تفکر انتقادي دانش‌آموزان است. جامعه پژوهش، کلية دانش‌آموزان دختر پايه پنجم ابتدايي شهرستان ايلام در سال تحصيلي93ـ92 است که از اين جامعه تعداد 42 نفر بعنوان نمونه از طريق نمونه‌گيري در دسترس انتخاب شدند. در گروه آزمايش برنامه آموزش فلسفه اجرا شد، اما در گروه کنترل، عامل آزمايشي اجرا نشد. ابزار گردآوري اطلاعات، پرسشنامة سنجش تفکر انتقادي رابرت انيس ميباشد. براي تحليل داده‌ها در بخش توصيفي، ميانگين و انحراف استاندارد محاسبه شد و در بخش استنباطي از روش «تحليل واريانس چند متغيري»[2] بکمک نرم‌افزار «SPSS20» استفاده شد. نتايج پژوهش نشان داد بين دو گروه در مؤلفه‌هاي متغير تفکر انتقادي (معناداري، ابهام، هماهنگي، نتيجه‌گيري) تفاوت معنا‌داري وجود دارد. بعبارتي، آموزش فلسفه بر افزايش تفکر انتقادي و مؤلفه‌هاي آن (معناداري، ابهام، هماهنگي، نتيجه‌گيري) تأثير مثبت دارد.

كليدواژگان

آموزش فلسفه، تفکر انتقادي، معناداري، ابهام، هماهنگي، نتيجه‌گيري

 


 

***

تأثير اجراي برنامة بومي­شدة فلسفه براي كودكان

بر افزايش خودكارآمدي، شادي و خوش­بيني دانش­آموزان دختر

سال اول دورة اول متوسطه

 

رضاعلي نوروزي؛ عضو هيئت علمي گروه علوم تربيتي دانشگاه اصفهان(نويسنده مسئول)

منيره عابدي؛ دانشجوي دكتري فلسفه تعليم و تربيت دانشگاه اصفهان

 چكيده

هدف پژوهش حاضر، بررسي تأثير برنامة بومي‌شدة فبك بر افزايش خودكارآمدي، شادي و خوش­بيني دانش­آموزان دختر سال اول دورة اول متوسطه ميباشد. بدين‌منظور، از روش شبه آزمايشي استفاده شده است. جامعة آماري شامل دانش­آموزان دختر سال اول دورة اول متوسطه است. از اين جامعه به روش نمونه‌گيري تصادفي نظام­مند، يك نمونة هشتاد نفري (شصت نفر آزمايش و بيست نفر كنترل) انتخاب شد. اجراي مقياس خودكارآمدي كودكان، پرسشنامة شادي آكسفورد و آزمون جهتگيري زندگي (LOT) در گروههاي آزمايش و كنترل، نشان داد كه قبل از اجراي برنامة فبك تفاوت معناداري بين گروهها وجود ندارد. برنامة مذكور، طي شش جلسة هشتاد دقيقه­يي در گروههاي آزمايش به اجرا درآمد. تحليل نتايج با استفاده از نرم­افزار spss18 نشان­ داد كه گروه‌هاي آزمايش بطور معناداري نمرة خودكارآمدي (05/0>P) و خوش­بيني (05/0>P) بالاتري كسب کرده‌اند. اما بين نمرات پس­آزمون شادي، گروه آزمايش و گروه كنترل تفاوت معناداري وجود ندارد (05/0>P). از اينرو، ميتوان گفت بين اجراي برنامة بومي­شدة فبك و خودكارآمدي و خوش­بيني ارتباط مثبتي وجود دارد، اما اين برنامه در افزايش شادي بي‌تأثير است.

كليدواژگان

فلسفه براي كودكان، خودكارآمدي، شادي، خوش­بيني


 

***

تبيين تطبيقي ديدگاههاي مربيان کشورهاي مختلف

در خصوص روشهاي آموزش فلسفه به كودكان

 محسن فرمهيني فراهاني؛ عضو هيئت علمي دانشگاه شاهد

اسماعيل خارستاني؛ دانشجوي دكتري فلسفه تعليم و تربيت (نويسنده مسئول)

(مقاله حاضر برگرفته از پايان‌نامة كارشناسي ارشد نويسندة مسئول ميباشد.)

فاطمه سيفي؛ كارشناس ارشد مديريت فرهنگي

چکيده

با توجه به اهميت آموزش فلسفه به کودکان در دوران معاصر، اين پژوهش با استفاده از روش تطبيقي به تبيين نظريات مربيان کشورهاي آمريکا، انگلستان، استراليا، فرانسه و دانمارک درخصوص روشهاي آموزش فلسفه به كودكان ميپردازد. روش مورد استفاده در اين تحقيق كيفي و از نوع بررسي تطبيقي است.

نتايج بدست آمده در اين پژوهش نشان ميدهد كه مهمترين روشهاي آموزش فلسفه به كودكان از نظر مربيان در آمريكا، داستان، كاوش، مباحثه و حلقه كندوكاو، در انگلستان، داستانهاي فلسفي، داستانهاي واقعي، تشكيل حلقه كندوكاو، موسيقي، تلويزيون و ويدئو و كتابهاي مصور، در استراليا، داستان و كاوشگري جمعي، در فرانسه داستان، نقاشي، سؤال، روش سقراطي، اجتماع پژوهشي و در دانمارك، داستان، گفتگو، نقاشي، فيلم و ويدئو ميباشد.

همچنين نتايج پژوهش حاضر نشان ميدهد كه همه اين كشورها از روشهاي داستانهاي فلسفي و كاوشگري جمعي براي آموزش فلسفه به كودكان استفاده ميكنند و از اين حيث با يكديگر شباهت دارند. تفاوت آنها بويژه بين مربيان آمريكا و كشورهاي اروپايي يعني انگلستان، فرانسه و دانمارك در اين است كه در آمريكا از داستان فلسفي براي شروع استفاده ميشود، ولي در كشورهاي اروپايي از پرسش فلسفي بعنوان سرآغاز استفاده ميشود. همچنين در آمريكا از فعاليتها و تمرينهاي تكميلي استفاده ميشود ولي در كشورهاي اروپايي از گفتگوي بيشتر بهره ميجويند.

كليدواژگان

تبيين تطبيقي، روشها، آموزش فلسفه به كودكان، مربيان، كشورهاي مختلف