جايگاه بحث در توليد معرفت در برنامه درسي فلسفه براي كودكان
طوبي كرماني؛ دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران
زهرا امي؛ دانشجوي دكتري فلسفه تطبيقي دانشگاه علامه طباطبايي(ره)
چكيده
مباحثه و مفاهمه برخلاف گفتگوي معمولي، كنش و واكنشي زباني ـ معرفتي است كه جامعه انساني را به كشف حقيقت نزديكتر ميسازد. بررسي جايگاه چنين گفتگوي روشمندي در توليد معرفت در «فلسفه براي كودكان» سؤال اصلي نوشتار پيش روست. فلسفه براي كودكان يك روش تأمل مباحثهيي است كه با بيست و پنج قرن نظامهاي فكري و نظريات گوناگون مرتبط بوده و درباره» ماهيت عالم و ويژگيهاي يك زندگي پسنديده و پرورش خرد ميباشند. از زمان سقراط، مباحثه يا بعبارتي گفتگو راهي خردجويانه جهت كشف حقايق دانسته شده است. در پژوهشهاي اخير چند تدبير شناختي مربوط به آموزش يادگيري مشخص شدهاند كه مباحثه و يادگيري هميارانه، در زمره تدابيري قرار ميگيرند كه به رشد فراشناختي كودكان و نوجوانان كمك ميكنند. كودكان هنگامي كه در يك كندوكاو مشترك از تجارب يكديگر بهره ميبرند، در ساحت معرفت خويش نتايجي را توليد ميكنند كه درك و ماندگاري آن بيش از زماني است كه نتيجهيي در يك مجموعه تدريس مستقيم انتقال پيدا ميكند. مهمترين رهيافتِ با هم فكر كردن، دستيابي شركت كنندگان به مهارتهاي شناختي و فراشناختي است.
كليدواژگان
بحث،مباحثه، كندوكاو، كندوكاو مشترك، فلسفه براي كودكان
***
نقش داستانهاي قرآني در رشد فكري كودكان
صالح حسن زاده
دانشيار دانشگاه علامه طباطبايي(ره)
چكيده
انسان، اين شاهكار خلقت براي نيل به كمال مطلوب، احتياج به يادگيري دارد. وجود انسان از همان اوان كودكي، كانون استعدادها و قواي عظيمي است كه بايد بموقع كشف گرديده و از قوه به فعليت در آيد. تا صفحه دل كودك از هر نقشي پاك است، بايد به سراغش رفت و او را بصورت مطلوب تربيت كرد؛ اين امر با سعادت جامعه و آينده آن گره خورده است.
كودكان از همان آغاز، پرسشهاي مهمي درباره وجود خدا، مفهوم زندگي، مرگ، عدالت و آزادي در ذهن دارند. بهترين شيوه پاسخگويي به اين پرسشها استفاده از قصص قرآني است.
قصه و داستان از ديرباز در حيات آدمي بويژه كودكان و پرورش بعد تخيلي و تفكري آنان نقش بسزايي داشتهاند. با بيان قصه و داستان ميتوان كودكان را درباره امري وادار به گفتگو و پرسش از همديگر نمود.
كودكان به داستان علاقه زيادي نشان ميدهند و همين علاقه زمينه را براي اثر پذيري آنها آماده مينمايد. داستان، قدرت تخيل كودك را تقويت ميكند. پرورش قوه خيال نيز در رشد خلاقيت كودك مؤثر است. بوسيله داستان ميتوان الگوهاي رفتاري صحيح را بطور غيرمستقيم به كودكان آموخت. «از طريق ارائه الگو بسرعت و با~ساني ميتوان مسائل مذهبي و تربيتي را وارد ذهن كودكان كرد و آنان را به عمل واداشت، زيرا حس تقليد در آنان قوي است. البته بايد دقت كرد كه الگو، نمونه اخلاق عالي باشد.»
در انتخاب داستان بايد توجه داشت كه براي كودك بدآموزي نداشته باشد. مطالب نادرستي از قبيل اقبال، بخت، شانس و مطالب خرافي از قبيل نحس بودن برخي چيزها براي تفكر درست كودكان زيانبار است. داستانها بايد ارزشهايي مانند عزت نفس، شهامت، شجاعت، اعتماد به نفس، حريت و بزرگواري و امثال آنها را در كودك ايجاد نموده و تقويت كنند. نبايد در داستان، ضدارزشهايي چون زبوني، تسليمطلبي و ناتواني را به ذهن و روان كودك القا كرد. «در داستانهاي كودكان بايد اصل را بيان زيبايي نيكيها قراردهيم، نه زشتي بديها».
قصه و داستان در تربيت انسان سهم بسزايي دارد؛ البته در صورتي كه داستان گزارشي از واقعيتها باشد. اين داستانهاي واقعي در تربيت اخلاقي شنوندگان، بويژه كودكان تأثير زيادي دارد، زيرا انسان با شنيدن اخبار درست گزارهيي، حالت كنجكاوي خاص پيدا ميكند تا به علل و اسباب وقوع حوادث تلخ و شيرين قهرمانان داستان پي ببرد و با تطبيق آن با روش و رفتار خود، پند گرفته و آموزش مييابد؛ اين پندآموزي با بيان قصهها و داستانهاي واقعي كه شواهد زنده هستند، عميقتر، نافذتر و مؤثرتر است. اگر قصه از واقعيتهاي عيني جدا گردد و تنها سرگرمي و گزارش حوادث تاريخي، بدون در نظر گرفتن جنبههاي عبرتآموز باشد، بيشتر به افسانه و اساطير ميماند تا برنامههاي تربيتي و اخلاقي. قصههاي قرآني بدليل واقعي بودن، حاوي دقيقترين برنامههاي تربيتي و اخلاقي ميباشد.
كليدواژگان
قصص قرآني، حق، رشد فكري، كودكان
***
رابطه تفكر و تخيل موردپژوهي در قصه غربت غربي
ناديا مفتوني؛ استاديار دانشگاه تهران
محمود نوري؛ كارشناس ارشد هنر
چكيده
درك فلسفي و فهم معقولات براي عموم مردم، از ديدگاه فارابي ناممكن يا دشوار مينمايد. همه مردم به اين اعتبار، كودكاني ذهني و فكري قلمداد ميشوند و تخيل، تنها راهكار انتقال معارف عقلي به اذهان و افكار آنهاست. شيخ اشراق راهكار فارابي را تحقق بخشيده و در قالب داستانپردازي و تمثيل و نمادسازي، به تقرير معارف فلسفي پرداخته و تلاش ميكند انسانها را از حالت طفوليت به مرتبه بلوغ عقلي ارتقا دهد. نمونه متون فلسفي سهروردي كه ميتواند هم از حيث محتوا و هم از جهت قالب، بعنوان مدل فلسفه براي كودكان استفاده شود، قصه غربت غربي است. شيخ اشراق در اين قصه، مسائل معرفت شناختي، نفسشناختي و جز آن را به زبان تمثيل و در قالب داستان بيان كرده است. علاوه بر اين، وي در ارتقاي زبان داستانپردازي تمثيلي، آيات قرآن كريم را بشيوه بينامتني، در خلال سطور داستان، بصورتي يكپارچه در هم تنيده است.
كليدواژگان
تفكر، تخيل، معقولات، فارابي، شيخ اشراق، قصه غربت غربي، داستان، تمثيل
***
نقد آراي پيشگامان برنامه فلسفه براي كودكان و طرح فلسفه و كودك در پارادايم ايراني اسلامي
نواب مقربي
دكتراي كلام دانشگاه علوم و تحقيقات
چكيده
برنامه فلسفه براي كودكان كه هم اكنون بشيوهيي گسترده در ايران و جهان دنبال ميشود و همچون پارادايم بديل نظام آموزشي سنتي مطرح ميگردد، گاهي بگونهيي خام و سطحي و بدور از بررسي تحليلي و مداقه نظري و بيملاحظة تفاوتهاي ظريف فرهنگي و اجتماعي پذيرفته ميگردد و بكار ميرود.
در اين مقاله تلاش ميشود انديشههاي بنيادي و زيربنايي پيشگامان برنامه فلسفه براي كودكان سبك سنگين گردد و به محك آزمون و نقد تحليلي زده شود. اين كار طي سه نقد عمده انجام ميپذيرد و در پايان نتيجه گرفته ميشود، كه تأكيد بيش از اندازه بر روي يك روش تفكر سرانجام به جزمانديشي ميانجامد و گونهيي انحصارگرايي روشي است. راهكار رهايي از اين انحصارگرايي، پرورش همه جانبه» انواع ديگر تفكر همچون تفكر اخلاقي، ديني، وحياني، عرفاني و شهودي با اتكا و الهام از حكمت متعاليه در يك كل هماهنگ و يكپارچه ميباشد.
كليدواژگان
نظام آموزشي جديد، نظام آموزشي سنتي، نقد تحليلي، انحصارگرايي، حكمت متعاليه
***
قاري ننـه و چه كسي؟
نقش مناظره هاي ادبيات عامه كودكان در تفكر منطقي كودكان
ميكائيل رسولزاده
كارشناس ارشد علوم اجتماعي
چكيده
مناظره و گفتگو، سنتي است كه از زمان آفرينش، يكي از راههاي كسب معرفت بوده است. اما گفتگو و انسان اهل گفتگو مباني لازم دارد. يكي از مهمترين مباني آن اين است كه فرد، جزمگرا يا دگماتيست نباشد. بطوركلي مناظره در لغت بمعني با هم نظر كردن، يعني فكر كردن در حقيقت و ماهيت چيزي است. نوشتار حاضر درصدد است به يكي از منابع در دسترس براي درونيكردن آداب مناظره در كودكان يعني مناظرههاي منقول در ادبيات عامه كه معمولاً بصورت منظوم يا منثور بوده و در عين سادگي و ايجاز، اصول محكمي را آموزش ميدهند بپردازد، از اينرو ضمن بحث در ريشهشناسي مناظره به پيشينه اين مقوله در ادبيات عامه و كلاسيك به پردازش اين فن در ساير علوم باختصار پرداخته و بطور اخص به مناظرههاي ادبيات عامه كودكان با ذكر دو شاهد موجود يعني درخت آسوريك بعنوان نمونه باستاني و ننه پيرزن (قاري ننه) و عناصر طبيعت بعنوان نمونه معاصر در ادبيات عامه آذربايجان ميپردازيم. در بازخواني مناظره ننه پيرزن با عناصر طبيعت ابزار مناظره عبارتند از: علم، حلم و مهارت و عمدهترين روشهاي پسنديده مناظره عبارتند از: 1) شناخت فكر و روحيه، 2) گفتار ناصحانه، 3) حق پذيري، 4) ادب در گفتار، 5) حدّ سخن و 6) عدم شتاب در گفتار.
كليدواژگان
مناظره، تفكر منطقي، كودكان، ابزار، روشها، ادبيات عامه
***
بررسي نقش فلسفه كودكان در ارتقاي عاطفي وكنترل هيجانات آنان
محمد هاشم رضايي، عضو هيئت علمي ،گروه علوم تربيتي و روانشناسي دانشگاه پيام نور اراك
محمد رضا سرمدي، عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور
اكرم چزاني، دانشجوي كارشناسي ارشد تاريخ وفلسفه تعليم و تربيت دانشگاه پيام نور اراك
چكيده
هدف كلي نوشتار حاضر بررسي نقش آموزش فلسفه به كودكان در ارتقاي عاطفي و كنترل هيجانات آنهاست. هدف مذكور را ميتوان با توجه به ابعاد مسئله در قالب اهداف و سؤالات فرعي همچون شناخت خصوصيات رفتاري كودكان پيش دبستاني، خصوصيات ابعاد هوش فلسفي و نقش آنها در كنترل هيجانات و بازخورد عوامل عاطفي و موفقيت كودكان در جنبههاي مختلف زندگي تدوين نمود تا امكان بررسي هرچه بهتر فراهم آيد.
نتايج پژوهش حاكي از آن است كه در فلسفه كودكان، توجه گستردهيي به ابعاد مختلف ذهن فلسفي در كودكان شده است كه توجه به پرورش هركدام از اين ابعاد توسط آموزش صحيح و مهيا كردن شرايط، منجر به پرورش هوش هيجاني شده و با توجه به اينكه هوش عاطفي و شناختي با يكديگر ارتباط دارند، از اينرو توفيق بيشتري براي كودكان در زندگي را فراهم مينمايد.
كليدواژگان
فلسفه، فلسفه كودكان، ارتقاي عاطفي، كنترل هيجانات
***
نقش مربي در پرورش كودك فيلسوف
فرزانه تاجبخش
كارشناس ارشد جامعهشناسي
چكيده
از آنجا كه طرح فلسفه و كودك چند سالي است كه در نظام آموزشي كشور، جاي خود را باز كرده است و هركسي با بضاعت خود به آموزش در اين زمينه ميپردازد، مسئوليت سنگيني را بر دوش متوليان اين امر ميگذارد. بنابرين لزوم تربيت مربياني آموزش ديده و متبحر، بسيار ضروري بنظر ميرسد. از اينرو اين پرسش به ذهن متبادر ميگردد كه آيا مربيان دروس معمول، بدون فراگرفتن آموزشهاي لازم تدريس خاص فلسفه و كودك، ميتوانند فلسفيدن را به كودكان بياموزند؟ و تشكيل اجتماع پژوهشي را كه با بارش فكري در كودكان ميانجامد، مديريت كنند؟ نظام آموزشي كشور بعنوان متولي امر، چه تدابيري در اين خصوص انديشيده است؟
در نوشتار حاضر سعي بر آن شده است تا خواننده با روش تدريس خاص فلسفه و كودك و نقش مربي در اجراي كارگاههاي آموزشي براي دستيابي به رشد خلاقيت، تفكرورزي در كودكان و تدابير لازم در اين راستا، آشنا شود.
كليدواژگان
فلسفه و كودك، روش تدريس خاص فلسفه و كودك، فلسفيدن، بارش فكري، تفكرورزي، اجتماع پژوهشي