دراماتورژی انیمیشن خط به عنوان الگوی فلسفه و کودک
نادیا مفتونی
چکیده
بیان مسائل پیچیده فلسفی و کلامی برای کودکان و ارائه پاسخ به پرسشهای فکری و الهیاتی آنان میتواند به شیوههای مختلفی صورت پذیرد. این شیوهها میتواند همراه با رشد و ارتقای اندیشهورزی و فلسفهورزی در کودکان باشد. یکی از راههای دست یافتن به این شیوهها، دراماتورژی آثاری است که دیگران تولید کردهاند. سریال انیمیشن خط یکی از کارآمدترین این تولیدات است. در دراماتورژی سریال خط دستکم پنج مؤلفه حاصل ميشود که در قالب کارتون انیمیشن، لباس تجسم پوشیده است:
1) مفهوم خداوند و صفاتش و حضور همیشگی خدا، 2) صدور کثرات از وحدت و قیام ماسوا به آفریننده، 3) رابطه دائمی آدمی با خالق و دعا و تقاضای حوایج مختلف، شکرگزاری و کفران نعمت، 4) خودشناسی، تأمل در خود و تغییرات و تحولات اساسی در خویشتن، 5) بیان فضایل و رذائل اخلاقی و تشویق به رفتارهای خوب و تقبیح رفتارهای بد.
مؤلفه پنجم در عمده آثار کودک و نوجوان مد نظر خالقان آن آثار است و ویژگی خاص سریال خط محسوب نمیشود.
کلیدواژگان: دراماتورژی، انیمیشن خط، حضور آفریننده، صدور کثرات، قیام ماسوا به خالق، خودشناسی.
*******************
تحليل و بررسي زمينهگرايي و پيامد آن در نظريه «تفكر انتقادي منصفانه» ريچارد پاول
زهرا امي، قاسم پورحسن
چکیده
ریچارد پاول متفکری مشهور در زمینة تفکر انتقادی است که بر کاربرد آن در تصمیمات و کنشهای انسانی تأکید میورزد. وی با تحلیل استدلال و تفکر به مجموعه مؤلفههایی دست یافت که کلید تحلیل تفکر بحساب میآیند. زمینهگرایی او در این مجموعه آشکار است. زمینهگرایی بموازات نظریههای مبناگرایی و انسجامگرایی، واکنشی متفاوت به شکاکیت است. با توجه به این منظر، توجیه، در چرخش معرفتی به زمینههای اجتماعی التفات خواهد کرد. به این ترتیب، زمینهگرایی از مؤلفههای زمینهيی همچون اعمال، روابط اجتماعی، فرهنگ و دیگر موقعیتهای جوامع انسانی جهت موجه یا ناموجه ساختن یک باور بهره میجوید. زمینه به این معنا میتواند فرض گرایش پاول را به متنمحوری، کثرتگرایی و نسبیتگرایی صورتبندی کند. بررسی این پیامدها در نظریه ریچارد پاول، سؤال اصلی پژوهش حاضر است. حل تعارض زمینهگرایی با تفکر انتقادی را میتوان از نوآوریهای رویکرد پاول بحساب آورد که از نظر پژوهشگران مغفول مانده است. اقبال جهانی به الگوی وی، پژوهش حاضر را براي تحلیل چگونگی همنشست آنها ضروری ساخته است. فرضیة این پژوهش آن است که پاول توانسته روشی اعتدالگرایانه اتخاذ کند که حاوی ملاکهایی جهانشمول بوده و در عین حال توجه به زمینه دارد. نتیجه آنکه پاول در الگوی تفکر انتقادی منصفانه خود، هشیارانه از تقلیلگرایی در ابعاد تفکر اجتناب داشته و به این وسیله پیامدهای زمینهگرایی را کاهش داده است.
کلیدواژگان: تفکر انتقادی، زمینهگرایی، ریچارد پاول، کنش انسانی.
*******************
از مكتبخانهها تا مدرسههاي دولتي؛ بازخواني انگيزههاي نظري و عملي راهبر مدارس عصر قاجار
رضا ماحوزي
چكيده
تاريخ مكتبخانهها در ايران، تاريخ سنتي آموزشی است که همواره خواهان ثبات و استمرار محتوایی بوده است، هرچند در هزاره اخیر، تنها با یک سنت روبرو نبودهایم و بفراخور جریانهای دینی و فرهنگی، سنتهای مختلف آموزشی در قالب مکتبخانهها و مدرسهها و مسجد- مدرسهها حاكم بوده است. البته این سنت در مواجهه با دنياي جديد و اقتضائات اجتماعي ايران در عصر قاجار، نتوانست به آرامش و استمرار خود ادامه دهد و ناچار به موضعگیری شد؛ يكبار در مواجهه با مدارس نوين خصوصی و بار ديگر در مواجهه با مدارس نوين دولتي. اين موضع گاه سلبي بود و گاه ايجابي؛ تصميمي كه در آغاز به مقابله و درنهايت به تسليم منجر گشت. اين نوشتار تلاش دارد ضمن بازخواني تاريخ تغيير نظام آموزشي ايران از مكتبخانهها به مدارس نوين در عصر قاجار، نشان دهد چه ایدة نظریی در این دوره راهبر تحولات نظام آموزشي ايران بوده است.
كليدواژگان: مدرسه، قاجار، مكتبخانه، علوم و فنون جديد، ميهن، دولت.
*******************
بررسی سیر آراء و اندیشههای مربوط به مفهوم کودکی در ایران باستان
مجید خاری آرانی، اکبر رهنما
چکیده
نوشتار حاضر به بررسي آراء و انديشههاي مربوط به مفهوم کودکي در ايران باستان ميپردازد. روش مورد استفاده در اين پژوهش، تحليل اسنادي بوده و در اين جهت كليه منابع و مراجع موجود و مرتبط با آراء و انديشههايي که مفهوم کودک در ايران باستان را بيان نموده، مورد بررسي قرار گرفته است. يافتههاي پژوهشي نشان ميدهد در طي قرون و اعصار متمادي سازمان تعليم و تربيت يكسان نبوده و به فراخور زمان، فضاهاي آموزشي در دورانهاي مختلف، متفاوت بودهاند. ليكن در بخش اعظم اين مدت، خانواده، آتشكده و آموزشگاه درباري به پرورش اطفال و نوجوانان ميپرداختند كه البته در برخي قرون، دبستان و دانشگاه نيز بدان افزوده شده است. بگواهي تاريخ، ايرانيان از ديرباز براي خرد و دانش ارزش زيادي قائل بودهاند تا آنجاکه در ادعيهيي که از آن زمانها بجاي مانده است، از خداوند خواسته شده که به آنها دانش و بينش عطا فرمايد. در آموزههاي زرتشت، يکي از راههاي رسيدن به بهشت موعود، «کوشش و کمک به تعليم و تربيت نوع بشر» معرفي شده، چرا که به نيروي دانش، شر و ستم، اين دو آثار جهل، از جهان رخت برميبندد. در ايران باستان، تعليم و تربيت انقطاع نميپذيرد و از کودکي تا پيري زمان آموختن است. آموزش براي زندگي است؛ يعني علم و عمل توأم است و سراسر زندگي فرد و فعاليتهاي او را دربرميگيرد. در اين نظام تربيتي فرد نه تنها براي کسب علوم، فضايل اخلاقي و اخذ اصول فکري آموزش ميديد بلکه علوم مدني و دانش زندگي عملي را نيز فراميگرفت. هدف از آموزش و پرورش در ايران باستان اين بود که کودک را معتقد به خدا و متدين بار بياورند و او را داراي اخلاق نيکو سازند و به او پيشه و هنر بياموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور نمايند. به هر حال با عنايت به شواهد بر جاي مانده از دوران باستان، ميتوان اذعان داشت كه در ايران باستان عوامل اوليه تعليم و تربيت عبارتند از: طبيعت و وضع جغرافيايي كشور، آراء و عقايدي كه آرياييها با خود آورده بودند و زرتشت آنها را پيراسته و اصلاح كرده بود؛ بعبارتي نقش دين در روند آموزش و دولت و نقش ويژه آن در پرورش دادن متعلمين برجسته است.
كليدواژگان: ايران باستان، کودک، تعليم و تربيت، مقاصد تربيت.
*******************
تبيين و بررسي تربيت اخلاقي کودک
عاطفه سوهاني
چکيده
پرورش اخلاقي صحيح و مناسب، انسان را از قرار گرفتن در تنگناهاي بزرگ ميرهاند و بعنوان نيرويي براي جلوگيري از وارد شدن در تباهيها و لغزشها، به انسان کمک ميکند. بديهي است وقتي کاري در شرايطي ويژه و در زمان خود انجام ميگيرد، آثار دلخواه را بدست ميدهد. دوران کودکي نيز بهترين زمان براي سازندگي است. کودک براي تربيت، آمادگي کامل را دارد و هر تدبيري در تربيت او بکار گرفته شود، در دل و جانش نقش ميبندد و براحتي از ميان نميرود. اخلاق و ويژگيهاي ناشايست را که در بزرگسالي جزو شخصيت فرد شده، نميتوان به آساني تغيير داد؛ حال آنکه يک نهال کوچک را ميتوان از حالت انحراف به راستي درآورد. بنابرين، دوران کودکي، بهترين دوره سازندگي و تربيت اخلاقي است. مهمترين زمان براي تربيت اخلاقي دوران کودکي است چراكه ذهن و روان کودک هنوز کاملاً شکل نگرفته و براي هرگونه تربيت آمادگي دارد و مسئوليت اين امر حساس و مهم در مرتبه اول برعهده پدران و مادران نهاده شده است. ازاينرو نوشتار حاضر ابتدا به مسئله اخلاق بعنوان عامل اوليه در تربيت پرداخته و سپس تربيت را مورد بررسي قرار داده و بدنبال آن، چگونگي ارتباط با کودک و مراحل يادگيري و پذيرش مقررات و قوانين اخلاقي و در بُعد تربيت ديني، نکات اخلاقي و عبادي در زمينه رفتار با کودک را مورد مداقه قرار داده است.
كليدواژگان
اخلاق، کودک، تربيت اخلاقي، تربيت، اسلام.
*******************
واکاوی جایگاه فضای مجازی در تعلیم وتربیت؛ فرصتها و تهدیدها
کبری احمدوند، زهرا تقیزاده قوام، سمانه دستفروشان، سهیلا غلامی هره دشتی
چكيده
جهان امروز در معرض تحولات فزایندهيی قرار دارد. فضای مجازی نقش عمدهيی در این تغییر و تحولات دارند و اصولاً هرتغییر و تحولی در عرصههای مختلف از جمله عرصههای آموزشی و فرهنگی، آثار و تبعات متناسب با اهداف و کارکردهای خود را بدنبال خواهد داشت و فضای مجازی از این امر مستثنی نیست. فضای مجازی علاوه بر فرصتهایی که میتواند درپی داشته باشد، چالشهایی نیز بدنبال دارد. از آنجا که آموزش و پرورش بعنوان یکی از مؤثرترین متولیان امر تربیت و آموزش فرزندان از جایگاه و نقش برجستهيی برخوردار است و ورود فضای مجازی و استفاده از آن در امر آموزش ناگزیر است، پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه فضای مجازی در تعلیم و تربیت و همچنین بررسی برخی فرصتها و تهدیدهای پیشرو به روش توصيفي و مطالعه اسنادي صورت گرفته است. فضای مجازی هم فرصت است و هم تهدید و چنانچه قبل از ورود این تکنولوژیها نحوة درست استفاده از آنها را یاد بگیریم، تبعات منفی آن نیز کمتر خواهد شد. در واقع، فضای مجازی بعنوان یک فرصت اسباب آموزش مجازی، کاهش هزینه، سرعت و یکسانسازی اطلاعات و استفاده از ديگر مزايايي از اين دست را فراهم ميآورد. از اینرو، در نوشتار حاضر سعی شده است به بررسی و تحلیل جایگاه فضای مجازی در نظام تعلیم و تربیت پرداخته شود و فرصتها و چالشهایی که در این ارتباط وجود دارد مورد تجزیه و تحلیل قرار گيرد.
کلیدواژگان
فضای مجازی، تعلیم و تربیت، فرصتها و چالشها.
*******************
الگوهای حكيمانه کودک پروری ايراني ـ اسلامي
معصومه ذبیحی
چکیده
یکی از عناصری که الگوهای کودکپروری ایرانیان را از سایر ملل، متفاوت و بلکه متعالی میسازد، حضور حکمت در اندیشه اسلامی ـ ایرانی این قوم است.
حكمت، از دیر باز حلقه اتصال تعلیم و تربیت و تمدن بشری بوده است. تاریخ تمدن بشر نیز همیشه گویای این حقیقت است که ایران همواره مهد تمدن و علم و حکمت بوده و با ظهور دین مبين اسلام، رونق تازهيی یافته و ثمره خویش را به جهانیان عرضه داشته است.
تعلیم و تربیت حکیمانه ایرانیان در گاهواره اسلام به بلوغ و بالندگی دست یافته و توانسته از خود الگوهایی باقی بگذارد که ملل دیگر، آنها را در انديشه حكيمانه سرمشق خویش قرار دهند؛ چنانكه اگر تعصب ملیگرای ایرانی، خود را به میان نمیانداخت، چه بسا ايشان این الگوها را به نام ملل خویش و برای تاریخ فرهنگ خود به ثبت میرساندند!
در نوشتار حاضر، سعی شده به این الگوها پرداخته شود و تأثیر حکمت اسلامی ـ ایرانی در آنها بازخوانی گردد.
كليدواژگان: حکمت، ایرانیان، الگوهای کودکپروری.