ملا‌صدرا و تصـوف‌

استاد ‌سيّدمحمّد خامنه‌اي

رئيس بنياد حكمت اسلامي صدرا

چكيده

جريان فكري تصوف در سنت اسلامي فراز و نشيبهاي بسيار داشته است بنحوي كه برخي از شاخه‌ها و فرقه‌هاي صوفيه تا حد گمراهي و ضلال پيش‌رفته‌اند. بطور كلي اين جريان دو شاخة اصلي دارد؛ شاخه‌يي كه مباني و معارف خود را از منشأ اهل‌بيت و قرآن گرفته‌اند كه صوفية حقيقيند و مسلك عرفاني دارند و شاخة ديگر كه يا افراط در زهد را پيش‌گرفته‌اند يا به معارف حقيقي اسلام پشت كرده و حتي گاه آن را حجاب دانسته‌اند و اغلب رفتارها و مسالك نامعقول پيش گرفته‌اند. عقايد و رفتارهاي اين دسته بصراحت با مخالفت ائمه روبرو بوده است و ملاصدرا نيز در شكوه از آنان و ردّ مسلك آنها، بويژه آنجا كه با تمسك به ظاهر، دنيا پرستي در پيش‌گرفته‌اند، داد سخن سرداده است، در حاليكه به گفته‌ها و آثار بزرگان گروه نخست استناد ميكند و آن را مؤيد يافته‌هاي عقل ميشمارد.

بدليل همين تضادي كه در دو معناي كلمه و تعبير «تصوف» و «صوفيه» نهفته است بسيار بايد بدان دقت نمود.

 كليدواژگان: تصوف، صوفيگري، عرفان، معارف اهل‌بيت، ملاصدرا

 

نقد نقد؛ جاودانگي نفس در حكمت متعاليه

سيد محمد موسوي، استاديار گروه فلسفه و كلام اسلامي، دانشگاه علوم اسلامي رضوي

رسول حسين‌پور، كارشناس ‌ارشد فلسفه و كلام اسلامي

چكيده

يكي از مسائل مهم در فلسفة اسلامي و بطور خاص حكمت متعاليه، مسئلة جاودانگي نفس است. بسياري از فيلسوفان پيش از ملاصدرا براهيني در اثبات اين مسئله ارائه نموده‌اند. ملاصدرا نيز ضمن پذيرش برخي از استدلالهاي حكيمان پيشين، آنها را براهيني كامل و كافي ندانست و خود بر اساس برخي از مباني حكمت متعاليه همچون حركت جوهري‌ ‌و حدوث جسماني و بقاي روحاني نفس‌ ‌توانست ديدگاه جامعتري نسبت به پيشينيان ارائه نمايد و اشكالات برخاسته از استدلالهاي آنها، از جمله اشكالِ «اجتماع حدوث نفس با جاودانگي آن» را برطرف نمايد. با وجود اين، ديدگاه ملاصدرا از جانب برخي از معاصران مورد نقد و اشكال قرار گرفت كه در بعضي موارد، برخاسته از برداشتهاي نادرست نسبت به مباني حكمت متعاليه است. در اين نوشتار ضمن ارائة ديدگاه ملاصدرا به بررسي و نقد اين اشكالات ميپردازيم.

 كليد واژگان: نفس، جاودانگي، حيثيت تعلقي و تجردي، حركت جوهري، حدوث جسماني و بقاي روحاني

 

نقش ملاصدرا در تحول منطق ارسطويي

اكبر فايدئي، استاديار گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه شهيد مدني آذربايجان

چكيده ‌ ‌

مشائيان مسلمان با نوآوريهاي متعدد خود در منطق، سبب پيدايش تحول عظيمي در ميراث منطقي سرزمين ايونيا، منطق حملي ارسطويي و منطق شرطي رواقي ـ‌مگاري شدند و مكتب منطقي سينوي را پديد آوردند. شيخ اشراق هم، گرچه متأثر از ديدگاه‌هاي حكمت سينوي بود، با آراء منطقي خاص خود، در افكار منطقدانان متأخر تأثير گذاشته است.

منطقدانان پس از ابن‌سينا بيشتر در محتواي منطق سينوي پژوهش ميكردند و ملاصدرا هم كه متأثر از ديدگاه‌هاي مكتب منطقي سينوي و گاهي منطق اشراقي است، در مباحث مقدماتي منطق و هر دو بخش معرف و حجت، نظرات ابتكاري متعددي دارد كه ما در اين نوشتار به تبيين برخي از نو‌آوريها و نقش او در تحول و اشاعة منطق ارسطويي در جهان اسلام ميپردازيم.

 كليدواژگان‌: تصور و تصديق، وحدت در حمل، منطق سينوي، منطق اشراقي، ملاصدرا

 

پيوند شهر آرماني و شهر واقعي در انديشة افلاطون

‌رضا ماحوزي

استاديار فلسفة پژوهشكدة مطالعات فرهنگي و اجتماعي

چكيده

پژوهشگران فلسفه و انديشة سياسي همواره با اين پرسش روبرو هستند كه اگر آرمانشهر افلاطون، آنگونه كه وي مدعي است، شهري در آسمان يا صرفاً در گفتار است و بنابرين در زمين يافت نميشود و بنيّت تحقق بر زمين طراحي و معرفي نشده است، پس چرا افلاطون چند صد صفحه به ظرايف و دقايق اين شهر و قوانين خاص آن اختصاص داده است؟ همچنين اين پرسش مطرح است كه چرا افلاطون در جمهوري‌ ‌اصول و مباني ويژه‌يي طرح نموده است، اما در رساله‌هاي مرد‌ سياسي‌ ‌و قوانين،‌ ‌دعاوي متفاوتي ابراز داشته است؟ آيا اين تفاوت ديدگاه ـ‌آنگونه كه برخي معتقدند‌ـ بمعناي سرخوردگي و پشيماني افلاطون از طرح مواضع غيراخلاقي و ظاهراً  كمونيستي در رسالة جمهوري‌ ‌و در نتيجه تلاش براي ترسيم وضعيتي معقولتر و زمينيتر در دو رسالة مرد سياسي‌ ‌و قوانين‌ ‌است؟

اين نوشتار درصدد است با تفكيك دو معناي مرتبط به هم از «سعادت» و همچنين معرفي جايگاه تقليد (ميمسيس) در انديشة افلاطون نشان دهد كه با حضور قوانين معقول و حداكثريِ حكومت حكيم (فيلسوف شاه) در كنار قوانين حكومتهاي ناقص اما قابل تحقق شهريار، هم قوانين معقول حكومت آرماني در مقام واقعيت تحقق مي‌يابد و هم متناسب با شرايط واقعي مردم، قوانين حداقليِ وضع شده توسط شهريار، امكان زندگي مبتني بر مشاركت عمومي را براي شهروندان فراهم مي‌آورد. بر اين اساس، ميتوان گفت ديدگاه‌هاي سياسي و اجتماعي بظاهر متفاوت افلاطون در آثار فوق، نه تنها مغاير و ضد هم نيستند بلكه خوانش يكي بدون ديگري به فهم صحيح كليت انديشة او رهنمون نميشود. ‌بنابرين، آثار فوق در نسبت با يكديگر، در مجموع پيكرة واحدي از انديشة سياسي را عرضه ميدارند.

 كليدواژگان: انديشة سياسي، جامعه، جهان، حكومت ايده‌آل، سعادت، تقليد، نفس

 

فراگيري و آموزش اعتقادات و معارف الهي از ديدگاه حكيم فيض كاشاني

فاطمه صادق‌زاده قمصري

استاديار فلسفه دانشگاه امام صادق(ع)، واحد خواهران

چكيده ‌ ‌

فيض كاشاني وجود علم و معرفت را نشانة ايمان كامل ميداند و به اين ترتيب بر لزوم بصيرت و دين‌آگاهي تأكيد ميورزد. از ديدگاه فيض، عقل ميتواند حتي بدون اشارات دين، به برخي از حقايق توحيدي دست يابد و در اين موارد تنها براي تكميل اين مباحث، به معارف قرآن و اهل بيت(ع) نيازمند است. او فراگيري معارف و اعتقادات را نه از طريق مجادلات كلامي بلكه تنها از طريق وحي الهي و بوساطت پيامبران و اوصياء ايشان بهمراه معرفتي فطري جايز ميداند. از نظر او، پيامبران بر خلاف ساير دانشمندان و عالمان ديني كه تنها به طبقة خواص و فرهيختگان آموزش ميدهند، ميتوانند معارف الهي را به سطح علوم و درك عوام تنزل دهند و در عين حال، اين حقايق را متناسب با علم و درك كساني كه داراي قواي فكري و انديشة بلند هستند  نيز تبيين نمايند.

از نگاه او، مردم از حيث هوش و استعداد ذهني در أمر فراگيري متفاوت هستند و اين تفاوتها بايد در آموزش اعتقادات و باور‌هاي ديني لحاظ گردد. فيض ابتدا نصيحت ميكند كه همگان از ورود در طريق اهل كلام پرهيز نمايند، اهل تحقيق را به پيروي از ظواهر قرآن و سنت و رعايت تقوا و شريعت الهي فرا ميخواند و اميد ميدهد كه خدا ببركت اين امر، علمي لدني و مكاشفاتي به آن فرد روزي نمايد. اما اگر كسي خود نتوانست از كتاب و سنت به استنباط عقايد بپردازد، فيض، مطالعة‌ كتاب علم اليقين‌ ‌را به او توصيه ميكند. او در علم اليقين‌ ‌و انوار الحكمه‌ ‌مباحث اعتقادي را با محوريت قرآن و حديث مطرح كرده است و عين اليقين‌ ‌و اصول المعار فرا براي خواص و ژرف‌انديشاني كه در زمينة عقايد ديني خواستار مباحث عميقتر و تبيين بيشتري هستند نوشته است.

از نگاه فيض، عوام تنها بايد عقايد را بنحو اجمالي و بدون نياز به برهان و حتي با تقليد بدست آورند و براي تقويت باورهاي سست خود بايد در كنار تلاوت قرآن و حديث، مشغول عبادت‌شوند. فيض، تنها، عالمي را كه ميتواند همچون پيامبران، معارف بلند و عميق را در حد فهم و درك آنها تنزل دهد و با هر كسي مناسب حال او سخن بگويد، ‌براي آموزش‌دين به‌ عوام شايسته ميداند.

 كليدواژگان: آموزش‌ دين، معارف قرآني و روايي، علم كلام، فلسفه، عقل، حكمت، خواص، عوام

 

عقول در حكمت صدرا  و فرشته‌شناسي نهج‌البلاغه ‌(با تأكيد بر افعال)‌

علي ارشدرياحي،‌ دانشيار گروه الهيات، دانشگاه اصفهان

مليحه جمشيديان، دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه و  كلام  اسلامي، دانشگاه  اصفهان

چكيده     ‌ ‌

‌در اين مقاله تطبيق آراء فلسفي ملاصدرا دربارة افعال عقول بر وظايف فرشته‌شناسي در  نهج البلاغه‌ ‌مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور از لابلاي كتب فلسفي و تفسيري ملاصدرا، آراء او دربارة وظايف عقول جمع آوري شده‌است. همچنين مطالب نهج البلاغه‌ ‌دربارة وظايف فرشتگان بررسي شده و اين نتيجه بدست آمده ‌است كه ملائكة مقرب بر عقل فعال از حيث وظايف قابل تطبيقند، به اينصورت كه هر دو، واسطة بين حق و خلق در تدبير امور عالمند و نقش ايجادي در نظام خلقت دارند، همچنين بلحاظ معرفتي نيز در نظام عالم مادي نقش دارند. ‌ ‌

 كليدواژگان: عقل فعال، مَلَك، تدبير امور، افاضة صور، وحي

 

 

سازگاري دروني انديشة ملاصدرا دربارة نحوة حدوث نفس

محمد كاظم فرقاني، استاديار‌ دانشگاه امام صادق(ع)‌

جواد ابراهيمي، كارشناس ارشد فلسفه و كلام اسلامي، دانشگاه امام صادق(ع)‌

‌ ‌محمد احمدي‌زاده، كارشناس ارشد فلسفه و كلام اسلامي، دانشگاه امام صادق(ع)

چكيده:

ملاصدرا در باب نفس و تحقق آن در عالم ماده دو بيان متفاوت دارد. در بيان نخست اولاً نفس را حادث دانسته و ثانياً آن را در هنگام حدوث، جسماني ميداند كه طي حركت جوهري به تجرد ميرسد. اما بيان ديگري نيز دارد كه كمتر به آن توجه شده است. او در اين بيان، نفس را در هنگام حدوث، مجرد و حادث مع البدن ميخواند و حتي در برخي عبارات تصريح ميكند كه نفس قبل از بدن تحقق دارد و بگونه‌يي سخن ميگويد كه قِدَم نفس از آن برداشت ميشود. عدم نگاه جامع به مجموعة آموزه‌هاي حكمت متعاليه باعث خواهد شد كه ملاصدرا را به تناقضگويي متهم كنيم. اما با نگاه كلي به شبكة آموزه‌هاي صدرايي درمي‌يابيم كه اين دو بيان نه تنها با يكديگر سازگارند، بلكه حكايتگر انسجام دروني نظام حكمت متعاليه ميباشند، بگونه‌يي كه در نظر گرفتن هر دو سخن ملاصدرا در اين زمينه، ما را به دركي عميقتر از مسئلة نفس و  نحوة تحقق آن در عالم ماده ميرساند. سازگاري اين دو بيان از نحوة حدوث نفس، وقتي نمايان ميشود كه به ارتباط قوس صعود و نزول و نيازمندي متحرك در حركت جوهري به دريافت كمالهاي جديد از علل عاليه و همچنين به تحقق وجود معلولها در وجود علت به وجود واحد جمعي توجه شود.

 كليد واژ‌گان: نفس، حدوث، قدم، جسماني، روحاني، ملاصدرا

 

تحليل قاعدة مسبوقيت هر حادث زماني به قوه و ماده

منصور ايمانپور

دانشيار گروه فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه شهيد مدني آذربايجان

چكيده

يكي از قواعد مهم در فلسفة اسلامي اين قاعده است كه هر حادث زماني مسبوق به قوه و ماده ميباشد. اين قاعده كه مبيّن روابط پديدههاي عالم طبيعت در گذر زمان است، مدّعي است كه شكل‌گيري هر حادث زماني، اعم از مادي و مجرد، و پيدايش هر تغييري در عالم، بر زمينه‌ها و استعدادهاي قبلي مبتني است و آينده، چيزي جز شكوفايي و ظهور و بروز گذشته، بمدد موجودات بكلّي مجرّد نيست.

فيلسوفان اسلامي در طول تاريخ، برهانهايي را براي اثبات اين قاعده ارائه كرده‌اند. نخستين برهان اقامه شده بر اين قاعده، برهان مشهور ابن سيناست كه با تكيه بر ممكن الوجود بودن هر حادث زماني (قبل از پيدايش) و وجودي و اضافي انگاشتن آن امكان، به اثبات امكان استعدادي و مادة حامل آن ميپردازد. اما اين برهان اولاً به مغالطة اشتراك اسم مبتلاست، ثانياً با اضافي دانستن امكان، خود را با چالشي جدّي ـ‌‌يعني تحقّق اضافه» بدون طرفينِ موجود‌‌ـ مواجه نموده است.

برهان دوم و سوم هم كه يكي زوال و كاستي شرايط و ديگري، وجود شرايط و زوال موانع را موجب پيدايش استعداد ميداند، به مغالطة مصادره به مطلوب مبتلا هستند. امّا برهان چهارمي هم وجود دارد كه  بر سنخيّت ميان قابل و مقبول و گذشته و آينده مبتني است و بنظر نگارنده قويترين برهان در اين زمينه است.

‌تشريح مفهومي قاعده و تعيين موارد صدق  اين قاعده بهمراه بررسي برداشتهاي موجود در اين زمينه و تحليل براهين قاعده و اشكالات مطرح شده، در اين مقاله مورد بررسي قرار ميگيرند.

 كليد واژگان: حادث زماني، قوّه، مادّه، تغيير، فلسفة اسلامي