سياست‌ در مكتب ملا‌صدرا

(زندگي، مكتب و شخصيت صدرالمتألهين؛ قسمت سی ام)

استاد ‌سيّدمحمّد خامنه‌اي

 رئيس بنياد حكمت اسلامي صدرا

چكيده

«سياست» در اصطلاح بمعناي مديريت و ادارة مدبّرانة جامعه است كه در اَشكال گوناگون ظهور و بروز پيدا كرده است. برخي از اين اَشكال به معناي واقعي سياست نزديكند و برخي از آنها بدور از حقيقت سياست هستند. بهترين الگو و نظام سياسي، الگويي است كه جامعترين برنامه و قانون را داشته باشد بنحوي كه سعادت همه جانبة انسان را فراهم آورد. بهمين دليل الگوها و نظامهاي برآمده از مصلحت سنجيهاي بشري، از آنجا كه بشر توان احاطه بر همه چيز را ندارد، ناقص بوده و پياپي منسوخ شده‌اند. بنابرين، الگوي احسن سياسي، نظامي است كه از مبدئي ماوراي انسان (خداوند) ترسيم شده و بوسيلة پيامبرانش براي بشر تشريح و تشريع شده است.

 سير تاريخي نظامهاي سياسي الهي به دو دورة جامع تقسيم ميشود: «دورة نبوت»: كه عبارتست از دورة حضور پيامبران و «دوره» ولايت: كه عبارتست از دورة حاكميت وارثان و نمايندگان پيامبران. در اغلب مكاتب و آثار شخصيتهاي فلسفي نيز به اين ادوار، ضرورت و شاخصه‌هاي هر يك اشاره شده است. در حوزة فلسفة اسلامي نيز گاه بصراحت و گاه بتلويح نظام‌سازي سياسي مدنظر حكما بوده است. حكمت متعاليه بعنوان وضع مجامع مكاتب حكمي ـ‌‌فلسفي سنت اسلامي، گرچه بدلايل متعدد خود را از پرداختن صريح و تفصيلي به مباحث سياسي بينياز ميدانست اما بضرورت مقال، در لابلاي بسياري مباحث ديگر به اين مهم پرداخته است.

ديدگاه سياسي ملاصدرا گرچه در بنيان به ديدگاه فارابي و ابن‌سينا شباهت دارد اما بسبب برخورداري از مباني اختصاصي حكمت متعاليه، به واقع فلسفي نزديكتر شده است. منظور ملاصدرا از «مدينه» فاضله»جامعه در سطح ملي، از «امت فاضله» جوامع منطقه‌يي، و از «معمورة ارض» جامعة جهاني است. بر اين اساس، ديدگاه وي به آموزة «امت واحدة» اسلامي نزديك است. حاكم اين جامعه سالكِ واصلي است كه سفر سوم سلوك را هم پيموده و بميان خلق‌الله برگشته است.

نگارنده معتقد است علاوه بر دو روش مرسوم در آثار ملاصدرا براي اثبات ضرورت فلسفي سياست و شاخصه‌هاي حاكم الهي، برهاني وجود شناختي هم ميتوان بر آن ارائه داد كه در اين مقاله با چند تقرير مختلف ارائه شده است.

کلید واژگان:

فلسفة سياست، نبوت، ولايت، خليفة‌الله، حاكم ـ‌ ‌حكيم، سالك واصل، نظام احسن، ضاهي عالم صغير و عالم كبير

 

عشق، درونماية نظام هستي در حكمت متعاليه

مقصود محمدي

دانشيار دانشگاه آزاد اسلامي، واحد كرج

مهمترين دغدغة انسان انديشه‌ورز ـ پس از تأمين نيازهاي ابتدايي حيات‌‌ـ اين بوده است كه قانون حاكم بر نظام هستي را بشناسد تا بتواند اولا‌ً حوادث آينده را پيش‌بيني كند و ثانياً آنها را بفهمد و تبيين نمايد.

 آنچه در ابتدا مسلّم و مفروض بنظر ميرسد اين است كه گردش جهان بمقتضاي عقل است. حوادث و وقايع آن منوط به بخت و اتفاق نيست بلكه تابع يك قانون عقلا‌ني است. بعبارت ديگر، در جهان امري بنام شبكه ترتّب حوادث يا نقشة وقايع وجود دارد كه رويدادها بموجب آن سامان ميگيرند و با كشف اين نقشه كه بمدد علوم فيزيك و رياضي حاصل ميشود، ميتوان تا حدودي حوادث آينده را پيش‌بيني كرد. ولي انسان نميتواند تنها به پيش‌بيني حوادث قانع باشد بلكه ميخواهد آنها را بفهمد و تبيين نمايد. او ميخواهد بداند اين كارگاه كه جهان نام دارد چيست؟ و چرا اينگونه كار ميكند و طرز ديگري كار نميكند؟ در اينجا انسان از مرز علوم عبور ميكند و به فلسفه متوسل ميشود (آنجا كه علم متوقف ميشود فلسفه آغاز ميگردد.)

 ملا‌صدرا براساس اصول فلسفي خود (اصالت وجود، وحدت تشكيكي حقيقت وجود، حركت جوهري و ...) درونماية نظام هستي را عشق به مبدأ و شوق به كمال ميداند. وي بر اين عقيده است كه در نهاد همة موجودات عالم و در باطن همة ذرات وجود، عشق به مبدأ حق و در موجودات مادي ـ‌علا‌وه بر عشق به مبدأـ شوق رسيدن به كمال بوديعه نهاده شده است. عشق رسيدن به كمال نهايي در همة اجزاء و اركان عالم سريان دارد. اين تكاپو و جوش و خروش همگاني از نيروي عشق به كمال مطلق سرچشمه ميگيرد؛ عشقي كه با حيات و شعور نيز همراه است و از يكسو حافظ نظام هستي و از سوي ديگر موجب حركت بسوي كمال است.

کلید واژگان:

عشق به كمال مطلق، شوق به كمال نهايي، نظام هستي، حيات، شعور.

 

قاعدة بسيط الحقيقه و كاربردهاي آن در حكمت متعاليه

مصطفي مؤمني، استاديار گروه الهيات دانشگاه پيام نور

عباس جوارشكيان، استاديار گروه فلسفه و كلام اسلامي، دانشگاه فردوسي مشهد

چكيده

 قاعدة بسيط الحقيقه يكي از قواعد مبنايي در حكمت متعاليه است كه در حل مسائل غامض فلسفي كارساز بوده است. ملاصدرا از آن در حل مسائلي از جمله علم الهي، كل الاشياء بودن واجب تعالي، كل القوي بودن نفس و ... استفاده كرده است. واكاوي اين قاعده و نحوة كاربرد آن در انديشة صدرايي نقش مهمي در تنقيح و تدقيق حكمت متعاليه دارد. مصداق حقيقي اين قاعده باري تعالي بوده و كاربرد قاعده در ديگر موارد نسبي است، به اين معنا كه آن موارد بسيط حقيقي نبوده بلكه نسبت به مادون خود بسيط هستند؛ لذا مصداق حقيقي بسيط الحقيقه نيستند. در اين مقاله بعد از ذكر پيشينة تاريخي و تحليل قاعده، به كاربردهاي آن در تفكر صدرايي پرداخته شده است. در نهايت نيز تقريري نو از اين قاعده، بر اساس وحدت شخصي وجود ارائه شده است.

کلید واژگان:

بسيط الحقيقه، كل الاشياء، ملاصدرا، علم الهي، واجب‌الوجود، النفس كل القوي، وحدت شخصي وجود..

 

نسبت بين استكمال و حقيقت نفس

 با علم به كليات در حكمت متعاليه

اسماعيل سعادتي خمسه

 استاديار فلسفة دانشگاه محقق اردبيلي

چكيده

 در حكمت متعاليه شناخت نفس «مادر حكمت»، «اصل سعادت» و «حكمت نوري» محسوب ميشود. ملاصدرا نفس انسان را فاقد ماهيت دانسته و شناخت آن را شرط مهم شناخت حقيقت اشياء ميشمارد. براي نيل به اين هدف، علاوه بر تقويت قواي عقلي، تهذيب عملي نيز لازم است. اين دو در مجراي اصل حركت جوهري، حقيقت انسان را شكل ميدهند. بر اين اساس، ادراك روشن كليات ارتباط مستقيمي با استكمال ذاتي و تجرد نفساني انسان دارد. ولي اكثر انسانها در مرحلة تجرد برزخي باقي ميمانند و نميتوانند ادراك روشني از كليات داشته باشند. اين كليات، طبق نظر نهايي صدرا، همان مثل افلاطوني هستند و مفاهيم كلي ناشي از مشاهدة آنها از فاصلة دور است. بنابرين، فقط عدّة اندكي از انسانها كه به مراتب عالي تجرد رسيده‌اند موفق به ادراك روشن كليات ميشوند. در اين مقاله حقيقت نفس از نظر ملاصدرا و ارتباط استكمال نفس با ادراك كليات مورد بررسي قرار ميگيرد. نتيجه‌يي كه از اين بحث بدست مي‌آيد اينست كه آنچه محل اختلا‌ف فلا‌سفه است، آن معنايي از كلي است كه ملا‌صدرا آن را «كلي منتشر» مينامد و محصول مشترك خيال و عقل است. اين معنا و مرتبه، مرتبه‌يي نازلتر از ادراك راسخون در علم است كه معرفت آنها در نتيجة ادراك مُثُل حاصل ميشود.

 کلید واژگان:

شناخت نفس، حكمت متعاليه، كليات، استكمال نفس

 

تحليل و مقايسه دو منبع معرفت در نظام فلسفي صدرايي و دكارتي

قاسم كاكايي، استاد فلسفة دانشگاه شيراز

 حسن رهبر، دانشجوي دكتري فلسفه و كلام اسلامي، دانشگاه ايلام

 يكي از مباحث مهم در معرفتشناسي معاصر، بحث از منابع معرفت است كه براساس نظر اغلب معرفتشناسان عبارتند از: ادراك حسي، عقل، درون‌نگري، گواهي و حافظه. اين مقاله سعي دارد دو منبع مهم معرفت، يعني ادراك حسي و عقل را با تكيه بر مباني معرفتشناسي فيلسوفان صدرايي و دكارتي، با نگاهي تطبيقي، مورد بحث و بررسي قرار دهد. هر دو گروه از اين فيلسوفان ادراك حسي و عقل را بعنوان منبع معرفت تلقّي ميكنند. آنان ادراك عقلي را برتر از ادراك حسي ميدانند و عقل را منبع اصلي در رسيدن به حقيقت ميپندارند؛ در عين حال، بين آنها اختلاف نظرهايي نيز ديده ميشود، چنانكه بعنوان مثال برخي منشأ همة علوم را حس ميدانند و برخي اين سخن مشهور فلسفة اسكولاستيك كه: «هيچ چيز در عقل نيست كه نخست در حس نبوده باشد» را انكار ميكنند.

كليدواژگان:

 ‌ منابع معرفت، ادراك حسي، عقل، فيلسوفان صدرايي، فيلسوفان دكارتي.

 

نظرية «خلق از عدم» در حكمت متعاليه

علي اكبر افراسياب‌پور

 استاديار دانشگاه تربيت دبير شهيد رجايي

چكيده

نظرية «خلق از عدم» يكي از مباحث محوري در هستي شناسيِ ملاصدرا است. او بر اساس حركت جوهري و با استناد به قرآن، برهان و عرفان، عالَم را حادث زماني ميداند. اين در حالي است كه در فلسفة مشاء، عالَم قديمِ زماني و حادث ذاتي است در فلسفة اشراق عالم تجلي و ظهورِ نورالانوار و ذاتاً متأخر از خداوند دانسته شده است و در عرفان نيز با استناد به اعيان ثابته، خلق از عدم پذيرفته و تفسير ميگردد. در حكمت متعاليه با نقد و بررسي آراء متكلمين و فلاسفه بر اساس نظرية خلق مدام، با استدلال عقلي و شهود اشراقي ثابت ميشود كه جز خداي واحد هيچ موجودي قديم ذاتي و قديم زماني نيست و اعتقاد به توحيد خالص تنها با نظرية خلق از عدم و حدوثِ ذاتي و زمانيِ عالَم امكانپذير است.

كليد واژگان:

 حدوث، قِدَم، اعيان ثابته، ابداع، اشراق، مشاء، عرفان

 

كاربرد مفهوم مشتق در حكمت متعاليه

عليرضا كهنسال، استاديار دانشگاه فردوسي مشهد

 زينب ارمكان، دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه و حكمت اسلامي، دانشگاه فردوسي مشهد

چكيده

مفهوم مشتق از جمله مفاهيمي است كه توجه متفكران علوم اسلامي را بخود معطوف كرده و ايشان را به كاوش درباره» اجزاي تشكيل‌دهندة آن واداشته است. از آنجا كه نظر ملاصدرا دربارة مشتق در موارد بسياري چون اصالت وجود، اثبات حركت جوهري و نگرش نوين به عليت، در نظام فلسفيش تأثيرگذار بوده، لذا بررسي جوانب گوناگون اين موضوع خالي از اهميت نيست.

در اين مقاله، نخست آراء رايج فلاسفه در باب مشتق مطرح ميشود كه شامل سه نظر است: 1. مشتق، مركب از ذات و مبدأ اشتقاق و نسبت است. 2. مشتق، مركب از مبدأ اشتقاق و نسبت است. 3. مشتق، بسيط و عين مبدأ اشتقاق است. سپس به كاربردهاي نظر ملاصدرا در باب مفهوم مشتق اشاره ميشود كه مباحثي چون اصالت وجود، نگرشي نوين به عليت، نقد نظريه» ذوق تأله، وحدت اضافه و مضاف، اثبات حركت جوهري، نفي موضوع در حركت جوهري، وحدت علم و عالم و معلوم و نفي تركيب از ذات واجب را شامل ميشود.

کلید واژگان:

 مشتق، مبدأ اشتقاق، ذات، نسبت، عرض، عرضي