زندگي، مكتب و شخصيت صدرالمتألهين

تدبير منزل در حكمت متعاليه

سيدمحمدخامنه‌اي

چكيده

خانواده بعنوان خاستگاه و نخستين مرحله» زندگي اجتماعي از جايگاه مهمي در حكمت عملي برخوردار است. فلاسفة اسلامي نيز بتناسب زمانة خود توجه ويژه‌يي به اين موضوع داشته‌اند و دستورالعملهايي براي چگونگي مديريت خانواده و جايگاه آن و نيز نقش والدين و فرزندان ارائه داده‌‌اند. حكيم صدرالمتالهين گرچه شايد از نظر حجم و ظاهر، مباحث چنداني در اينباره نداشته است اما براساس چارچوب و روش فكري حكمت متعاليه و نيز مباحث پراكندة خود وي و پيروان و شارحان او، ميتوان نظام و دستورالعملهايي كارآمد دربارة مديريت زندگي و خانواده استنباط و استخراج كرد. در اين نظام كه آنرا وجودشناسي فلسفي خانواده ميناميم، خانواده مثلثي است كه نقش و جايگاه هريك از اعضاي آن و خداوند بعنوان قانونگذار و قاضي آن، بدقت و بدان سياق ترسيم شده است كه ايفاي آن كمال آدمي را درپي مي‌آورد..  

كليدواژگان:

   تدبير منزل، حكمت متعاليه، وجودشناسي فلسفي خانواده، خانواده، نقش و وظايف والدين تربيت اسلامي

 

انسان، شالودة هستي (تحريري از جايگاه انسانشناسي در حكمت متعاليه)

طوبي كرماني

دانشيار دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران ‌‌

در آيات و روايات متعددي بيان شده است كه هستي بخاطر انسان خلق شده (اوّل ما خلق الله نوري، نور محمد (ص)) و از سويي، هدف از خلقت انسان قرب به خدا تعيين شده است؛ يعني خدا آنچنان بزرگ است كه قرب به او نيز بس عظيم بشمار مي‌آيد و انسان چنان بزرگ است كه با هدف تقرب به خدا خلق شده است. اما پرسش اين است كه مگر انسان چه دارد كه در ميانِ همة موجودات، شايسته كنية شاهكار خلقت و خليفة خدا شده و چنين جايگاهي پيدا كرده است؟ به نظر ميرسد بركت وجودي او چنين غوغايي در هستي بپا كرده است. ابعاد وجودي انسان، پيچيدگي در ساختار او، فاعل شناسا بودنش، توصية اديان الهي و روايات دربارة او، اينكه شناخت او سبب شناخت خداي هستي است و اينكه حلّ معمّاي وجود انسان، حلّ همة معمّاي هستي است، به اين سؤال انجاميده است كه «انسان چيست، كيست و چه ميكند؟»

ببيان قرآن، اين پرسش و پاسخ در ساحت ربوبي از جانب فرشتگان نيز صورت گرفته است و اين دال بر اين است كه گويي شناخت انسان همة هستي و همة مشغلة آفرينش است. بنام اين انسان و بدست او، جنگها بپا ميشود و بهمّت وي مفاهيم بلندي چون آزادي، صلح، عدالت، حقوق بشر و ... شكل ميگيرد، دين معنا پيدا ميكند، پيامبران اعزام ميگردند، مدارس و حوزه‌ها و دانشگاه‌ها بپا ميشوند و...؛ شگفتتر اينكه نه فقط ابعاد تكويني وجود اين موجود شگفت انگيز است كه بعد اكتسابي او هم مسئله‌ساز شده است؛ چنانكه نه فقط وجود و حيات انسانها كه فقدان آنها نيز متفاوت ميگردد و فقدان انسان مكتسِبِ كمال، ضربه‌يي سخت به انسانيّت بحساب مي‌آيد.

از اينرو، نه فقط حكمت نظري كه حكمت عملي نيز جايگاهي شايسته در نظام فكري و تربيتي ملاصدرا دارد. بنابرين، نه همه ساله كه همه روزه نيز پژوهشدر اين مقوله تازگي دارد. امّا روشن است كه جان و نفس و روح انسان است كه ممتازش ساخته و شگفتي آفريده است، و البتّه جسم انسان نيز بدان سبب كه مَركب و آبستن روح و نفس است، مهم و ويژه خواهد بود؛ بويژه با مبناي صدرايي كه نفس انساني جسمانية الحدوث و روحانية البقا است، يعني از يكسو ارتباطي ناگسستني با طبيعت دارد و از سوي ديگر اتّصال معناداري با خالق هستي. زهرة نفس از زمين جسم متولد و بالنده گشته و به روحانيّت ارتقاء مي‌يابد. امّا پرسش اساسيتر اين است كه آيا اين موجود شناختني است و چرا شناخت وي ضرورت دارد؟ اين مقاله بر آنست تا در چارچوب و بر مبناي تفكر صدرايي به اين پرسش پاسخ گويد.

كليدواژگان:

 ‌ ‌ انسان، انسانشناسي، شاهكار خلقت، من، نفس، ملاصدرا

 

تشكيك وجود و قول به تباين در فلسفة ابن‌سينا

سيدمحمد كاظم علوي

 استاديار گروه فلسفة دانشگاه حكيم سبزواري

چكيده

 مسئلة وجود در هستي‌شناسي اسلامي نقش محوري دارد و يكي از مهمترين احكام آن، تشكيك در وجود است. هر چند تشكيك در وجود بمعناي خاص آن در فلسفة ملاصدرا مطرح ميشود و از آن به تشكيك خاصي وجود نام ميبرند ليكن پيشينة آن در فلسفة ابن‌سينا قابل پيگيري است و ميتوان در دو مرتبة ‌منطقي و مابعدالطبيعي در نظام فلسفي ابن‌سينا از آن سخن گفت. تشكيك منطقي كه ميراث نظام فلسفي ارسطو است، در حد مقولات و مشكك بودن مفهوم وجود ميان جوهر و عرض باقي ميماند، ليكن تشكيك مابعدالطبيعي از اين فراتر رفته و با معنايي از وجود مطرح ميگردد كه براساس تقسيم موجود ميان واجب و ممكن در فلسفة ‌ابن‌سينا و اشتراك معنوي وجود معنا مي‌يابد. ابن‌سينا علاوه بر اشتراك وجود در اين دو قسم، از اختلافي نام ميبرد كه ميتواند مبناي اختلاف تشكيكي ميان اين دو قسم باشد و آن «اختلاف به تأكد و ضعف» است كه تبييني علّي نيز مي‌يابد. با توجه به اين تبيين ميتوان در انتساب قول به تباين به مشاييان تأمل نمود و توضيحاتي ارائه داد. بر اين اساس، در فلسفه» ‌ابن‌سينا «تشكيك عامي»، كه تشكيكي مابعدالطبيعي است، صورتبندي ميگردد، كه با «تشكيك خاصي» ملاصدرا متفاوت است.

كليدواژگان:

 ابن‌سينا، تشكيك وجود، تشكيك عامي، تشكيك خاصي، تشكيك منطقي، تشكيك مابعدالطبيعي، اشتراك معنوي وجود، اصل تمايز وجود از ماهيت

 

نتايج وجود رابط در خداشناسي فلسفي

عبدالعلي شكر

 استاديار دانشگاه شيراز  

چكيده

 بسياري از مباحث فلسفة اسلامي مقدمه‌يي براي مبرهن‌سازي مسايل خداشناسي شمرده ميشوند. از جمله» اين مباحث كه عنوان برجسته‌يي پيدا نكرده است، تقسيم دوبخشي وجود به رابط و مستقل در حكمت صدرايي است. اين ديدگاه كه از تحليل رابطة عليت بدست مي‌آيد، نكتة ارزنده‌يي بيان ميكند كه بر اساس آن اصل هستي و ذات حق، سراسر بينيازي و استقلال است و مخلوقات او صرف وابستگي و تعلق به او بشمار ميروند. براهين خداشناسي، از قبيل اثبات ذات و صفات، در پرتو اين حقيقت، استحكام ويژه‌يي پيدا ميكنند. همچنين وابستگي محض ممكنات، وجودي غني و مستقل مطلق را ايجاب ميكند كه دوگانگي در ساحت او راه ندارد؛ زيرا نفي وحدانيت ذات حق، مستلزم تحقق دو امر محال، يعني استقلال يافتن موجودات رابط و نقصان نسبي غني مطلق خواهد بود.

 همچنين مسائلي مانند توحيد ربوبي و افعالي و قدرت و اراده» فراگير الهي، در پرتو اين مسئله تبيين قابل قبولي مي‌يابند. علم الهي بويژه علم به جزئيات متغير، با اين ديدگاه به اثبات ميرسد؛ چرا كه اين امور جزئي همانند ساير ممكنات، تعلقات محض به آفريننده» خويش هستند و درنتيجه عين حضور نزد او خواهند بود.

 كليدواژگان:

 ‌ ‌ خداشناسي، رابطة عليت، وجود رابط، حكمت متعاليه، ملاصدرا

 

عوامل‌مؤثر در تكامل نفس‌انساني از ديدگاه ملاصدرا

علي ارشد رياحي، دانشيار دانشگاه اصفهان

حميدرضا اسكندري، دانش آموختة كارشناسي ارشد فلسفه اسلامي، دانشگاه اصفهان چكيده

 ملاك شرافت و تكامل در حكمت صدرايي، «وجود» و«ادراك وجود» است و اكمل، وجود اتَمّي است كه فاصله و خلوصش از عدم بيشتر باشد. ملاصدرا ذات ناطقة نفس را سكّه واحدي ميداند كه يك روي بر عالم ماده و رويي بر عالم عقول دارد؛ كمال نفس بحسب مشاركتش با بدن در ايجاد عدالت و بحسب ذات عقلانيش، رسيدن به معقولات محض و اتحاد با عقل كلي است. در اين نگاشته، پس از تحليل و شناخت تكامل نفس از ديدگاه صدرالمتألهين، به بررسي و تحليل عواملي پرداخته شده است كه نفس را از حضيض نقص به اوج كمال و سعادت سوق ميدهند. در كلام ملاصدرا، صورتهاي ادراكي با ايجاد تحولات جوهري در نفس و عبادات شرعي از طريق تلطيف درون، موجبات تكامل نفس را فراهم مي‌آورند. ملكات رفتاري در ساية تأييدات الهي و وساطت فيض ملائكه و انبياء، عوامل ديگري هستند كه نفس را در مسير تكامل ياري مينمايند.

كليدواژگان:

 ‌ ‌نفس، تكامل، علم، عوامل‌‌‌ مؤثر

 

واسطه‌هاي شناخت از ديدگاه علامه طباطبايي(ره)

فروغ السادات رحيم پور

استاد يار گروه الهيات دانشگاه اصفهان

سوده ياوري

‌دانش آموخته» كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه اصفهان

چكيده

معرفتشناسي يا شناختشناسي، علمي است كه دربارة معرفتهاي انسان و ارزشيابي انواع آنها و تعيين معيار صدق و كذب آنها بحث ميكند. اگرچه اين مبحث بعنوان علمي مستقل و شاخه‌يي از فلسفه سابقه و قدمت زيادي در تاريخ علوم ندارد، اما انديشمندان هرگز از مسئلة شناخت و ارزش و اهميت آن غافل نبوده‌اند و پرداختن به اين موضوع، به دهه‌هاي اخير منحصر نميشود. در فلسفه و منطق اسلامي هم مباحث معرفتشناسي، در ابعاد گوناگوني، بطور پراكنده مطرح شده است و بسياري از آنها صبغه» وجودشناسانه دارد نه معرفتشناسانه. ‌ ‌علامه طباطبايي در آثار خود، در برخي موارد بطور مستقيم و گاهي در خلال ساير بحثهاي فلسفي و بشيوة پيشينيان، به مباحث مربوط به معرفتشناسي و معرفي واسطه‌هاي شناخت پرداخته است.

نوشتار پيشرو، وسائط شناخت را از ديدگاه علامه طباطبايي مورد بررسي قرار ميدهد. او مانند ساير انديشمندان منسوب به حكمت متعاليه، كوشيده است تا بتبعيت از سنت نبوي و سيرة ائمه هدي، درهم تنيدگي عرفان و فلسفه و قرآن را در فهم حقيقت لحاظ كند و هر سه ابزار معرفت ـ‌‌يعني شرع (وحي)، عقل و قلب‌‌ـ را همزمان و همراستا مورد استفاده قرار دهد. از نظر علامه واسطه هاي شناخت عبارتند از: حس، عقل، فطرت و شهود كه خود وحي، الهام و روِيا را نيز در بر ميگيرد.

كليدواژگان:

 ‌علامه طباطبايي، شناخت، حس، عقل، فطرت، شهود، وحي، الهام، روِيا

 

ملاصدرا و اخذ رهيافت ميان‌رشته‌يي در تفسير آيات متشابه

 احمد عبادي، استاديار دانشگاه اصفهان

 ‌داود صائمي، دانشجوي دكتراي علوم قرآن و حديث دانشگاه تربيت معلم تهران‌‌

دكتر رضا محمدزاده، دانشيار گروه فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه امام صادق(ع)

چكيده

در حوزة‌ فرهنگ اسلامي، صدرالمتألهين شيرازي ضمن وقوف بر آسيبهاي حصرگرايي روش‌شناختي در گسترة‌ دين‌پژوهي، به رهيافت جديدي در حكمت متعاليه براي حلّ مسائل الهياتي دست يافته است. وي با اخذ رهيافت ميان‌رشته‌يي بمنزلة‌ يك برنامة پژوهشي مبتني بر كثرتگرايي روش‌شناختي، به شكستنِ حصرگرايي روش‌شناختي دست يازيده است. ملاصدرا همچون ديگر مسائل گسترة الهيات، در مسئلة تفسير آيات متشابه، كه در طول تاريخ علوم اسلامي از جمله مباحث چالش‌برانگيز بوده، نيز رهيافت ميان‌رشته‌يي اخذ نموده است. با توجه به چندتباري بودنِ مسئلة متشابهات قرآن، اخذ چنين روي‌آوردي ضروري و اجتناب‌ناپذير مينمايد. وي معتقد است بدون آنكه نيازي به تأويل آيات متشابه يا قول به تجسّم در باب ذات حق‌تعالي باشد، ميتوان بر مبناي اصول فلسفي‌ـ عرفانيِ ديدگاه توحيد خاصّي، ظواهر الفاظ آيات را حفظ نموده و همة آيات متشابه را بر ظاهر معناي آنها حمل كرد. پژوهش حاضر مطالعة موردپژوهانه‌‌يي است كه رهيافت متعالي ملاصدرا در هستي‌شناسي و دين‌پژوهي وي را بنحو مستدلّ و مستند معرفي مينمايد.

كليدواژگان:

رهيافت ميان‌رشته‌يي، حصرگرايي، روش‌شناختي، آيات متشابه، توحيد خاصّي، ملاصدرا

 

حركت اجسام طبيعي در حكمت سينوي

 غلامحسين رحيمي

استاد مهندسي مكانيك دانشگاه تربيت مدرس

چكيده

مقالة حاضر ضمن تشريح مقولة حركت از ديدگاه ابن‌سينا، اصول حاكم بر حركت اجسام طبيعي را مبتني بر آموزه‌هاي حكمت طبيعي سينوي و بر اساس توصيف و برداشت خاص نگارنده استخراج ميكند. براي اين منظور، ‌مطابق با تقسيم‌بندي جديد فيزيك مكانيك، بحث به دو بخش تفكيك ميشود. نخست، موضوع علم‌الحركات يا حركتشناسي بدون توجه به علل و اسباب حركت توصيف ميشود. در اين ارتباط، انواع حركات مانند حركات طبيعي (آزاد) و جبري (قسري)، حركات انتقالي (اَيني) و دوراني (وضعي) و نيز كميتهاي تندي و كندي مورد بحث قرار ميگيرند. بعد از آن، علم‌القوا يا نيروشناسي مطرح ميشود. مفاهيم اساسي اين موضوع يعني «طبيعت» و «ميل» در اين بخش معرفي ميگردد و نظرية ابتكاري ميل ابن‌سينا با دقت و تفصيل بيشتري مدنظر قرار ميگيرد.

در بخش بعد، ‌براساس مباحث مطرح شده، اصول حاكم بر حركات اجسام استخراج و پيشنهاد ميشود. در انتها براساس اين اصول، حركت پرتابي يك سنگ مورد توصيف قرار ميگيرد. اين مقاله بحث خود را فقط به حركت اجسام طبيعي، يعني عناصر، محدود ميكند و از پرداختن به حركت اجسام فلكي (مطابق با توصيف ابن‌سينا) اجتناب نموده است. همچنين ‌طبيعيات ابن‌سينا را بمثابه» دانش تجربي كه از منظر فلسفي توصيف شده است، تلقي ميكند، نه اينكه آنها را بخشي از فلسفه بداند كه از مصاديق و مثالهاي تجربي مدد ميگيرد.

كليدواژگان:

جسم طبيعي، حركت، طبيعيات، حكمت سينوي، قوانين حركت