مسئله‌ بداء در مكتب تشيع

اکبر فایدئی

‌‌استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه شهید مدنی آذربايجان

چكيده

 آموزة بداء از عاليترين مفاهيم قرآني و روايات منقول از معصومين (ع) است كه بمعناي امكان دگرگوني تقدير و تغيير سرنوشت بسبب رفتار نيك و بد انسان است. براساس فهم نادرست از معناي بداء، شبهاتي پيش آمده است كه برطرف كردن اينگونه شبهات، با تبيين معناي دقيق و حقيقت بداء در مكتب تشيع امكانپذير است. نوشتار حاضر، بر آنست كه ضمن بررسي اقوال مختلف، مسئلة بداء را در مكتب تشيع با تكيه بر آموزه‌هاي قرآن و حديث تبيين نمايد.  

كليدواژگان:

   ‌بداء، قضا، قدر، لوح محفوظ، لوح محو و اثبات، مكتب تشيع

 

قاعده مفروض هر يك از ضربهاي منتج قياس اقتراني حملي

اصغر عین اله زاده صمدی

استادیار گروه فلسفه دانشگاه تبریز ‌‌

قیاس اقترانی حملی دارای چهار شکل ميباشد. این چهار شکل که سه شكل آن را ارسطو تدوين كرده است، و شکل چهارم آن را جالینوس، هر یک دارای شانزده ضرب است که برخی از آنها منتج‌اند. منتج بودن ضربهای منتج شکل اول بدیهی دانسته شده است و منتج بودن ضربهای منتج شکل دوم، سوم و چهارم از طریق برگرداندن آنها به یکی از ضربهای منتج شکل اول یا از طریق خلف یا از طریق افتراض اثبات میشود. اما آنچه که در این مقاله به آن پرداخته میشود، اینست که تمامی ضربهای منتج چهار شکل قیاس اقترانی حملی بر مبنای توجه به قاعده‌يی مفروض، منتج میباشند و این طریقه در کنار طرق قبلی نیز میتواند منتج بودن ضربهای منتج این چهار شکل را اثبات نماید. ویژگی این طریقه در آنست که تمامی ضربهای منتج بر مبنای توجه ضمنی به قاعده‌يی مفروض و مورد اذعان ذهن منتج میباشند و از این نظر ضربهای منتج شکل اول در منتج بودن از دیگر ضربهای منتج شکلهای دیگر ممتاز نمیباشند. ضربهای منتج شکل اول نیز با توجه به قاعده‌يی مفروض منتج خواهند بود. بعنوان مثال ضرب اول از شکل اول (کل الف ب و کل ب ج Ü کل ب ج) بنا بر قاعده «مساوی یا اعم با مساوی یا اعم، مساوی یا اعم میشود»، (یعنی حد ج که نسبت مساوی یا اعم با حد ب دارد و حد ب نسبت مساوی یا اعم با حد الف دارد، حد ج نسبت مساوی یا اعم با حد الف خواهد داشت.) نتیجه میدهد؛ و ضرب اول از شکل دوم (کل الف ب و لا ج ب Ü لا الف ج ) بنابر قاعده «تباین کلی با مساوی یا اعم، تباین کلی میشود»، (یعنی حد ج که نسبت تباین کلی با حد ب دارد و حد ب نسبت مساوی یا اعم با حد الف دارد، حد ج نسبت تباین کلی با حد الف خواهد داشت.) منتج خواهد بود.

 مسئله دیگری که در این مقاله به آن پرداخته شده است، بیان صورت مسئله هریک از ضربهای منتج شکلهای چهارگانه قیاس اقترانی حملی میباشد كه نشان میدهد چگونه آن ضربها، منتج خواهند بود.

كليدواژگان:

 ‌ ‌ منطق صوری ارسطو، قیاس‌ اقترانی حملی، قواعد عقلی، صورت مسئله، قید لذاته، قیاس مساوات

 

بيين و ارزيابي نظرية اعراض فردي بمثابه بديلي براي نظرية كلا‌سيك

رضا ماحوزي

 استاديار پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي

چكيده

 در نظرية كلا‌سيك يا همان كلا‌ف كليات، يك شيء و بعبارت ديگر يك عين انضمامي، همانند كلا‌في از كيفيات كلي تشكيل شده است. طبق اين نظريه، كيفيات كلي تنها هستنده‌هاي تشكيل دهنده اين اعيان هستند. اما اگر كيفيات تنها مقومهاي چنين اعياني باشند، اشكالا‌ت متعددي چون عدم امكان تغيير كيفيات، فرديت و هويت اعيان انضمامي و از همه مهمتر، اينهماني اعيان نامتمايز پيش مي‌آيد. براي رفع اين مشكلا‌ت، پيروان نظريه اعراض فردي با جزئي و فردي خواندن كيفيات، تلا‌ش ميكنند مشكلا‌ت نظرية كلا‌سيك را با رويكردي متفاوت حل كنند. با اينحال، بنظر ميرسد اين نظريه نيز در تبيين فرديت كيفيات و پيوند آنها بي‌اشكال نيست. اين نوشتار بر آنست پس از معرفي كيفيات و نظريه‌ كلا‌ف و نشان دادن انگيزه‌هاي طرح نظرية اعراض فردي، نادرستي اين رويكرد بطور كلي و نظرية اعراض فردي بطور خاص را بيان كند.

كليدواژگان:

  كليات، جزئي‌ها، كيفيات، نظرية كلا‌سيك، نظرية اعراض فردي

 

پارادايم پيچيدگي و همگرايي معرفتشناختي با واقعگرايي اسلا‌مي

حسين اسكندري

استاديار دانشگاه بجنورد

 

چكيده

 مقاله حاضر كه از بُعد روش‌شناسي تحقيق، توصيفي ـ تحليلي، از منظرِ هدف، نظري و از منظرِ پارادايم زيربنايي، از نوع كيفي بشمار ميرود، به بررسي رويكردهاي فلسفي و مباني معرفتشناختي پارادايمهاي علمي معاصر غرب ‌ـ ‌يعني مدرنيسم، پست مدرنيسم و پيچيدگي‌ـ پرداخته است. اين پژوهش نشان ميدهد كه غرب با گذر از مدرنيسم، به پست مدرنيسم و اخيراً به پارادايم جديدي بعنوان پيچيدگي اقبال كرده است. پارادايم جديد از جهات هستيشناختي و معرفتشناختي بيش از دو مورد ديگر، به واقعگرايي اسلا‌مي (واقعگرايي صدرايي) نزديك شده و با آن وجوه مشترك پيدا كرده است. نخستين وجه اشتراك به بعد هستيشناختي باز ميگردد. پارادايم پيچيدگي همانند واقعگرايي اسلا‌مي در بُعد هستيشناختي، واقعگراست؛ اگرچه اين واقعگرايي ممكن است ابعاد غيرماديِ عالم از جمله عالم روح و فرشتگان را شامل نشود. دومين وجه اشتراك به بُعد معرفتشناختي مربوط ميشود. پيچيدگي همانند واقعگرايي اسلا‌مي، بنوعي به واقعگرايي انتقادي قائل است. همچنين در اين مقاله نشان داده شده است كه پيچيدگي و واقعگرايي اسلا‌مي هر دو به انواعي از كثرتگرايي غير نسبيگرا ـ ‌از جمله كثرتگرايي طولي‌ـ قائل‌اند. كثرتگرايي طولي يعني اينكه دانش همواره تقريبي از واقعيت است نه كپي برابر اصل واقعيت؛ امري كه در معرفتشناسي اسلا‌مي به انحاي مختلف مورد تأييد قرار گرفته است. اين در حاليست كه كثرتگرايي مورد تأكيد پارادايم پست مدرنيسم، متناظر با نسبيگرايي است. البته تفاوتهاي بنيادي مهمي نيز در باب هستيشناسي و معرفتشناسي، از جمله در باب نظريه صدق و توجيه و همچنين تجرد علم، بين پارادايم پيچيدگي و واقعگرايي اسلا‌مي وجود دارد كه پرداختن به آنها بيرون از هدف و حوصله اين مقاله بوده و گستردگي آن نيازمند مقاله» مستقل ديگري است. هدف اصلي مقاله اينست كه نشان دهد پارادايمهاي علمي غرب و شايد بعبارتي فلسفه غرب در حال عدول از مواضع قبلي و نزديك شدن به فلسفه اسلا‌مي است.

كليدواژگان:

 ‌ ‌ معرفتشناسي، پارادايم علمي، مدرنيسم، پست مدرنيسم، پيچيدگي، واقعگرايي اسلا‌مي، كثرتگرايي

 

واكاوي جايگاه خلاقيت هنري در حكمت صدرا با تكيه بر عالم امر و ابداع

محمد علي‌آبادي

‌؛ استاديار دانشكده هنر و معماري دانشگاه شيراز

قاسم كاكايي

استاديار دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه شيراز

محدثه غديري‌نيا

دانشجوي كارشناسي ارشد معماري دانشگاه شيراز

چكيده

 با توجه به اهميت مفهوم «خلاقيت» در دنياي امروز و با در نظر گرفتن رابطة عميق هنر اسلامي و فلسفه» اسلامي، بررسي جايگاه خلاقيت هنري از منظر فلسفة اسلامي و در اوج حكمت متعاليه ضروري بنظر ميرسد. در دستگاه فلسفي عرفاني ملاصدرا، نفس كه جانشين و مثال خداوند در زمين است، داراي هويتي امري و قادر به خلق مخلوقاتي است كه رابطه‌اش با آنها همانند رابطة خداوند با مخلوقاتش ميباشد. لذا در نگرش صدرا خلاقيت انسان در امتداد خلاقيت خداوند قرار دارد و انسان چون او قادر به ابداع صور قائم بالذات و ايجاد صور قائم به مواد است؛ بطوريكه اين صور بصورت صدوري در نفس انسان حاضر ميگردند. نفس انسان بكمك ادراكات خود و در سير صعودي و معرفتشناسانه قادر به تصور حقايق و تخيل صور خيالي است. بر همين اساس در اين نوشتار با بررسي نفس‌شناسي و نحوة وجودي آن، جايگاه خلاقيت هنري در چهار مرتبه ادراك محسوسات، اتصال به قوة خيال، اتصال به عالم مثال و درنهايت اتصال به عالم عقول بازخواني گرديده است. ‌

كليدواژگان:

 ‌ ‌ خلاقيت، فاعليت، خلافت، عالم امر، عالم خلق

 

تبيين تأثيرپذيري ملاصدرا از ابن عربي در مسئله قواي ادراكي باطني

نصرالله حكمت

استاد گروه فلسفه دانشگاه شهيد بهشتي

نفيسه اهل سرمدي

دانشجوي دكتري فلسفه اسلامي دانشگاه شهيد بهشتي

چكيده

يكي از شاخه‌هاي مهم در مسائل فلسفي، مباحث انسانشناسي است كه در آن، بحث از قواي ادراكي ظاهري و باطني آدمي از اهميت ويژه‌يي برخوردار است. در اين نوشتار ابتدا باختصار، ذيل عنوان مقدمه به تاريخچه اين بحث در فلسفه اسلامي، سپس بتفصيل به مقايسه آراء ابن عربي و ملاصدرا دربارة هريك از قواي باطني ميپردازيم. ‌

خيال بعنوان اصليترين قوه بطور ويژه‌يي مورد توجه قرار ميگيرد، بطوريكه ساير قوا، شئون و مراتب آن محسوب ميشوند.

نگارنده در پي روشن‌ساختن تأثير ابن عربي بر ديدگاههاي صدرالمتألهين است كه اين تأثير در مواردي همچون عدم تغاير خيال با حس مشترك، اتحاد واهمه و عاقله، فعال بودن خيال، ارجاع تمامي ادراكات به نفس ناطقه و تعلق فكر به مرتبه خيال هويدا ميشود. اشاره به فعال‌بودن خيال، ادله تجرّد مثالي آن و رابطه نفس با صور خيالي خاتمه‌بخش اين نوشتار است.

كليدواژگان:

 ‌حس مشترك، خيال، واهمه، حافظه، متخيله، نفس ناطقه، تجرّد مثالي

 

بررسي تطبيقي اتحاد عاقل و معقول در فلسفه ملاصدرا و وحدت استعلايي نفس در فلسفه كانت

 محمد كاظم علمي سولا

 ‌استاديار دانشكدة الهيات، دانشگاه فردوسي مشهد‌

طوبي لعل صاحبي

دانشجوي كارشناسي ارشد فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد

چكيده

 مسئلة تقابل يا تطابق عين و ذهن از ابتداي تاريخ فلسفه، ذهن متفكران را بخود مشغول داشته است. در ميان اين متفكران بزرگ ملاصدرا و كانت دوگانگي ذهن و عين را نامقبول دانسته و قائل به نوعي يگانگي شده‌اند. اين مسئله در ملاصدرا امري محرز است، اما در كانت برغم تأكيد ويژه وي بر اهميت آن، بجهت غموض بسيار شديد مسئله، تاكنون بسان امري ناشناخته باقي مانده است. اين جستار مدعي است كه كانت اگرچه در ابتدا از تبعيت عين از ذهن سخن ميگويد، اما درنهايت نوعي يگانگي آندو را پذيرفته است. اين مسئله كه در كاركرد وحدت استعلايي ادراك نفساني نهفته است با اتحاد عاقل و معقول در ملاصدرا قابل بحث و بررسي است.

كليدواژگان:

عين، ذهن، وحدت استعلايي ادراك نفساني، نفس تجربي، اتحاد عاقل و معقول