سرمقاله

زندگي، مكتب و شخصيت صدرالمتألهين

ملاصدرا و حكمت عملي

استاد سيد محمد خامنه‌اي، رياست بنياد حكمت اسلامي صدرا

چكيده

در تقسيمي كه براساس حصر عقلي صورت گرفته است، فيلسوفان حكمت را به دو بخش نظري و عملي تقسيم كرده‌اند. برخي فيلسوفان حكمت نظري را برتر دانسته‌اند.

اما چون حكمت نظري چيزي جز انفعال از اشياء خارجي بواسطة كيف نفساني نيست اين موضوع مورد ترديد است. شايد جدايي فلسفه نظري ارسطو از مباني حكمت عملي بر اين حكم سايه افكنده و اين نتيجه ناصواب را موجب شده باشد. اما حكمت در فرهنگ اسلامي چونان مكتب اشراقي ايران قديم، همواره بعد از تربيت باطن مطرح شده است. در اين اسلوب، وجود راهنما، مرشد و معلم اخلاق براي رسيدن به كمالات انساني ضروري است. متأسفانه حكمت عملي و اخلاق از ارسطو ببعد بدون معلم در نظر گرفته شد تا تعليم‌ديدگان مشائي، اثمار نارس آن شوند و همين مسئله زمينه احياي سنت اشراقي را فراهم آورد. در اخلاقِ بدون روح مشائي، فضيلت، قداست نداشت بلكه فقط يك حد وسط بود.

در فلسفه ملاصدرا حكمت نظري و عملي رابطه دوسويه دارند. او براساس اصل برگشت همة وجودات به اصل حقيقي خود و با كمك از اصل حركت جوهري، انسان و جامعه را در حال صيرورت بسوي كمال ميداند در حالي كه فضيلت نزد مشائيان اين جهاني بود، در فلسفة صدرايي فضيلت و سعادت، هر دو جهاني است كه با فزوني عيار هستي و رتبة وجودي همراه است. در نهايت قوه شهوت، غضب و ... به قوايي نوراني تبديل ميشوند كه در سلوك سالك، رياضت را به لذت تبديل ميكنند، اين لذت همان تسلط نفس است براي آزاد بودن از بند شهوت. ملاصدرا علاوه بر عامل اراده براي كسب اين مقام از عامل فيض الهي كه همان روح مقدس اخلاق اشراقي است نام برده است.

كليد واژه‌ها: حد وسط، حكمت عملي، اخلاق، حكمت اشراقي، فيض الهي، سعادت

 

فلسفه اخلاق متعاليه؛ جايگاه ملاصدرا در ميان علماي اخلاق

طوبي كرماني، دانشيار گروه فلسفه و كلام دانشكده الهيات دانشگاه تهران

چكيده

بحث فلسفه اخلاق، اخلاق، صفات اخلاقي و بتبع آن، نفس و روح در بيان ملاصدرا، مطلبي كوتاه و اجمالي نيست. ايشان در آثار مختلف خويش به اين مباحث پرداخته است. وي معتقد است است ملاك اخلاق، عقل آزاد (وجدان) ميباشد و بشر در اين جهان  به هر شكل رفتار نمايد، حشر و بازخواستي مناسب آن خواهد داشت و در واقع، اخلاق نيكِ اين جهاني، پاداش اخروي زيبا بهمراه دارد و خُلق نازيباي اين دنيا، عذاب اليم بدنبال خواهد داشت. يعني هرگونه اخلاق و ملكاتي بر جان انسان چيره شود، به همان صورت در روز رستاخيز محشور خواهد شد. از اينرو در نگاه اين حكيم فرزانه، معرفت نفس بعنوان ظرف حكمت، همواره راهي است بسوي خداوند و شناخت اوصافش كه افضل معلومات هستي است. از همينروست كه برخي از براهين اثبات وجود خداوند بر مسئله نفس استوار گشته است. علم به نفس در بحث معاد و اعتقاد به استقلال آن، بسيار اساسي است و از آن جهت كه پاره‌يي از مسائل نفس از اصول موضوعه علم اخلاق است ـ با وجود اختلاف در مكاتب فلسفه اخلاق ـ تقريباً همة فلاسفه اسلامي بر اين نكته متفقند كه اخلاق با كمال نفس ارتباط دارد و شالودة مباحث اخلاقي بر اصل كمال‌پذيري نفس و تأثيرپذيري آن از افعال اخلاقي استوار است و بدون آن، تبيين عقلي و فلسفي كافي براي خير و شرّ اخلاقي نخواهيم داشت. بهرحال، براي آگاهي از چگونگي تكامل نفس بوسيله افعال اخلاقي بايد كمال نفس را شناخت و آن را هدف خويش قرار داد و رفتارهاي اخلاقي خود را بعنوان طريقي براي رسيدن به آن مقصد سامان بخشيد تا كه عامل به اين سخن مولا علي (ع) بود كه «مَن عرف نفسه فقد عرف ربَّه». پس در واقع، اخلاق و حكمت عملي نزد ملاصدرا نوعي شناخت خويشتن است.

كليد واژه‌ها: فلسفه اخلاق، علم اخلاق، عقل نظري، عقل عملي، نفس، وجدان، فرا اخلاق

 

 

معناي زندگي از منظر ملاصدرا و پل تيليش

اعلي توراني، عضو هيئت علمي دانشگاه الزهرا (س)

رقيه طلوعي، كارشناس ارشد فلسفة غرب دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات

چكيده

يكي از مهمترين مسائل بشر امروز احساس بيمعنايي و هراس از پوچي است. اين مقاله در پي آن است كه نشان دهد اولاً، انسان داراي ادراكات باطني و معرفت‌شناسي و درك حكمت از طريق قوة خيال است و ثانياً، ارزشهاي وجودي انسان، ارزشهايي فرامادي  است. از اينرو انساني كه ذات معناياب و حكمت نيوش و معرفت‌شناس دارد و ارزشهاي فراروي وي از مرتبه عالم حس، طبيعت و ماده بالاتر است، هرگز احساس پوچي و بيهويتي نمينمايد.

در اين مجال ضمن توضيح اجزاء وجود و چگونگي آن از ديدگاه فكري فيلسوفان خداباوري چون «تيليش» و صدرالمتألهين به طرح ساختار اصلي فكري و موارد اشتراك و افتراق ايندو فيلسوف پرداخته خواهد شد. با عطف نظر به اينكه در نظام فلسفي ايندو متفكر، معنا با وجود مرتبط است و امر سكولار و بيمعنايي در تفكيك بين معنا و وجود ظهور پيدا ميكند. نوشتار حاضر در تحليل معناداري در ساختار فكري ايندو فيلسوف، مباني الهي و وجودي را نيز مدنظر قرار داده و در انتها نتايج چندي را در عرصه پيشنهاد مطرح خواهد كرد.

كليد واژه‌ها: بيمعنايي، هراس از پوچي، معناداري تحليلي و گزاره‌يي، الحاد، سكولار، اجزاء وجود، معنا

 

 

ولايت در انديشه صدرالمتألهين

عبدالعلي شكر، استاديار دانشگاه شيراز

چكيده

ولايت در انديشه ملاصدرا بيشتر صبغه قرآني و عرفاني دارد. بعقيده وي ولايت كه باطن نبوت است دو قسم عام و خاص دارد. ولايت عام، با استناد به قرآن، همه مؤمنين را شامل ميشود. معناي خاص ولايت فناي سالك محب در ذات و صفات حقتعالي است. اين وليّ كه انسان كامل و عارف بالله و خليفه خدا در زمين تلقي ميشود، داراي ولايت تكويني بوده و مراتبي دارد. ولايت مطلقه مطابق روايات و بحكم براهين فلسفي، قبل از خلق، واسطه در خلقت؛ همراه خلق، راهنما و حجت براي آنان و بعد از خلق، باقي ببقاي الهي است. پس ولايت بر خلاف نبوت، منقطع نبوده و بهمين جهت غايت نخست آن، هدايت امت نخواهد بود؛ زيرا غايت موجود برتر، بهره‌گيري موجود فروتر نيست. هرچند در برخي مراتب آن، خلق از او بهر‌مند خواهند شد. اما ظاهر نبوت كه شريعت است. ولايتش تشريعي و هدفش هدايت بندگان است. اين ولايت بعد از انقطاع نبوت، به امام معصوم ميرسد و در زمان غيبت معصوم، مجتهدي كه از نظر آگاهي به شريعت، بيشترين شباهت را به نبي دارد، اين وظيفه را بعهده خواهد داشت. اين وظيفه، ولايت سياسي را نيز شامل است؛ زيرا انتظام امور خلق در گرو آن است.

كليد واژه‌ها: ولايت، نبوت، ولايت تكويني، ولايت تشريعي، ولايت سياسي، صدرالمتألهين

 

 

انسان و تعالي: روايت اصالت وجودي از انسان

سيد مصطفي محقق داماد، استاد دانشگاه شهيد بهشتي

محمد تقي جانمحمدي، پژوهشگر مؤسسه مطالعات و تحقيقات مبين

چكيده

از نظر صدرالمتألهين شناخت انسان امري دشوار است؛ زيرا انسان واجد مرتبه معلومي از وجود نيست تا ماهيت ثابتي از او انتزاع شود. حال با توجه به اين موضع، تبيين ملاصدرا از انسان چيست؟ با چه رويكردي ميتوان اين تبيين را روايت نمود؛ بنحوي كه با ادعاي اوليه او ناسازگار نباشد؟

حكمت صدرايي هر چند كه اجمالاً تعريف «حيوان ناطق» را براي انسان ميپذيرد ولي وجه تبيين انسان در اين ديدگاه اصالتاً ناظر به ارائه «تعريف منطقي» نيست بلكه ناظر به همان حقيقتي است كه باعث صعوبت شناخت انسان شده است. بنيان تبيين صدرالمتألهين از انسان همانا تطور و تحول وجودي اوست؛ بهمين جهت است كه ميتوان مهمترين شاخصه انسان در حكمت متعاليه را تعالي وجودي و در نورديدن مراتب مختلف دانست. بر اين اساس، انسان‌شناسي صدرايي، اصالت وجودي است، پس براي روايت آن بايد ويژگيهاي وجودي انسان بعنوان نقطه آغاز انتخاب شده و ساير مباحث حول آن تفصيل داده شود. مقاله حاضر اين مهم را بر عهده گرفته و با قرائتي خاص، دو انگاره «فقر وجودي» و قابليت «تعالي و استكمال» را مهمترين اركان انسان‌شناسي صدرايي دانسته و  انگاره‌هايي نظير فعاليت، خلاقيت، اختيار، تربيت و مسئوليت را مبتني بر آنها تبيين كرده است.

كليد واژه‌ها: انسان، فقر وجودي، خليفة‌الله، تعالي، فعل، اختيار، تربيت

 

 

نقدي بر چيستي و قلمرو معرفتي مفاهيم فلسفي در انديشه كانت از منظر حكمت متعاليه

رضا ماحوزي، استاديار فلسفه پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي

چكيده

بعقيده كانت، بمنظور حصول تجربه، بمثابه معرفت ضروري و كلي به اعيان و طبيعت، بمفاهيم فلسفي و بعضاً منطقي متعددي نياز است كه مطابق تحليلهاي هيوم، از تجربه ناشي نميشوند، اين مسئله، كانت را بر آن داشته تا منشأ اين مفاهيم را در ذهن لحاظ كرده و ماهيت وجودي آنها را بمثابه صورتها و ظرفهاي فاقد محتوا تبيين كند كه تنها در صورتي كه محتواي خود را از شهودهاي تجربي و محض حاصل آورند، معرفت‌بخش ميشوند. اين رويكرد سبب شده اولاً، معرفت انسان به عرصه تجربه محدود شود و در ثاني، فعاليت ذهن در حصول اين معرفت، به استقرار ايدئاليسم و انكار جنبه‌هاي رئاليستي معرفت منجر شود. اين نوشتار بر آن است تا پس از تبيين قلمرو معرفتي مفاهيم فلسفي در فلسفه كانت و تشريح نتايج فلسفي برخاسته از آن، نادرستي اين موضع را براساس تحليلهاي حكمت متعاليه از چيستي و نحوه حصول معرفت، بطور اعم و مفاهيم فلسفي (معقولات ثاني فلسفي) بطور اخص، نشان دهد.

كليد واژه‌ها: معرفت، معقولات، مفاهيم فلسفي، تجربه، ايدئاليسم، حكمت متعاليه

 

انسان در فلسفه سهروردي

حسن سيد عرب، عضو هيئت علمي بنياد دايرةالمعارف اسلامي(دانشنامه جهان اسلام)

چكيده

مواجهه معرفت‌شناختي سهروردي با انسان متمايز است. وي بحث درباره انسان را از طبيعيات به الهيات منتقل كرد. او انسان را موجود شريفي ميداند كه حق، عظيمترين معلوم اوست. كاركرد ادراك نفس نزد وي اهميت ويژه دارد. بنظر وي قرب به ملكوت، كمال نفس و مانع آن، اشتغال حواس است. او نفس را اشرف قوا و معيار كمال انسان ميداند. سهروردي از بدن به جرم تعبير كرده و قواي نفس و بدن را در كمال انسان مؤثر ميداند. در انديشه وي، مراتب ادراك انسان از عالم ماده تا غيب است. در بحث از فطرت، به نسبت آن با منطق پرداخته و عقل را محور شناخت انسان و كمال آن را نيل به توحيد ميداند. بنظر او معاني غيبي بر نفس نقش ميبندند و بسرعت از ميان ميروند. سه اصطلاح قلب و عقل و فكر، ارتباط مستقيم با انسان‌شناسي او دارد. وي حكمت را  ممزوج با سرشت انسان ميداند. نزد او خرّه كياني با بارقه نزد عارفان، وحدت معنا دارد.

كليد واژه‌ها: سهروردي، انسان، نفس، بدن، ادراك، فطرت، فكر، عقل، حكمت، خرّه كياني

 

 

روابط منطقي بين گزاره‌هاي حملي در منطق ارسطويي

داود حيدري، عضو هيئت علمي دانشگاه علوم اسلامي رضوي

چكيده

يكي از مباحث مهم منطقي حملي كه بسيار به مباحث منطق گزاره‌ها نزديك است مسئله روابط منطقي بين گزاره‌هاست كه اغلب در كتب منطقي پيشينيان تحت عنوان تناقض و عكس، يا احكام گزاره‌ها از آن ياد ميشود و امروزه با عنوان استدلال مباشر مورد بررسي قرار ميگيرد. اين روابط بتدريج در طول تاريخ منطق، شناسايي شدند و نامي ويژه بخود گرفتند و درستي برخي از آنها نيز نزد گروهي از منطقدانان محل بحث بوده است.

در اين مقاله با اشاره به تعداد روابط منطقي و دوگونه دسته‌بندي از اين روابط، اين مسئله بررسي ميشود كه آيا منطقدانان به همه روابط منطقي ممكن، اشاره كرده‌اند و آيا اين تعداد از روابط منطقي به حصر عقلي بدست آمده است يا با استقراء. و در پايان نشان خواهيم داد كه بين گزاره‌هايي كه از دو حد معين (صرفنظر از مثبت يا منفي بودن آنها) ساخته شده‌اند چند نسبت معين وجود دارد و كداميك از اين نسبتها بنياديتر  است.

كليد واژه‌ها: نسبت منطقي، هم ارزشي، استلزام، تقابل، تكافؤ، عكس، نقض