سرمقاله |
|
راز بداهت شکل اول قياس
«دکتر
چكيده
راز بداهت شكل اول قياس چيست؟ ارسطو شكل اول را كامل و ساير اشكال را ناكامل ميداند از اينرو ساير اشكال را بوسيله» شكل اول اثبات ميكند. وي قياسهاي شكل اول را نيز بوسيله توضيح مفهوم «حمل شدن بر همه» و «حمل نشدن بر هيچ» تبيين كرده است. قياس ارسطو باندازه» قياس بوعلي صوري نيست (اين امر را ميتوان از نگرش آنها به موضوعاتي چون مقولات، مثال نقض، و شكل چهارم بدست آورد.) از اينرو در تبيين قياس، معلم اول از سياق حملي ـ A بر هر B تعلق ميگريدـ ولي شيخ از سياق ربطي ـ هر A ،B است ـ بهره برده است. در سياق ربطي، شكل اول بديهي بشمار رفته و قياس مساوات بايد به آن ارجاع گردد؛ ولي در سياق حملي، آشكار ميشود كه شكل اول نيز مانند اصل مساوات مديون تعدي نسبت است و لازم نيست يكي به ديگري ارجاع گردد.
كليد واژگان
ارسطو
شكل اول سياق حملي سياق ربطي مساوات تعدي
|
|
عالم ميانه در مکتب اشراق و فلسفه های وحدت وجودی
«دکتر منيره پلنگی»
چكيده
اين مقاله با عنايت به نكتهيي از هانري كربن درباره حكمت سهروردي به اين مطلب ميپردازد كه مباحث ناظر بر عالم ميانه در فلسفههايي يافت ميشود كه بنوعي وحدت سنخي ميان همه مراتب هستي قائل باشند. از اينرو اگر در انديشه مثلاً سهروردي نتوانيم چنين وحدت سنخي را ميان جهان نور و جهان ظلمت بيابيم، هر چند كه او بنوعي بنيانگذار يا احيا كننده مسائل ناظر بر عالم ميانه هم باشد اما، نظام هستيشناسي او به ما اجازه نخواهد داد كه عالم ميانه را داخل در بنياد هستيشناسي او بدانيم. و اين خود حاكي از آنست كه در تفكر او ثنويت سنخي در قلمرو هستي باقي است. نقش عالم ميانه تنها افزودن عالمي به ساير عوالم نيست، بلكه آنست كه دو جهان ديگر را به يكديگر آنچنان پيوند دهد كه جهان مادون، تا حدّ ممكن، برخوردار از احكام و اوصاف جهان مافوق گردد و بدين ترتيب نوعي وحدت سنخي منظور گردد. بايد توجه داشت كه چنين نقشي مقتضاي برزخيت چنين عالمي است.
بر همين اساس، بررسي شواهدي از فلسفه شيخ اشراق نشان ميدهد كه تلقي هانري كربن از حكمت سهروردي بعنوان حكمتي ناظر بر عالم ميانه يا بتعبير خود او حكمت مبتني بر خيال ... كه روش فلسفي را دگرگون ميكند و از ميان آري و نه ميگذرد، در صورتي صحيح خواهد بود كه طرح عالم ميانه موجب نفوذ و شمول واقعيت جهان برتر در باطن ذات جهان پستتر گردد، حال آنكه ثنويت سنخي جهان نور و جهان ظلمت مجال چنين تصويري از هستيشناسي سهروردي بدست نميدهد. در همين راستا، با تذكر اجمالي هستيشناسي ابنعربي، دواني، و ملاصدرا، بعنوان اَشكالي از وحدت وجود در سنت فلسفه اسلامي فرض تحقق عالم ميانه را در هر كدام مورد توجه قرار خواهيم داد، البته با اين پيش فرض كه بنا بگفته خود ملاصدرا تفاوتي ميان وحدت تشكيكي او و وحدت شخصي ابن عربي وجود ندارد.
كليد واژگان
عالم ميانه
وحدت سنخي ثنويت سنخي نور ظلمت جوهر غاسق كثرت در وحدت وحدت در كثرت برزخ عالم خيال
|
|
بررسی تطبيقی «انسان کامل» از نظر ابن عربی و مولوی
«دکتر قدرت الله خياطيان»
چكيده
ابن عربي و مولوي، عارف و شاعر نامدار معاصر يكديگر در قرن هفتم هجريند؛ يكي از ديار غرب جهان اسلام و ديگري از سرزمين شرق آن. اهميت ابنعربي در تنظيم و تدوين و ارائه نظام عرفان نظري اسلامي و نظريهپردازي در آن زمينه است كه شعاع تاثيرات تعليمات و افكار وي تاكنون باقي است. اهميت مولوي بجهت بيان مفاهيم عميق عرفاني است كه عمدتاً بصورت شعر بفارسي سروده و مثنوي وي شاهكار و مهمترين اثر عرفاني ادب فارسي است.
هر دو عارف بزرگ بمباحث اساسي جهانبيني عرفاني، از جمله «انسانشناسي عرفاني» پرداختهاند. جوهره اصلي انسانشناسي عرفاني ابن عربي، بحث «انسان كامل»است. اين اصطلاح را اول بار خود وي وضع كرد و آن را در آثار مهم خود از جمله در فتوحات مكيه و نيز در نخستين فصّ كتاب فصوصالحكم بكار برد. پس از وي صدرالدين قونوي ـشاگرد و مريد و فرزند همسر ابنعربيـ در كتاب مفاتيحالغيب خود، آن را تبيين و بتفصيل تشريح كرد.
مولوي نيز ـبدون كاربرد اصطلاح انسان كاملـ در آثار خود، بويژه در مثنوي درباره» انسانشناسي عرفاني سخن گفته است.
در اين مقاله، با بررسي آثار مهم ابن عربي ـبويژه در فتوحات مكية و فصوص الحكمـ و مثنوي مولانا، سعي بر آنست تا با روش بررسي تطبيقي، نظرات مشترك و متفاوت آن دو عارف در بحث انسان كامل به دست آيد و پس از آن درباره» راههاي آشنايي آندو و احتمال تأثير پذيري مولوي از ابن عربي بررسي لازم انجام گيرد.
كليد واژگان
ابن عربي
انسان شناسي عرفاني انسان كامل بررسي تطبيقي تأثيرپذيري
|
|
نقش تهذيب نفس در کسب معرفت از نگاه ملاصدرا
«دکتر
فاطمه سليمانی»
ارتباط علم و اخلاق از مسائل مهمي است كه همواره در مباحث معرفتشناسي مطرح است. در همين راستا تأثير طهارت و تزكيه نفس بر كيفيت حصول معرفت از موضوعات جالب و بنيادين اين مسئله است. در اين نوشتار ابتدا پس از بررسي كلي ديدگاه فيلسوفان مسلمان درباره علم و چگونگي حصول ادراك، مشخص ميگردد كه حقيقت علم، امري وجودي و افاضهيي از عالم بالا بر قلب (نفس) انسان است. جستجو در آثار ملاصدرا نشان ميدهد كه حصول ادراك در سه مرحله» حسي،خيالي و عقلي در اثر اتحاد با صور مثالي و عقل مجرد صورت ميگيرد و در اين راستا موانعي چون تعلق خاطر به امور مادي و خواهشهاي نفساني باعث عدم دريافت قابليت لاز م جهت كسب معرفت حقيقي ميشود و در نهايت وجود طهارت و تزكيه نفس مهمترين عامل كسب يقين معرفي ميگردد.
كليد واژگان
طهارت نفس تعقل عقل فعال ملاصدرا
|
|
نگاهی تحليلی به بخش آموزه برهان سينوی
«دکتر مسعود اميد»
اين مقاله در صدد آ نست تا با نگاهي تحليلي، به بازنگري برهان سينوي بپردازد. بر اين اساس نخست تقسيم بندي ويژهيي در باره» نظريه برهان سينوي مبني بر اشتمال آن بر آموزه، روش و مهارت ارائه ميشود و آنگاه تنها با محور قرار دادن بخش آموزه، به بررسي مفاد و دعاوي آن در قالب تقسيم آن بدو بخش مفهومي (منطقي) و مصداقي (معرفت كليد واژگان نظريه برهان برهان سينوي آموزه برهان جنبه منطقي جنبه معرفت شناختي
|
|
رابطه مفهوم و مصداق در نظام فلسفی صدرالمتالهين
«دکتر فياض صابری، سيد مجيد ميردامادی»
موضوع تحقيق حاضر، رابطه مفهوم تصوري و مصداق در نظام فلسفي صدرالمتألهين است. فرضيه مطابقت اقسام مفهوم تصوري و مصداق در اين مقاله به ثبوت ميرسد. بر اساس مباني حكمت متعاليه و بنا به اصل تطابق عوالم و وحدت ماهوي حقايق، مطابقت مفاهيم تصوري و مصداق اثبات ميگردد. در مفاهيم ماهوي جزئي، با حصول صور ادراكي مماثل صور طبيعي در نفس؛ و در مفاهيم ماهوي كلي از سه وجه: 1 ) اتحاد نفس با عقل فعال 2)مشاهده صور عقلي 3)كلي طبيعي و افراد، مطابقت مفهوم و مصداق توجيه ميشود. معقولهاي ثاني منطقي كه از عوارض معقولهاي اوّل ميباشند رابطه انطباقي با مصداق ذهني (معقول اوّل و معقول ثاني منطقي) دارند. معقولهاي ثاني فلسفي بجز مفاهيمي كه طبيعت محصل ذهني و خارجي ندارند، ما بازاء خارجي دارند. دليل صدرالمتألهين بر اثبات اين مطلب آنست كه در ظرف هر نسبتي دو طرف نسبت وجود دارد. معقول ثاني فلسفي رابطه انكشافي با مابازاء دارد و بر آن منطبق است.
كليد واژگان
مفهوم ماهوي
معقول ثاني فلسفي تطابق عوالم وحدت ماهوي حقايق حكمت متعاليه
|
|
بررسی براهين جهانشناختی در آثار علامه طبابايی و مقايسه
آن با آراء سهروردی
«دکتر فروزان راسخی، سميه کلاهدوزان»
برهان جهانشناختي از جمله براهين اثبات وجود خداست كه از زمان افلاطون تا كنون مورد توجّه فلاسفه بوده است. در اين مقاله تقريرات علّامه طباطبايي از اين براهين، بويژه برهان علّت و معلول و برهان حركت و محرّك مورد بررسي قرار گرفته و آراء ايشان در اين زمينه با آراء شيخ اشراق مقايسه شده است. باين منظور، براهيني كه شيخ اشراق در اين باب مطرح نموده است از آثارش اخذ و گزارش شده است. سپس در يك بررسي تطبيقي ميان تقريرات علّامه و آراء شيخ اشراق، اقتباسهاي او از سهروردي و نيز از نوآوريهاي او نسبت به شيخ اشراق تبيين شدهاند. در اين مبحث نوآوريهاي علّامه نسبت به شيخ اشراق قابل توجّه است و اكثر براهين علّامه نسبت به ادّله» شيخ اشراق برتري دارند.
كليد واژگان
دليل
علّت و معلول حركت و محرّك |