سرمقاله

  جلال الدين دوانی و احيای انديشه فلسفی سهروردی

«دکتر قاسم پورحسن»

 چكيده

مكتب شيراز به دلايل بسياري قابل اهتمام و پژوهش است. اين مكتب هم حلقه پيوند مكتب مراغه ـ‌به تعبير برخي مكتب تبريزـ و مكتب اصفهان است و هم احياء كننده سنت اشراقي و هويت ايراني‌ـ ‌اسلامي. برخلاف باور بسياري از مستشرقان كه ابن رشد را پايان حيات فلسفه اسلا‌مي مي پندارند، مكتب شيراز توانست سنت فلسفي را استمرار بخشيده و فيلسوفان برجسته اي را در حيات عقلي ايران عرضه نمايد. يكي از ويژگيهاي برجسته كه كمتر مورد تحقيق و مطالعه واقع شده است، گرايشهاي اشراقي فيلسوفان مهمي چون جلا‌ل‌الدين دواني و غياث‌الدين دشتكي است. هر دو فيلسوف نسبت به كتاب پراهميت هياكل النور واكنش نشان داده و با دو رويكرد مختلف بر آن شرح نوشتند. اين اثر يكي از نوشته‌هاي مهم سهروردي در سنت ايراني‌ـ ‌اشراقي است كه وي را با ديدگاه شيعي‌ـ اسماعيلي پيوند ميدهد. در دوران انحطاط پس از سده ششم، علامه دواني و خانواده دشتكي به اين اثر بمثابه احياء كننده هويت و فكر ايراني‌ـ ‌اشراقي توجه نشان داده و آراء مهم سهروردي در سه حوزه تفكر اشراقي، نظريه امامت و هويت ايراني را بسط دادند. اين نوشتار در صدد مطالعه اثر هياكل النور سهروردي و شرح آن توسط علا‌مه دواني است.

‌كليد واژگان

مكتب شيراز               سهروردي

هياكل النور                 دواني

شرح هياكل النور

 

 

  قاعده الواحد و مسئله نخستين افاضه باری تعالی

«دکتر منصور ايمانپور»

 چكيده

قاعده الواحد، يكي از قواعد كلي و ثمربخش فلسفه اسلامي است كه نقشي اساسي در تفسير مسئله» ‌پيدايش منظّم موجودات از همديگر، ‌بويژه پيدايش نخستين معلول بر عهده دارد. فيلسوفان اسلا‌مي با تحليل و اثبات اين قاعده، آفرينش نخستين معلول بواسطه واجب تعالي را اصليترين مصداق اين قاعده معرّفي ميكنند و معتقدند كه بر اساس اين قاعده از واجب الوجود بسيط تنها يك معلول بنحو بيواسطه صادر ميشود. گرچه قاعده مذكور از لحاظ محتوا و ادله، متين و استثنا ناپذير است، لكن تأمّل در مفاد و ادله آن و تدبر در اصول و مباني فيلسوفان جهان اسلا‌م، نشان ميدهد كه سخن و نظر آنها در زمينه جريان اين قاعده در مسئله آفرينش نخستين با نظر و مباني آنها درباره استمرار فيض باري تعالي و نيازمندي معلولها بعلّت در بقا و انطواي حقايق همه معلولها در ذات علت نخستين بنحو اشرف و ابسط، و قاعده بسيط‌الحقيقه سازگار به نظر نميرسد.

كليدواژگان

قاعده الواحد                    آفرينش نخستين

خداشناسي                    نظريّه فيض

صادر نخست                    عليّت

 

 

  زمان و هستی از ديدگاه ملاصدرا

«مهدی نجفی افرا»

 چكيده

‌با وجود اينكه ملاصدرا، در بحث زمان، ‌وامدار انديشه‌هاي كلامي و فلسفي پيش از خود است، اما تلاش ميكند ميان هستي و زمان ارتباط تنگاتنگي برقرار نمايد. او با ايجاد اين ارتباط، بسياري از نگرشهاي پيشينيان را تصحيح و زمان را از حيطه ماهيات به حيطه هستي ميكشاند؛ و آن را از عالم بيروح جسم به بعد وسيع هستي و در نهايت وارد در حوزه جان و خرد آدمي ميكند، ‌تا نه تغيير را در بيرون از خود، كه آن را در تمام هستي و وجود خود دريافته و تجربه كنيم. در نگرش او به زمان افت و خيزها و قوت و ضعفهايي ديده ميشود، كه پرداختن به آنها از آنرو كه بتواند افق راه آينده را در ما ترسيم نمايد، حايز اهميت است.

كليدواژگان

زمان                      حركت جوهري

بداهت                   هستي

ماهيت                  كم

 

 

  نقد و بررسی مهمترين تقريرهای برهان صديقين

 «دکتر صالح حسن زاده»

 چكيده

راههاي رسيدن به خدا فراوان است، چرا كه «او» داراي كمالات و جهات بينهايت است. هر كسي هم راه و روشي دارد كه از آن بسوي خدا روي ميآورد. ربانيين، صديقين و سالكين از يك حقيقت سخن ميگويند، منتها بزبانها، واژگان، براهين و دلايل مختلف. بلحاظ استحكام و اتقان، شريفترين همه براهين اثبات وجود خدا، برهاني است كه در آن حد وسط، چيزي جز خود او نباشد و در نتيجه مقصد و مقصود يكي باشد، اين همان راه و روش صديقين است كه با خود واجب بر واجب استدلال و استشهاد ميكنند. ويژگي منحصر بفرد «برهان صديقين» در اينست كه در آن چيزي براي اثبات ذات واجب‌الوجود، واسطه قرار نگرفته است. اصطلاح برهان صديقين را نخستين بار ابنسينا بكار برد، ليكن اين صدرالمتالهين (ره) بود كه بر اساس مباني و اصول حكمت متعاليه آنرا بنحو ابتكاري و بمحكمترين صورت تبيين نمود. تقرير و تبيين صدرا از جهاتي بر تقرير ابن‌سينا و ديگران امتياز و برتري دارد. اين برهان بعد از ملاصدرا بصورتهاي گوناگون تقرير و ارائه شده، ولي بنظر نگارنده، بلحاظ مقدمات فلسفي تقرير حيكم سبزواري كوتاهترين طرح، و تقرير علامه طباطبايي بلحاظ نظر به واقعيت عيني و بينياز بودن از مقدمات فلسفي، مستقيمترين است. تقارير معروف به براهين اهل معرفت و كلام، داراي اشكالات صوري و محتوايند، و غالب مباحث اينها بازگشت به اصول، مباني و نتايج بوعلي و شيخ اشراق است. اين تقارير تحولي اساسي در ارائه برهان براي اثبات واجب الوجود ايجاد نكردند. بنابرين، تقرير خود صدرالمتألهين رساترين، محكمترين و بيعيبترين برهان در اثبات وجود خداوند است. در اين مقاله دو كار صورت گرفته است: 1ـ مطالعه، تحقيق و بررسي تقارير مختلف برهان صديقين. 2ـ مقايسه، تطبيق و نقد و بررسي آنها از جهت استحكام،رسا بودن و اثبات ذات و اجب الوجود و صفات او.

كليدواژگان

برهان صديقين                حقيقت وجود

واقعيت عيني                 امكان ماهوي

فقر وجودي                    ممكن

محتاج                         نورالانوار

غني بالذات                 ضرورت ازلي

 

 

  ابن سينا و موضوع مابعدالطبيعه؛ بازخوانی يک مسئله

«سيد محمد منافيان»

 چكيده

‌فلسفه»‌ أولي يا مابعدالطبيعه يكي از دانشهاي كهن در عرصه» تفكّر و انديشه بشري است كه از هنگام نظم و نسق گرفتن خاصّ آن در كتابهايي مشخّص و ممتاز تا به امروز، نظريّات آن همواره در معرض بررسي و نقد دانشمندان اين حوزه بوده است؛ بگونه‌يي كه بررسي و تحقيق درباره» چيستي موضوع اين دانش نيز از نگاه نقّاد و موشكافيهاي فيلسوفانه مصون نمانده است. پس از ارسطو، بسبب برخي از عبارات بظاهر متعارض وي، نزاعي درباره» چيستي موضوع مابعدالطبيعه درگرفت كه در يكسو، برخي امور مفارق الهي را بعنوان موضو ع تأملات مابعدالطبيعي معرفي ميكردند و در طرف ديگر، عده‌يي نيز بررسي موجود بصورت مطلق را موضوع اين دانش تلقّي ميكردند. اما در اين ميان، برخي از متفكّران بسوي نظريه‌يي وحدتبخش سوق يافتند كه بر مبناي آن ميتوان گفت هيچگونه تعارض و تفاوتي در ميان عبارات گوناگون ارسطو يافت نميشود. يك تقرير و تحرير بينظير از اين نظريه» وحدتبخش، بصورتي منسجم در آثار ابن‌سينا مشاهده ميشود. ابن‌سينا از يكسو بر اين باور است كه موضوع و محور تأملات مابعدالطبيعي، موجود من حيث انّه موجود است و از سوي ديگر، موجود چونان موجود را همان امور الهي و مفارق معرفي ميكند و بر اين باور است كه حدّ و تعريف علم كلّي همان تعريف علم الهي است. در نظر ابن‌سينا، فلسفه» أولي علم يگانه‌يي است كه تنها يك موضوع دارد و آن موجود مطلق است اما حيطه» شمول و گستره» اين موضوع، ‌به امور مفارق از مادّه اختصاص دارد. دقّت در عبارات ابن‌سينا مبيّن آنست كه اختصاص خود و ذات «موجود» به مفارقات در تغاير با مادي دانستن برخي از موجودات نيست و اين، تنها هنگامي ميسر است كه به مسئله مهم و كليدي تخصّص «موجود» در انديشه» ‌ابن‌سينا دقت شود. تخصص موجود بمعناي تنزّل آن از مقام اطلاق خود و ظهور خصوصيّات طبيعي يا تعليمي است كه آن نيز تنها با همراهي عدم ميسّر ميگردد. امر مادي، موجودي است كه از مقام ذات «موجود» بشدّت تنزّل يافته و به مرزهاي عدم نزديك شده است. در نظر ابن‌سينا، موضوع فلسفه امري ذهني نيست، بلكه امري خارجي است كه در عين تحقّق خارجي، برخوردار از سعه و شمول است؛ نظريه‌يي كه بروشني، مبيّن ديدگاه اصالت وجودي ابن‌سيناست.

كليد واژگان

فلسفه» أولي                   موجود چونان موجود

مفارق از مادّه                   تخصّص

ابن‌سينا

 

 

   نواوريهای فلسفی شهيد سيدمصطفی خمينی در الهيات بالمعنی الاعم

«دکتر زهرا مصطفوی»

 چكيده

‌شهـيد سـيدمـصطـفي خميـني پـرورش يـافتـه مكـتـب حكمت متعاليه بوده و داراي نوآوريهاي متعددي در فلسفه اسلامي ميباشد. آراء وي در كتاب بزرگي بنام «القواعد الحكمية» مطرح شده كه مفقود شده است. نگارنده با بازبيني بيست و نه مجلد از كتب وي‌، نظريات جديد ايشان را گردآورده است. از ميان پنجاه نظريه جديد فلسفي ايشان، تعداد سي‌ودو عنوان به مسائل الهيات بالمعني الاعم و مباحث موضوع فلسفه،‌ وجود و ماهيت، وجود ذهني، مواد ثلاث، حركت،‌ جوهر و عرض، انسانشناسي و علت و معلول مربوط ميشود. اين پژوهش به طرح نظريات ايشان و اشاره به آراء فلاسفه قبل از ايشان، ‌مخصوصاً صدرالمتألهين پرداخت تا ضمن مقايسه اين آراء با يكديگر، جايگاه هر نظريه بخوبي آشكار گردد. دسته‌بندي آراء وي در قالب فصلبندي كتاب الحكمة المتعالية، گامي در جهت تدوين تاريخ فلسفه اسلامي معاصر محسوب ميشود.

كليدواژگان

مصطفي خميني                           حكمت متعاليه

الهيات بالمعني الاعم                      تاريخ فلسفه

 

 

  جايگاه معرفتی علت از منظر ابن سينا

 «امير عويطی پور ديلمی» و  «دکتر محمد سعيدی مهر»

 چكيده

‌ ابن‌سينا با توجه به ويژگيهاي معرفتي قاعده «ذوات الاسباب» مدعي است علم يقيني به امور سبب‌دار فقط از راه علم به علل آنها بدست مي‌آيد. براساس اين، ظاهراً طرح ديگر راههاي محتمل شناخت، از جمله برهانهاي «انّي مطلق» و «دليل» نامعتبر است. اما او تصريح ميكند كه هرگاه حد وسط و ثبوت اكبر بر اصغر دو لازمِ حد اصغر باشند، امكان اقامه نوعي برهان انّي يقين‌آور وجود دارد. بدين لحاظ تأكيد بر نقش معرفتي علت، نافي هر نوع معرفت يقيني از غير طريق علت نيست. همچنين وي تعقل جزئي بنحو كلي را نيز ادراك از راه اسباب و علل دانسته و آن را مفيد كليت و يقين معرفي ميكند. از سوي ديگر، بعقيده ابن‌سينا، علم به علت مستلزم تحقق علم بالفعل به معلول نيست. او براي انتقال از علم بالقوه به علم بالفعل دو شرط قائل ميشود: نخست آنكه، رابطه لزومي علت و معلول بايد بر سبيل وضع و حمل و بشكل قضيه بيان شود و ديگر آنكه در برهان، علاوه بر علم به علت، علوم ديگري بايد ضميمه شوند، تا نتيجه يقيني حاصل شود. مقاله حاضر نقش معرفتي علت در مباحث مختلف فلسفه ابن سينا را بررسي ميكند. ‌

كليدواژگان

علت                    قاعده ذوات الاسباب

يقين                    برهان لمّي

ابن‌سينا

  خلاصه سخنرانیهای برگزيده چهاردهمين همايش بزرگداشت حکيم صدرالمتالهين شيرازی(ملاصدرا)