سرمقاله |
|
جايگاه نفس در فلسفه
ارسطو و ملاصدرا
«دکتر رضا اکبريان چكيده ارسطو نفس را از حيث ذاتي آن در مبحث مابعدالطبيعه و از لحاظ تعلق آن به بدن در مبحث طبيعيات بحث كرده است. اين مسئله ناشي از تقسيم علوم در نزد ارسطوست. همين روند در فلاسفه بعد از وي نيز ادامه يافت. فارابي گرچه طبقهبندي جديدي از علوم ارائه كرد امّا شاكله اصلي تقسيمات ارسطو را حفظ و همانند ارسطو طرح مسئله كرد. صدرالمتألهين با پايهگذاري اصولي مانند اصالت وجود، تشكيك وجود و حركت جوهري، نفس را جسمانيةالحدوث و روحانيةالبقا دانسته، آراء پيشينيان را درباره نفس و جايگاه آن به نقد كشيده و تفسيري تازه از تعريف نفس ارائه داد. وي توانست تمايز و تغاير بين مقام ذات نفس و مقام تعلق آن را برداشته و آن را در ابتداي حدوث مرتبه بدن و نحوهيي از وجود بداند. بر اين اساس وي مباحث نفس را از طبيعيات به مابعدالطبيعه منتقل نمود و به استقلال مابعدالطبيعه كمك كرد. ملاصدرا بحث از نفس را شأن فيلسوف ميداند و علاوه بر تأكيد بر اهميت مبحث نفس، بحث عنايت را حلقه اتصال مباحث نفس با سفر سوم قرار ميدهد. تعريف ملاصدرا از نفس، تلقي وي از فلسفه و انسانشناسي اين امكان را براي وي فراهم نمود تا در جايگاه نفس نيز دست به تحول زده، نفس را در مابعدالطبيعه بحث كند، چيزي كه فلاسفه قبل از او قادر به انجام آن نبودند. اين مسئله ثمرات و نتايجي دارد كه در اين مقاله بررسي ميشود. كليد واژگان علم النفس نفس طبيعيات مابعدالطبيعه عنايت
|
|
معنای انتساب در اندیشه دوانی، با مرور کوتاهي بر هستي شناسي ارسطو و ملاصدرا «دکتر منيره پلنگي» چكيده در اين مقاله تلاش شده است تا نظريه انتساب فيلسوف نامدار مكتب شيراز، محقق دواني كه بيانگر هستيشناسي (وحدت وجود) خاص اوست و بر مبناي آن او خود را اهل ذوق تأله ميشمارد، مورد بازخواني قرار گيرد و با يكي از آموزههاي مشهور ارسطو مبني بر «همنامهايِ در انتساب به واحد» و نيز با «اضافه اشراقيه» در ملاصدرا تطبيق داده شود. نتيجه اين تطبيق آنست كه همچنانكه مبدأ نهايي نزد ارسطو تنها موجودي است كه به حقيقيترين معنا «موجود» خوانده ميشود و ساير موجودات تنها در انتساب به او سزاوار نام «موجود»ند، در انديشه دواني هم موجود حقيقي همان «وجود» (حق) است و موجودات ديگر تنها به معناي چيزهايي كه نسبتي با وجود (موجود حقيقي) دارند، موجود خوانده ميشوند. بديهي است اين نگرش آن نوع وحدت وجودي را ارائه ميكند كه با وحدت تشكيكي مطرح در فلسفه ملاصدرا متفاوت است. زيرا نظريه دواني حاكي از وحدت وجود و كثرت موجود است، اما هستيشناسي ملاصدرا مبين وحدت وجود و موجود در عين كثرت آنست. در نزد ارسطو با آنكه سخني از وجود نيست تا سخن از وحدت آن به ميان آيد، اما هستيشناسي او تصويري از موجودات ثانوي در كنار حقيقيترين موجود به نمايش ميگذارد كه بيترديد بر مبناي تفاوتي بنيادين در وجه موجوديت آنهاست. آنچه بنظر ميرسد اينست كه هرچند مباني فيلسوفان نامبرده ممكن است متفاوت ارزيابي شود، اما در قرابت فهم ايشان، بويژه ارسطو و دواني از معناي وجودشناسانه انتساب و اضافه، ميتوان با نظر مثبت نگريست. كليدواژگان انتساب اضافه اشراقيه اشتراك وجود همنامهايِ در انتساب به واحد ذوق تألّه وحدت وجود قاعده فرعيه تقدم بالحقيقه تقدم بالحقّ سنخيت توليدي سنخيت شيء و فيء |
|
مفاهيم "زمان" و "مکان" در فلسفه لايبنيتس
«دكتر محمد جواد صافيان» و
«عبدالله اميني»
چكيده
لايبنيتس(1646 ـ1716) در باب زمان و مكان ابتدا به مطلق
بودن آنها قائل بود، سپس نظر خود را تغيير داد. نظر واقعي
و نهايي وي اينست كه زمان و مكان نسبي و ذهني هستند،
برخلاف نيوتن كه باور داشت زمان و مكان مطلق و مستقل از
پديدارها، وجود واقعي و عيني دارند. او در مكاتباتش با
ساموئل كلارك ضعف ديدگاه نيوتن و كلارك را گوشزد كرده است
و براهين فلسفي و كلامي متعددي بر رد آن آورده است. زمان و
مكان در انديشه وي بلحاظ هستيشناسي وجود دارند و وجود
آنها نسبي است و بلحاظ شناختشناسي اين مفاهيم منطبق بر
پديدارها و ناظر به پديدارها و اشياء خارجيند. از جنبه
روانشناسي اين مفاهيم از طريق مشاهده روابط و نِسَب
پديدارهاي عيني در ذهن شكل گرفتهاند و زمان و مكان از
آنِ پديدارها هستند نه منادها يا جواهر بسيط.
برخلاف نظر نيوتن وجود مكان خالي يا خلأ
محال است و با اصول پذيرفته شده لايبنيتس در تناقض است. او
در اغلب آثارش براهين متافيزيكي و كلامي بر رد اين امر
آورده است.
كليدواژگان
خلأ
زمان
مكان زمان و مكان نسبي
|
|
طرح آشتي ترادف سينوي و عينيت صدرايي در باب صفات الهی
چكيده
ز آنجا كه مسئله اسماء و صفات الهي يكي از مهمترين مباحث
حكمت و عرفان و كلام است، مقاله حاضر در صدد بررسي بحث
معناشناختي صفات الهي برآمده است. در اين راستا، دو ديدگاه
ترادف و عينيت صفات كه از سوي دو فيلسوف ژرفانديش عالم
اسلام، ابنسينا و صدرالمتألهين بيان گرديده، مطرح
شدهاند. با توجه به اينكه ملاصدرا نظريه ترادف صفات
ابنسينا را بطور جزمي رد كرده و آن را توهم فاسد دانسته،
بر آن شديم كه آيا ميتوان طرحي جهت تصالح ايندو ديدگاه
ارائه داد يا اينكه بهيچ عنوان نميتوان اين دو نظريه را
جمع كرد و ناچاراً بايد يكي از آن دو را بعنوان نظريه
صحيح پذيرفت. نتيجه تحقيق اين بود كه اگر به ديدگاه و
منظور ابنسينا با دقت بيشتري توجه شود، خواهيم ديد
اختلاف چنداني ميان ديدگاه وي و ملاصدرا وجود ندارد و
ميتوان آنها را با هم آشتي داد.
كليدواژگان
صفات
ترادف
عينيت
ذات
برهان صديقين
|
|
رويکرد حکمت صدرايي به تفسير قرآن
«عليرضا دهقانپور»
چكيده
گرچه همه آثار صدرالمتألهين حاكي از ارتباط تنگاتنگ قرآن و
برهان است، اما تفسير او در ميان ديگر آثارش مزيت ويژهيي
در رهيافت قرآني دارد. اين نوشتار چگونگي راهيابي حكمت
صدرايي به پيشگاه تفسير قرآن را مورد بررسي قرار داده است.
دقت در مواضع تلاقي تفسير و فلسفه ـبعنوان وجه تمايز
تفسير او از ساير تفاسيرـ ميتواند تأثير فلسفه در تفسير
را پيش چشم ما قرار دهد.
ملاصدرا دو پايه اساسي تفسير را نقل صريح و كشف تام
ميداند؛ از اينروي نه جمود بر لفظ را ميپسندد و نه فراموشي
آن را، بلكه با حفظ ظاهر به مشاهده حقايق و بطون معاني
ميپردازد. در اين مقاله اصول حكمت متعاليه و چگونگي
بكارگيري آنها در تفسير قرآن بيان شده است. رويكرد ملاصدرا
به توحيد نورخداوندي، عدم انفعال در رحمت الهي و اشكال
شرور، با توجه به اصالت و تشكيك وجود است. در حركت جوهري
بحث معاد و تبدل انواع تشريح ميشود. بعقيده» وي، انسانها
براساس حركت جوهري خود به انواع مختلفي تقسيم ميشوند.
معناي صراط، علت موت، رجوع به خداوند و راز خلود در جهنم
از جمله مواردي هستند كه بر مبناي حركت جوهري طرح
گشتهاند. نفس نيز در نظر ملاصدرا، محصول حركت جوهري بدن
است. با توجه به قواي نفس تعداد درهاي بهشت و جهنم، تعداد
ملائكه دوزخ و معيار جزاي اعمال توجيه خاصي مييابد.
كليدواژگان
قرآن
تفسير
تفسير
عقلي
تأويل
حكمت متعاليه
اصالت وجود
تشكيك وجود
|
|
جايگاه عالم مثال در فلسفه سهروردي
«دكتر حسن احمدي، سيد محمد رضا حسيني خامنه»
چكيده
عالم مثال عالمي است كه نخستين بار بوسيله شيخ اشراق به
فلسفه اسلامي راه يافت. اين عالم واسطهايست بين عالم
ماده و عوالم مجرد از ماده و بهمين دليل نقش يك حلقه اتصال
را بازي ميكند كه از خصوصيات عوالم فوقاني و تحتاني
بهرهمند است و بهمين دليل عالم عجائب خوانده ميشود. اين
عالم در فلسفه سهروردي كاركردهاي متعددي دارد كه از جمله
آنها ميتوان به توجيه قيامت و رستاخيز و تبيين مسئله وحي و
توضيح معجزات اوليا اشاره كرد. درباره نحوه تعامل عالم
مثال و عالم ماده نيز بايستي گفت براساس كلام سهروردي
ميتوانيم صور عالم ماده را ظهور صور مثالي بدانيم كه در
عالم مثال موجودند و در اينجاست كه به مفهوم «تمثل»
برميخوريم كه توضيح آن با كمك عالم مثال آسان مينمايد. نوع
ارتباط خيال متصل و خيال منفصل نيز از زمره مسائلي است كه
در اينجا مطرح ميشود. اين ارتباط دو طرفه است بطوري كه
خيال انسان هم از خيال منفصل تأثير ميپذيرد و هم روي آن
اثر ميگذارد.
كليدواژگان
عالم مثال
خيال
برزخ
تجرد
قيامت
وحي
معجزه
ماده
|
|
نظريه حد از ديدگاه فارابي
«دکتر بهجت واحدي»
چكيده
فارابي از دو منظر منطق و فلسفه به بيان هستي و چيستي حد
پرداخته و جنبه معرفتشناسانه آنرا با دقت مورد سنجش قرار
داده است. او در كنار لفظ حدّ الفاظ ديگري چون رسم، قول
شارح، خاصه و تعريف را نيز بكاربرده است كه هريك، بار چند
معنا را بر دوش ميكشند و در عين حال همگي دال بر ادراك
تصوري اكتسابيند.
او معاني مختلف حدّ، اقسام، مراتب و اجزائش و نحوه اشتراك
برخي حدود با برهان را بيان مينمايد. درباره اكتساب حد،
فارابي شيوه ابداعي خويش را ارائه ميدهد و سپس سه شيوه
بجامانده از قدما را ذكر نموده و نقد ميكند. فارابي معتقد
است حدي كه با رويكرد روح انساني به عالم خلق حاصل شود
حقايق ممكنات را مرتسم نميسازد و صورتي مشتمل بر ذاتيات
شيء و دال بر ماهيت آن نميباشد بلكه معرفتي است كه تنها
نمايانگر صفات و عوارض اشياء است؛ زيرا مبناي آن ادراكات
حسي است. چنانچه روح با عقل نظري جلا داده شود و روي به
عالم امر كند، به فيض الهي، معقولات در آن منتقش شده و
حدود حقيقي اشياء مكشوف ميگردد. او درباره ذات احديت مكرر
و صريح بيان ميدارد كه حدي براي حق تعالي كه وجود محض است
متصور نيست و لذا وصول به حقيقتش بهيچوجه ميسور نيست، لكن
انسان معرفتي اوّلي و غيراكتسابي به وجوب وجودش دارد و
توسط آن، شناخت ساير صفاتش امكانپذير است.
كليدواژگان
حد حد
حقيقي
حدغيرحقيقي
اكتساب حد
حدپذيري
|
|
گزارش سيزدهمين همايش بزرگداشت حکيم ملاصدرا
|