سرمقاله |
|
مرزبندی روش شناسانه ميان دانش موجود بماهو موجود و دانش
مفارقات
«دكتر سیدصدرالدین طاهری»
چكيده
فلسفه اسلامي در مجموع ميراث يونان است و بويژه از آثار
ارسطو الگو گرفته است و همچون مجموعه آثار فلسفي ارسطو
شامل بخشهاي منطقي، امور عامه، طبيعيات، الاهيات و حكمت
عملي است. در بيان تعريف و موضوع فلسفه، با تبعيت از سنت
ارسطويي به دو عنوان «موجود بما هو موجود» و «مفارقات»
اشاره شده و اين بحث را پيش آورده كه آيا هر يك از ايندو،
جداگانه موضوع فلسفه است؛ آيا ايندو متساويند يا يكي اعم
از ديگري است؛ در صورت اول چگونه؛ و در صورت دوم كدام اعم
و كدام اخص است.
در همه نظامهاي فلسفي شرق و غرب اين دو گونه بحث، يعني
عوارض موجود بما هو موجود و بحث مفارقات به هم آميخته و
گاهي قابل تفكيك از يكديگر نيست. اما در فلسفه اسلامي،
بويژه از ملاصدرا ببعد، ايندو با دو عنوان الاهيات بمعني
اعم و اخص از يكديگر جدا شدهاند ولي همچنان ذيل عنوان
جامع فلسفه اولي يا الاهيات قرار دارند. بحثهايي نيز
درباره مرزبندي علمي ميان ايندو صورت گرفته ولي در عمل به
نتيجهيي نرسيده است. اين مقاله در صدد است اين وظيفه
روششناسانه را در حد مقدور و در ظرفيت محدود يك مقاله به
انجام برساند.
كليدواژگان
امور عامه
موجود بما هو موجود
الاهيات
مفارقات
الاهيات بمعني اعم
الاهيات بمعني اخص
فلسفه
اولي فلسفه اسلامي
|
|
ابن سينا و اتحاد عاقل و معقول «دكتر غلامحسين خدری» چكيده بدون ترديد طرح نظريه اتحاد عاقل و معقول، در ميان آراء متعدد مطرحشده در تاريخ فلسفه اسلامي و بلكه تاريخ فلسفه بطور عام، را ميتوان بعنوان يكي از مشكلترين و پردامنهترين و بتعبيري پيچيدهترين مسئله در مباحثات و مناظرات فيلسوفان و حكما در حوزه معرفتشناسي، يا بطور خاص در فلسفه اسلامي تحت عنوان وجود ذهني، در نظر گرفت. از آنجا كه اشتهار شيخالرئيس ابوعليسينا بعنوان منكر قطعي و مسلم نظريه اتحاد عاقل و معقول در ميان حكما امري روشن و مسلّم قلمداد ميگردد، اين مقاله در صدد بررسي اين موضوع از يكطرف و همچنين نقد قول به استبصار وي از طرف ديگر است. در اين راستا تشريح هرچند مختصر اقوال شيخ در آثار متعدد او و بيان اضطراب و دوگانگي تعابيرش درباره اين نظريه و نقل آراء حكماي معاصر، مخصوصاً تبيين خاص از نظريه اتحاد، و نقطه عطف بودن آن در تطور و تكامل مسائل فلسفه اسلامي كه توسط مبتكر و طراح خلاق آن يعني صدرالمتألهين شيرازي صورت پذيرفته است، جايگاهي ويژه و والا را به خود اختصاص داده است. كليدواژگان عقل عاقل معقول اتحاد صور ادراكيه
|
|
ارزيابی علم خدا در انديشه سهروردی
«دكتر منصور ايمان پور»
چكيده
بحث از علم خدا يكي از مباحث كليدي در فلسفة اسلامي محسوب
ميشود و آراء متنوّعي از سوي فلاسفه اهل نظر در اينباره
مطرح گرديده است. يكي از اين آراء نظر شيخ اشراق در اين
زمينه است. او از يكسو واجب تعالي را عين نور و ظهور
بينهايت معرّفي ميكند و علم را همان ظهور ميداند و از
سوي ديگر حقيقت واجب تعالي را «صرف الوجود» و «كلّ الوجود»
و «غنيّ مطلق» و «بينهايت» و «معطي همه» اشياء و واجد
حقايق آنها» ميداند. بنابرين ميتوان گفت كه او نيز مطابق
نظام فلسفي خويش به علم مطلق و پيشين واجب تعالي معتقد بود
ه و بر مبناي مكتب فلسفي خويش به اثبات آن نيز همّت گماشته
است. پس اشكالي تحت عنوان نفي علم پيشين و تفصيلي خداوند
به اشياء، متوجّه او و نظام فلسفيش نميشود.
مضاف بر آن، شيخ اشراق علم خدا به وجودهاي عيني همه»
اشياء، اعمّ از مجرّدات و مادّيات را علم حضوري مبتني بر
قهر و تسلّط اشراقي ميداند و هيچ موجود و ذرّه را از اين
علم و بصر خداوند، پنهان و مستور نميداند. بنابرين همه»
موجودات ممكن پس از ايجاد نيز مشمول علم حضوري و بصر
فراگير حق تعالي هستند.
تشريح نظر شيخ اشراق در ساحتهاي فوق و گزارش اشكالات
متأخّرين بر نظر او و نقد آن اشكالات بر پايه» نظام فلسفي
حكمةالإشراق، وظيفهيي است كه اين مقاله عهدهدار انجامش
است.
كليدواژگان
علم
خدا
سهروردي
عنايت خدا
صرف الوجود
حكمة الإشراق
بينهايت
كلّ
الوجود
|
|
سياست و حکومت در حکمت متعاليه
«دكتر محمدعلی نويدی»
چكيده
غرض و غايت حكمت متعاليه فلاح و رستگاري انسان است و
مفتاح اين سعادتمندي استكمال نفس ناطقه آدمي در سايهسار
معقولات حكمت نظري و تدابير معمولات حكمت عملي بواسطه
سيروسلوك و حركت جوهري است.
نخستين پرسش بنيادين در اين مقال و مجال اينست كه سياست و
حكومت در حكمت عملي صدرايي چه جايگاه و نقشي دارد. اين
پرسش هم پرسش از موقعيت يعني هستي و وجودِ سياست و حكومت
در حكمت متعاليه است و هم پرسش از كاركرد، عمل و اثر سياست
و حكومت.
پرسش بنيادين ديگر پرسش از ضرورت مدينه فاضله است. سياست و
حكومت بدون سامان سياسي و تأسيس مدينه اثرگذاري قطعي
نخواهد داشت و بجاي اثرگذاري در متن حيات اجتماعي در حاشيه
حيات فردي عقيم خواهد ماند.
سومين پرسش اساسي نقش رهبري و مديريت در مدينه فاضله و
توسعه، تحول، و تعالي جامعه است. رئيس مدينه در حكمت
متعاليه نقش بيبديل دارد. رهبري و هدايت با مديريت و رياست
متفاوت است.
پرسش بنيادين ديگر نسبت انسان با ديانت و سياست در مدينه
است. از يكسو انسان در كانون و متعلق سياست است و از ديگر
سو، ديانت، دليل انسان است. آيا اين رابطه نسبت حكمي و
وجودي است يا نسبت حكومتي و وقوعي؟ اما در حكمت عملي
ملاصدرا قانون نقش ماهوي دارد. مدينه بدون قانون محققشدني
نيست. ليكن پرسش اينست كه كدام قانون و كدام ناموس موجب
قوام و دوام مدينه فاضله است. مدعاي اين مقاله «قانون
متعالي» است كه سامان مدينه بر آن استوار است و سياست و
حكومت صدرايي و حكمت متعاليه بدون قانون متعالي به اتمام و
اكمال نخواهد رسيد. رمز مدينه فاضله صدرايي قانون متعالي
است و شايد با تبيين قانون متعالي و نقش آن در حكمت عملي و
سياست و حكومت ملاصدرا، پرتويي بر چشمانداز و افق آينده
تابيده شود.
آخرين پرسش بنيادين در اين مجال پرسش از نقش سياست و حكومت
و نقش حكمت عملي متعاليه در سياست و حكومت آينده بشر است.
آيا بشر آينده به فلسفه و انديشه سياسي ملاصدرا نيازمند
خواهد بود و آيا سياست و حكومت آيندگان در جستجوي عناصر
حكمت عملي صدرالمتألهين خواهند بود؟ مدينه فاضله حكمت
متعاليه معطوف به آينده است و با نگاه و رويكرد
آيندهانديشانه ميتوان به بحث و فحص نشست.
كليدواژگان
قانون
متعالي
آينده مطلوب
سياست و حكومت مدينه
فاضله
رهبري و مديريت عدالت
و حقانيت
شريعت و ديانت
|
|
مقايسه موضوع , روش , و مقصد فلسفه از نگاه ملاصدرا و
هيدگر
«دكتر محمدرضا اسدی»
چكيده
در مقاله حاضر ديدگاه ملاصدرا و هيدگر در باب موضوع، روش
و مقصد فلسفه، با رويكرد تطبيقي مورد بحث قرار ميگيرد و
معلوم ميشود كه اگر موضوع فسفه براي ملاصدرا «موجود بما
هو موجود» است، براي هيدگر «وجود» است و اگر روش فلسفه
براي ملاصدرا برهان عقلي است، براي هيدگر پديدارشناسي
است. وبالاخره غايت فلسفه براي ملاصدرا رسيدن به سعادت و
براي هيدگر صرفاً شناسايي وجود است.
كليدواژگان
موضوع
روش
مقصد
فلسفه
هيدگر
ملاصدرا
|
|
بررسی تطبيقی تاويل ملاصدرا و هرمنوتيک هيدگر
«دكتر محمد بيدهندی»
چكيده
«تأويل» در انديشه ملاصدرا يك ضرورت است. وي معتقد است
«تأويل» مرتبه» كامل «تفسير» و مربوط به باطن و چهره»
ناپيداي امور است.
تلقّي ملاصدرا از تأويل بشدت متأثر از «هستيشناسي» اوست.
بررسي نسبت بين هستيشناسي ملاصدرا و رويكرد وجودي او به
تأويل، نخستين مسئله اين پژوهش را به خود اختصاص داده است.
توجه بنيادين به وجود و تأكيد بر اصالت و ذومراتب بودن
آن و دو اصل فلسفي «حركت جوهري» و «اتحاد عاقل و معقول»
از مشخصههاي اصلي تفكر فلسفي ملاصدراست، كه در رويكرد او
به تأويل مؤثر واقع شده است. در مورد اين معناي تأويل
ـتأويل وجوديـ بين سه كتاب «تكوين»، «تدوين» و «نفس»
تطابق و هماهنگي كامل برقرار است، بگونهيي كه انكشاف و
ظهور هريك از مراتب و عوالم هستي و بطون قرآني در گرو
انكشاف مراتب و درجات وجودي آدمي است.
بـررسـي تطبـيقـي «تـأويـل وجـودي» مـلاصـدرا با «هرمنوتيك
هيدگر» دومين مسئله اين پژوهش است. توجه به «وجود» بجاي
«موجود» يا ماهيّت و تلقّي «حقيقت» بمثابه» «انكشاف وجود»
و تبيين «انسان» بعنوان تنها موجودي كه حدّ وجودي خاصي
ندارد، در كنار توجه به مسئله «جهان»، از جمله عناصر مهمّي
است كه بستر مناسبي براي مباحث تطبيقي درباره» تأويل وجودي
ملاصدرا و هرمنوتيك هيدگر فراهم آورده است.
هر دو فيلسوف، عليرغم اينكه راه را از مبادي مختلف آغاز
كرده و در واقع دو راه متفاوت در پيش گرفتهاند، در
ميانههاي راه در مواردي به هم نزديك شده و چون مقصدشان
يكي نبوده دوباره از هم جدا شدهاند. تبيين و تحليل موارد
مذكور از مهمترين اهداف اين مقاله محسوب ميگردد.
كليدواژگان
تفسير
تأويل
تأويل
وجودي
ظاهر
باطن
هرمنوتيك فلسفي
دازاين
حقيقت
|
|
حرکت جوهری از عزيزالدين نسفی تا صدرالدين شيرازی
«دكتر داود فيرحی , مهدی فدائی مهربان»
چكيده
عزيزالدين بن محمد نسفي را بجرئت ميتوان از بزرگترين
حكماي الهي ايران در قرن هفتم دانست كه متأسفانه چندان
شناختهشده نيست. ويژگي مهم اين عارف ـفيلسوف مكتب
كبراويه تعادل فكري وي در زمانهيي (سختترين دوران هجوم
مغولان) بود كه خشونت و افراط از مشخصات بارز آن بود. نسفي
مفاهيم فلسفي بسياري را در كتب خود تشريح كرده است كه يكي
از مهمترين آنها مفهوم سير استكمالي انسان و اساساً حركت
جوهري است كه بعدها توسط صدرالدين شيرازي دنبال شد. به نظر
ميرسد فهم فلسفه» اسلامي زماني ممكن است كه بتوان
حلقههاي مفقوده» اين زنجير را بازيافت. نسفي را ميتوان
يكي از آن حلقهها دانست كه پيونددهنده» عرفان به فلسفه
بود و بعدها بر مكتب اصفهان بسيار تأثير گذارد. اين مقاله
به بررسي وجوه تأثيرپذيري صدرالدين شيرازي از عزيز نسفي در
مفاهيم حركت جوهري و سير استكمالي ميپردازد.
كليدواژگان
كمال
انسان كامل
معرفت
هستي
اسفار
سلوك
حركت جوهري
|
|
بازنگری در تعيين محدوده علم حضوری و علم حصولی
«سيداحمد غفاری قره باغ»
چكيده
برخي فيلسوفان مميّز علم حصولي و حضوري را وساطت قواي
ادراكي و عدم آن و برخي ديگر فارق اين دو علم را وساطت
صورت ذهني و عدم آن بيان نمودهاند كه هردوي اين نظريّات،
مورد نقد نگارنده مقاله است.
بهمين دليل، نويسنده طرحي نو در باب تمايز علم حضوري و
حصولي ارائه نموده كه عبارت از فراگير بودن علم حضوري و
محدود شدن علم حصولي بخصوص در يكي از دو حالت علم خيالي
است.
فرقهاي فرعي و تابع بين ايندو نوع علم عبارتند از: 1ـ
رهايي علم حضوري از عنوان مطابقت و ابتلاي علم حصولي به
آن، 2ـ خطاناپذيري علم حضوري و خطاپذيري علم حصولي، 3ـ
دستيابي به وجود شيء در علم حضوري و عدم امكان آن در علم
حصولي، 4ـ امكان اتّصاف علم حصولي به احكام ذهني و عدم
اتصاف علم حضوري به آنها، و 5ـ تقسيمناپذيري علم حضوري
به تصور و تصديق و تقسيم علم حصولي به آنها.
كليدواژگان
علم حضوري
علم حصولي
شيء فينفسه
صورت ذهني
|
|
معرفی کتاب
|