ملا‌صدرا و نقد مباني حكمت اشراق دربارة ادراك غير

مرتضي عرفاني

چكيده

ديدگاه ملاصدرا دربارة ادراك غير، حاصل مطالعة عميق و نقد جدي آراء مشائين و اشراقيين بويژه ابن‌سينا و سهروردي است و فهم دقيق آن مستلزم توجه بيشتر به اين نقدهاست، اهميت نقاديهاي صدرا از آنروست كه تنها به لا‌يه‌هاي بيروني و ظاهري يك انديشه محدود نميشود بلكه تا رسيدن به لا‌يه‌هاي دروني و مباني اصلي ادامه مي‌يابد و در صورت مخدوش بودن به وضع مباني جديد منتهي ميشود.

 سهروردي ادراك غير را اضافه ميداند. صدرا اين نظريه را مورد انتقاد قرار داده، رد ميكند؛ زيرا آن را مبتني بر اصولي ميداند كه از نظر وي بهيچوجه قابل قبول نيستند. برخي از اين اصول مهم عبارتند از: اصالت ماهيت و تشكيك در آن و نفي اتحاد عالم و معلوم. صدرا نقطه مقابل اين اصول را اثبات ميكند و برخلا‌ف سهروردي تفسير خود از ادراك غير را براساس اعتقاد به اصالت وجود و تشكيك در آن و اتحاد عالم و معلوم استوار ميسازد و از اينرو ادراك شيء را نه اضافه، بلكه حضور صورت آن نزد مدرِ‌ك ميداند، بگونه‌يي كه آن صورت هيچ هويتي مستقل از مدرِ‌ك ندارد تا بگوييم ادراك غير اضافه‌يي ميان مدرِ‌ك و مدرَك است.

 بنظر نويسنده استدلا‌لهاي ملا‌صدرا در رد قول به اضافه از استحكام كافي برخوردار نيستند و قضاوت نهايي دربارة صحت و سقم هر يك از اين دو نظريه دربارة ادراك غير بستگي به صحت و سقم مباني آنها دارد. پذيرش نظرية ملا‌صدرا به ميزان قوت استدلا‌لهاي او در انكار كثرت موجودات بستگي دارد؛ زيرا بدون اين انكار نميتوان قول به اضافه را رد، و قول به اتحاد عالم با معلوم را اثبات كرد.

كليد واژه‌ها: ادراك غير، اضافه، اتحاد عالم و معلوم، ملا‌صدرا، سهروردي، حكمت متعاليه، حكمت اشراق

 

*     *     *

پيوند ضرورت در حمل و ضرورت در حكم از نگاه سهروردي و ملاصدرا

دكتر سيدعلي علم‌الهدي

چكيده

فيلسوفاني كه روش علم را قياس برهاني ميدانند بلحاظ روش‌شناختي ناچار هستند گزاره‌هاي علوم را قضاياي حملي موجب كلي ضروري بدانند و از سوي ديگر در علوم غالباً قضايا داراي جهت فعليت يا امكان هستند. اين تعارض بوسيلة ضرورت بتاته سهروردي قابل حل است و همين امر اهميت نظرية ‌وي و ملاصدرا را در تحويل قضاياي علوم به گزاره‌هاي موجبه كليه ضروريه مشخص ميكند. البته ديدگاه ابن‌سينا در تفكيك ميان ضرورت در نسبت محمول با موضوع و ضرورت در حكم براي حل معضل يادشده بلحاظ منطقي مردود است.

كليد واژه‌ها: ضرورت در نسبت، ضرورت حمل، ضرورت صدق، ضرورت ذاتي، ضرورت بتّاته، برهان، قياس  

*    *     *

مفهومسازي زيبايي از فارابي تا سهروردي

دكتر ناديا مفتوني

چكيده

چيستي زيبايي از زمان سقراط تا امروز يكي از مسائل دشوار فلسفي بشمار آمده است. دانشمندان مسلمان نيز در برخي مباحث فلسفي و كلا‌مي پيرامون «چيستي، اقسام و احكام زيبايي» سخن گفته‌اند كه تدوين اين نظريات گامي در جهت توليد زيبايي‌شناسي اسلا‌مي است. واژه‌هاي «جمال»، «بها»، «زينت»، «حُسن»، «نيكويي» و بندرت واژة «زيبايي» در متون عربي و فارسي براي زيبايي «حسي و غيرحسي»، «ظاهري و باطني»بكار رفته است.

فارابي، ابن‌سينا، غزالي و سهروردي جمال و زيبايي را براساس «كمال» مفهومسازي نموده‌اند و در همان حال كه به زيبايي محسوس اعتراف دارند، زيبايي حقيقي را بر واجب‌الوجود اطلا‌ق ميكنند. فارابي زيبايي حقيقي را همچنين بر افعال و اخلا‌ق و ملكات ارادي كه منجر به سعادت نهايي ميگردد، اطلا‌ق مينمايد و در اين موضع «حسن» و «جمال» و «كمال» را مترادف ميداند. برخي متكلمان نيز يكي از معاني حُسن را «كمال به مفهوم كمالا‌ت انساني» ميدانند.

كليد واژه‌ها: زيبايي، جمال، حُسن، بها، خير

 

*     *     *

بررسي دلايل قاعدة‌الواحد از ديدگاه ابن‌سينا، محقق طوسي و فخررازي

دكتر سيدمرتضي حسيني شاهرودي،  محبوبه وحدتي‌پور

چكيده

از جمله قواعد فلسفي در باب عليت، قاعدة معروف «الواحد» است كه با اصل سنخيت علت و معلول و صدور كثرت از وحدت ارتباط تنگاتنگ دارد.

 از نظر بسياري از حكما مانند ابن‌سينا، اين قاعده بديهي تلقي شده، هرچند تنبيهاتي بر آن ارائه كرده‌اند. وي قاعدة الواحد را بطريق خلف اثبات كرده است. تقرير وي براساس يك حصر عقلي تنظيم شده، بگونه‌يي كه پذيرش شقوق خلاف قاعده، به تركيب و تكثر در ذات علت باز ميگردد كه اين مسئله با موضوع قاعده، كه علت واحد و بسيط است، متناقض است.

 در مقابل، متكلمان مسلمان (بويژه فخررازي) با اين قاعده مخالفت نموده و دلايل فيلسوفان را نقد كرده‌اند.

خواجه طوسي در پاسخ به اعتراضات فخر رازي بنحو كلي بيان ميكند كه سلب شيئي از شيئي و اتصاف و قبول چيزي براي ديگري نيازمند دو طرف است و تنها با يك طرف واقع نميشوند، اما صدور شيئي كه موضوع قاعدة الواحد است تنها با يك طرف (صرف وجود علت) تحقق مي‌يابد. صدرالمتألهين سخن خواجه را جز در دو موضع صحيح ميداند. علامة طباطبايي در داوري خويش در اين دو موضع، سخن خواجه طوسي را ميپذيرد.

كليد واژه‌ها: ‌قاعدةالواحد، صدور، كثرت، وحدت، سنخيت، مبدأ تعالي، ابن‌سينا، فخررازي، محقق طوسي

 

*     *     *

تكامل برزخي نفس انساني در حكمت متعاليه با تأكيد بر آراء معاصرين

علي ارشدرياحي،  منصوره‌السادات وداد

 

چکيده

از نظر وحي و فلسفه، نفس انساني در عالم پس از مرگ تا قيامت (كه برزخ نام دارد) تكامل مي‌يابد. اين مقاله بدنبال يافتن پاسخ به اين سؤال است كه با توجه به تجرد عالم برزخ از ماده، چگونه نفس ميتواند در برزخ تكامل يابد و حال آنكه تكامل، نوعي حركت است و درنتيجه نيازمند قوه و ماده. به اين منظور پاسخهايي كه در حكمت متعاليه ارائه شده است، مورد بررسي و نقد قرار گرفته و معلوم شده است كه تنها با پاسخ امام خميني(ره) ميتوان موافقت كرد. در اين مقاله علاوه بر اين پاسخ، دو پاسخ ابتكاري ديگر نيز ارائه شده است.

كليد واژه‌ها: برزخ، قوه و فعل، نفس، حركت، تجدد امثال

 

*     *     *

حركت جوهري ملاصدرا و پيامدهاي معرفتشناختي آن

محسن محمودي،  محمد نجاتي

چکيده

ملا‌صدرا بواسطة مباني هستيشناختي خويش در نظرية اصالت وجود، حقيقت حركت را واقعيتي تدريجي و ذواطوار ميداند كه بجهت وجه خلا‌قيت نفس، اقسام صور نوعيه، فصول، اجناس و حركات عرضي و جوهري از آن انتزاع ميگردد. صدرالمتألهين در جهت تبيين شبهة فقدان موضوع حركت جوهري، با وضع تفكيك دقيق بين ذهن و عين، تطور و اشتداد را مربوط به عالم خارج و مراتب وجودي ميداند كه طبيعتاً باعث انعدام ذات و جوهر انتزاعي موجود نميشود. اوج هنر ملا‌صدرا در مسئلة اشتداد جوهري نفس انساني در تلفيق آن با نظرية معرفتشناختي وحدت عاقل و معقول بچشم ميخورد. وي بواسطة داشتن نگرش وجودي و كمالي به مقولة علم و آگاهي، اشتداد جوهري و توسّع معرفتي نفس را بسان نردبان صعود آن از محدوديت و سطحينگري به معرفت اطلا‌قي، ناب و مطابق با محاكيات حسي، خيالي و عقلي لحاظ كرده است. ملا‌صدرا معتقد است ماداميكه نفس واجد جنبة نقص و بُعد وجودي از عوالم غيب و مثال باشد، شهودي مبهم و بعيد را تحصيل ميكند كه بجهت وحدت حقيقه و رقيقه علت و معلول، اين ادراكات مبهم قابليت انطباق بر معاليل جزئي و حسي را مي‌يابند.

كليد واژه‌ها:حركت جوهري، اصالت وجود، اشتداد، مطابقت، اطلا‌قگرايي

 

*     *     *

معناي زندگي از ديدگاه ملا‌صدرا

دكتر قاسم پورحسن،  فائزه عابدكوهي

چكيده

دغدغة معنا بخشيدن به زندگي برخاسته از دو جنبة اساسي در وجود آدمي است: آگاهي و اختيار. واژة معنا در پرسش از معناي زندگي، سه معنا را افاده ميكند: هدف زندگي، ارزش زندگي و فايده و كاركرد زندگي. مراد از واژة زندگي هم حيات آدمي است، آنجا كه مختص به انسان و متعالي از حيوان است. معناداري زندگي با نظريه‌ها و رويكردهاي گوناگوني بيان شده كه در اين ميان دو دسته نظريات طبيعتگرا و خدامحور مهمترين رهيافتها محسوب ميشود. در انديشة فيلسوفان اسلامي، بويژه ملاصدرا، معناي زندگي با رويكرد خدامحور تبيين ميشود. در اين ديدگاه خداوند بنياد و اساس و شرط ضروري معناداري زندگي است. بر اين اساس و با توجه به اصل حركت جوهري در انديشة ملاصدرا، نفس آدمي ميتواند به كمال و معناي زندگي دست يابد. در تفكر ملاصدرا خداوند يگانه منبع معناست و برخلاف برخي طبيعت‌انگاران، هيچيك از شرايط و اوضاع طبيعي (مانند وقوع شرور) نميتواند در تعارض با اين منبع و سرچشمة معنا قرار بگيرد.

 هدف اين مقاله پاسخ به پرسش معناي زندگي و نشان دادن سرچشمه بودن خداوند بعنوان يگانه بنياد و مبدأ معناداري در انديشه ملاصدراست.

كليد واژه‌ها: معناي زندگي، خداوند، سرچشمة معناداري، خدامحوري، طبيعت انگاري، ملاصدرا

*     *     *