لوكري آخرين فيلسوف مشائي سينوي

مقصود محمدي

چكيده

ابوالعباس، فضل بن محمد لوكري، اديب، رياضيدان و فيلسوف برجسته قرن پنجم هجري است. وي به يك واسطه، شاگرد شيخ‌الرئيس ابوعلي‌سينا، يعني شاگرد بلاواسطه بهمنيار و به سه واسطه، استاد خواجه نصير طوسي بوده است. لوكري اديب صاحب نامي بود كه به دو زبان فارسي و عربي شعر ميسرود. او ديواني داشته كه تنها ابيات معدودي از آن بجا مانده است. علاوه بر اين وي رساله‌يي دارد كه در آن، اصول همة علوم حكمي، يعني منطق، طبيعيات، الهيات، رياضيات و حكمت عملي را بزبان فارسي به نظم كشيده و به نثر سليس فارسي شرح داده است.

لوكري رياضيدان برجسته‌يي بود كه با همكاري چند نفر از رياضيدانان و ستاره‌شناسان معروف مانند: خيام نيشابوري، خازني، اسفزاري و واسطي مأمور زيج و تنظيم تاريخ جلالي ملكشاهي شد و در رمضان سال 471 ﻫ .ق آغاز فروردين را به اول «حمل» بردند.

او يكي از فلاسفة بزرگ قرن پنجم هجري بود كه به فلسفة مشاء تسلط كامل داشت و موجب اشاعه فلسفه در خراسان بزرگ شد و شاگردان برجسته و صاحب نامي را مانند قطب الزمان طبسي مروزي، عبدالرزاق تركي و شرف الزمان ايلاقي و غيره آموزش داد. وي بعنوان كتاب درسي يك مجموعة كاملي از همة علوم حكمي فلسفه مشاء بنام بيان الحق بضمان الصدق تأليف كرد. اين كتاب تلخيصي است از همة مسائل اصلي فلسفه مشاء ـ از ارسطو تا بهمنيار ـ و البته در عين تلخيص، شرح كاملي از همه اين مسائل است كه دانشجويان فلسفه را از همه كتب مفصل و مختصر بينياز ميكند.

حيات لوكري مقارن با دوران حكومت غزنويان و سلجوقيان يعني دوره انحطاط علوم عقلي بود و درنهايت با ظهور ابوحامد محمد غزالي دشمن قسم خوردة فلسفه، سلسله فلاسفة مشاء با لوكري بپايان رسيد و او آخرين فيلسوف مشائي بمعناي اخص بود. البته بايد افزود با اينكه علوم عقلي از اين حادثه آسيب فراوان ديد ولي پس از مدتي مجهزتر بميدان آمد.

كليد واژه‌ها: لوكري، ابن‌سينا، فلسفه مشائي، حوزه خراسان، بيان‌الحق بضمان الصدق

*    *    *

مفهوم برهمن و خداي متشخص درفلسفه شانکارا

علي نقي باقرشاهي

چکيده

مفهوم برهمن (هستي محض يا خداي نامتشخص) و ايشوارا (خداي متشخص) از موضوعاتي هستند که ارکان اصلي متافيزيک شانکارا را تشکيل ميدهند. شانكارا به اين موضوعات از ديدگاه مکتب ودانتا پرداخته و سرچشمه اصلي اين مکتب نيز در اوپانيشادهاست. اين مکتب شارحان  مشهوري دارد که هريک از آنها تفسير خاصي از برهمن و خداي متشخص ارائه نموده‌اند و در ميان آنها ديدگاه شانکارا و رامانوجا از اهميت خاصي برخوردار است. در اين نوشتار فقط به بررسي و معرفي آراء شانکارا پرداخته ميشود، زيرا مکتب ودانتا بيشتر با نام او عجين است. براي روشن کردن ابعاد مختلف مفهوم برهمن و خداي متشخص به مسئله مايا و جيوا که مرتبط با بحث برهمن و ايشوارا است، نيز بنحو اجمال پرداخته شده است. شانکارا برهمن را عين هستي محض، آگاهي محض و بهجت يا وجد و شادي ميداند. وي معتقد است که برهمن غيرقابل توصيف است و فقط ميتوان او را از طريق صفات سلبي توصيف نمود، ولي بمحض اينکه انسان سعي ميکند او را تحت مقولات عقلي قرار دهد و توصيف نمايد، مايا باعث ميشود که او متعين گردد و بصورت خداي متشخص جلوه کند. در متافيزيک شانکارا، عالم کبير و عالم صغير، مظاهر حقيقت واحدي هستند؛ يعني حقيقت نهايي واحد است و از وجود واقعي برخوردار است ولي پديده‌هاي عالم از وجود واقعي برخوردار نيستند و نسبت آنها به برهمن نيز مانند نسبت موج به درياست. او همچنين مراتبي را براي برهمن و آتمان قائل است که هريک از اين مراتب، قابل انطباق با يکديگرند. در بالاترين مرتبه از اين مراتب، عالم و معلوم، سوژه و ابژه، مدرِک و مدرَک متحد ميشوند و حقيقت واحدي را تشکيل ميدهند.

کليد واژه‌ها: برهمن، آتمان، خداي متشخص، حقيقت، شانکارا

*      *      *

جهانگيرخان و احياي حکمت متعاليه

اعلي توراني 

چکيده

حکيم جهانگيرخان که ‌از فيلسوفان متأخر صدرايي است نقش مهمي در انتقال حکمت متعاليه‌ از اصفهان به تهران داشته ‌است. حکمت متعاليه در مراحل تکاملي خود توسط ميرداماد، خواجه نصير و قطب‌الدين شيرازي به شيراز انتقال يافت و در شيراز پس از قوام و پردازش توسط ملاصدرا به ‌اصفهان منتقل گرديد، در اصفهان توسط حکيم ملاعلي نوري و حکيم زنوزي ترويج يافت و آنگاه با هجرت حکيم الهي قمشه‌اي به تهران منتقل گرديد. در تهران، جهانگيرخان که قبلاً در اصفهان با اين مکتب آشنا شده بود، به ترويج و انتقال آن به شاگردان حکمت آموز پرداخت و بدين‌ترتيب نقش مهمي را در اشاعه حکمت صدرايي در تهران ايفا نمود.

کليد واژه‌ها: حکيم جهانگيرخان، حکمت متعاليه، مکتب اصفهان، مکتب تهران

ريشه‌ها و مباني مکتب اخلاقي ـ عرفاني تشيع در انديشه و  آثار مجلسي اول

علي کرباسي‌زاده اصفهاني

چکيده

دودمان مجلسي (پدر، پسر، دختران، دامادها و نوادگان و أحفاد) نقش اساسيي در رشد علوم ديني و نيز شکلدهي معارف شيعي در عصر صفوي و پس از آن داشته‌اند. ملامحمد تقي مجلسي معروف به مجلسي اول آغاز‌گر اين خاندان بعنوان عالمي فرهيخته و فقيهي برجسته است که نام او و فرزند پرآوازه‌اش علامه ملامحمد باقر مجلسي در تاريخ حيات علمي شيعه، جاودانه است و تفکر شيعي و اسلامي به آن دو مديون. دربارة احوال و آثار و انديشه‌هاي اين دو فقيه و محدث نامي و خاندان ايشان سخن بسيار گفته شده و کتابهايي به رشته تحرير درآمده است. موضوع اين نوشتار به شخصيت والاي مجلسي اول محدود ميشود؛ آن هم به جنبه‌ عرفاني و اخلاقي وي و تأثير آن بر عالمان شيعي پس از او.

ملامحمد تقي مجلسي از فقيهان و محدثان نامدار جهان تشيع در قرن يازدهم هجري است که در دانشهاي گوناگون فقه، حديث، تفسير، کلام، اخلاق و عرفان تبرز داشته و با بجا گذاشتن آثاري ارزشمند از خود در زمينه‌هاي نامبرده، شاگردان مبرز و برجسته‌يي را نيز تربيت کرده است. او علاوه بر اينکه ستاره‌‌يي فروزان در جهان علم و دانش بود، اسوه‌يي کامل براي سالکان راه حق بشمار ميرفت؛ وي از کوثر علوم علوي نوشيده و با معارف اهل بيت (ع) باليده و عشق و دوستي آنان را چراغ راه خويش کرده بود تا اينکه در عرصه علم و عمل، جلوه‌دار زمان گرديد. مجلسي اول، مکتب و شيوه‌‌يي خاص در اخلاق و عرفان داشت و توانست تأثيري ماندگار زائد بر عالمان پارساي پس از خود بجاي گذارد. ريشه‌ها و پايه‌هاي مکتب اخلاقي ـ عرفانيي که توسط حکيم فقيه و عارف نامي آقا محمد بيد آبادي بنيان نهاده شد، در آثار و آراء و اقوال مجلسي اول ديده ميشود.

کليد واژه‌ها: عرفان، تصوف، کتاب، سنّت ، شهود

**   *   *

پژوهشي پيرامون انديشه‌هاي فلسفي صدرالدين دشتكي شيرازي

زكريا بهارنژاد

چكيده

فاصله ميان خواجه نصيرالدين طوسي تا ملاصدرا را ميتوان دوره «فترت» در تاريخ فلسفة اسلامي ناميد. در اين دوره هرچند تفكر فلسفي هرگز متوقف نشد ليكن كار جديدي نيز در فلسفه صورت نگرفت و مباحث فلسفي تحت‌الشعاع عرفان نظري و كلام قرار داشت و فيلسوفان اين دوره بيشتر حاشيه‌نويس بودند تا مؤلف و مصنف. ظهور مكتب شيراز نقطة اميدي بود تا بذر آن در مكتب اصفهان به شكوفايي و ثمر نشيند و چنين نيز شد. شناخت مكتب اصفهان و بخصوص «حكمت صدرايي» بدون شناخت مكتب شيراز امكانپذير نيست. صدرالدين دشتكي از جمله فيلسوفان و متكلمان دورة فترت و تربيت‌ شدة مكتب شيراز است كه در شكلگيري شخصيت ملاصدرا نقش اساسي داشته است. شناخت دشتكي و معاصرانش به ما كمك ميكند تا هم سير تاريخي انديشه‌هاي فلسفي در جهان اسلام و هم اثرپذيري ملاصدرا و پيروانش را بهتر بشناسيم. دشتکي فيلسوف و متکلمي خلّاق، مبدع، مبتکر، پرتلاش و خستگي‌ناپذير بود؛ گفتگوهاي وي با معاصر نامدارش- جلال‌الدين دواني- و نيز حواشي متعددي که بر کتاب تجريد الاعتقاد علامه محقق طوسي نوشته است، گواه بر اين ادعاست. علاوه بر اين، او فيلسوف و متکلمي نقّاد بود و در مسائل عمده فلسفي-کلامي آراء و انديشه‌هاي متفکران پيش از خود را مورد نقد قرار داده است و از طريق همين روش نقادي مسائل جديدي را وارد حوزه فلسفه اسلامي کرده است، از جمله: 1)اتحاد صورت با هيولي؛ 2)اتحاد نفس و بدن؛ 3)عدم بقاي عناصر در مرکبات؛ 4) در مرکبات، اجزاء بصورت بالقوه‌اند؛ 5)اتحاد نفس با بدن در خارج، منافي و متضّاد با تجرّد آن نميباشد. ميتوان گفت ملاصدرا در طرح مسائل اصلي و زير بنايي فلسفه خود از قبيل: اصالت وجود، حرکت جوهري، نظريه تشکيک و اتحاد نفس با قواي خود، متـأثر از آراء و انديشه‌هاي صدرالدين دشتکي بوده است.

در اين مقاله تلاش شده تا برخي از انديشه‌هاي فلسفي دشتکي که در آثار حکماي پس از وي مورد بحث و مناقشه قرار گرفته، مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد و ميزان تأثير وي بر انديشه‌هاي فيلسوفان بعدي معلوم گردد.

كليد واژه‌ها: انقلاب، ماهيت، تشكيك، تركيب اتحادي، قاعدة فرعيّه، تشخص، اصالت وجود، اصالت ماهيت

*     *     *

منطق‌نگاري سينوي، الزامها و رخنه‌ها

علي اصغر جعفري ولني

چكيده

ساختار نفس‌الامري و ساختار تدويني، دو گونه متفاوت منطق‌پژوهي است. از طرفي بحث از تصور و موصل به آن و تصديق و موصل به آن و نيز بحث از مقدمات هر کدام، بايد در منطق مطرح شود كه بطور طبيعي ابتدا بايد از تصورات و سپس از تصديقات بحث کرد. همة منطق‌دانان، هم از تصورات و موصل به آنها و هم از تصديقات و موصل به آنها با حفظ ترتيب يادشده بحث کرده‌اند. از اينرو دوبخشي بودن مباحث منطق به اين معنا، کانون توجه همة منطق‌دانان بوده است. از طرف ديگر منطق‌نگاران در تدوين ابواب منطق و ترتيب مباحث منطقي با يکديگر تفاوتهايي دارند و همين تفاوتها موجب شده که در تدوين منطق، به يک روش «نُه­بخشي» و به روش ديگر «دوبخشي» اطلاق شود. بنظر ميرسد ابن­سينا در مقام منطق­پژوهي، از هر دو نظام منطق­نگاري برخوردار است. بنابرين اگر بخواهيم براي منطق‌نگاري دوبخشي و نه­بخشي، وجهي درنظر بگيريم فقط ناظر به ساختار تدويني و تاريخي منطق است، نه ساختار واقعي و نفس‌الامري آن.

كليدواژه‌ها: منطق‌نگاري سينوي، ساختار نفس‌الامري، ساختار تدويني، منطق‌نگاري دوبخشي، منطق‌نگاري نه­بخشي

*    *   *

نظريه ذره از فلاسفه يونان تا متکلمان مسلمان

رضا رسولي شربياني و سودابه دهقاني بيدختي

چکيده

نظريه ذره يا جوهر فرد حاصل تحقيقهاي نخستين فيلسوفان طبيعي يونان باستان است؛ از جمله لوکيپوس و دموکريتوس که آن را پرورانده‌اند. اعتقاد به اجزاء بنيادي و خلاء در جسم اساس اين نظريه است. اين اجزاء بلحاظ تعداد و شکل نامتناهيند و از حرکت هميشگي و جسميت برخوردار بوده و نفوذناپذيرند. تجمع و تفرق آنها سبب کون و فساد ميگردد و بازآرايي آنها بر اثر حرکت، دگرگوني را بدنبال دارد. ولي ارسطو و پيروان او بدليل تفاوت ديدگاه فلسفيشان با فلاسفه يونان باستان، اين نظريه را رد کرده‌اند. در اين ميان، برخي از متکلمان اسلامي بدنبال علت پيدايش هستي، اين نظريه را پذيرفته‌اند؛ گرچه در آن تغييراتي اعمال کرده‌اند از جمله اينكه ابديت آنها و متناهي دانستن اينگونه اجزاء و تأکيد بر آن را رد کرده‌اند. اما برخي مانند نظّام به مخالفت با جزء لايتجزا برخاستند. با وجود اين، نظريه ذره با پيشرفت دانش تجربي طي سه سده اخير قوت گرفت و آثار فراواني از جمله پيدايش و پيشرفت شگفت‌انگيز فيزيک کوآنتوم و شيمي نوين را در برداشته است.

کليد واژه‌ها: نظريه ذره، جوهرفرد، فلاسفه يونان، متکلمان اسلامي

*      *      *