ابن‌سينا

آيت‌الله سيدمحمد خامنه‌اي

 چكيده

شناخت فلسفه و حتي زندگي هر حكيم دانشمند بدون تعمق در زندگي و اوضاع و احوال زمانه‌يي كه در آن ميزيسته ميسر نيست. اين امر درباره فلاسفة بزرگي كه ابداعات آنها فصلي جديد در تاريخ فلسفه گشوده است، ضروريتر مينمايد.

دربارة زندگي و مكتب ابن‌سينا با اينكه تلاشهاي مكرري صورت پذيرفته اما هنوز حق اين حكيم بزرگ اسلامي ادا نشده است. يكي از مهمترين دلايل اين شكست ها موثق نبودن منابعي است كه در دسترس پژوهشگران است.

مقاله حاضر بر آنست با مطالعه احوالات ابن‌سينا در بستر تاريخي زمانه وي به شناخت درستي از وي برسد. اين مقاله نشان داده است كه ابن‌سينا نه فقط يك حكيم و دانشمند بلكه فعالي سياسي بوده است كه در زير پوشش شبكه شيعي اسماعيليه و باطنيه در راه اعتلاي تشيع اماميه فعاليت ميكرده است و چه بسا اگر شرايط زمانه فراهم ميبود نقشي مؤثرتر از خواجه نصير ايفا مينمود.

كليد واژها: تشيع اماميه، باطنيه، حكمت مشرقي، ابن‌سينا

*****

نگاهي به زمينه‌‌ها، اوصاف و پيامدهاي مكتب اصفهان

 علي كرباسي‌زاده اصفهاني

چكيده

عهد صفويه نه تنها شاهد احياي علوم ديني شعيه و صنايع گوناگون و قدرت سياسي و اقتصادي ايران بود، بلكه دورة ارتقاي علوم عقلي و بخصوص حكمت اسلامي نيز در سر حد كمال بود.  فلسفه اسلامي با اينكه مورد حملة متكلمان و متفكران قدرتمندي همچون امام محمد غزالي قرار گرفت، اما مبارزة غزالي موجب گشت تا تحول و گسترش فلسفة اسلامي، روند ديگري را طي كند و با سنت فكري ايراني و شيعي ممزوج گردد. فلسفة اسلامي در روند رو به رشد خود، با تأسيس مباني و اصول مستقل از فلسفة يوناني بتدريج توانست مشارب فكري گوناگون در ميان متفكران مسلمان اعم از كلامي، عرفاني و فلسفي را بر پاية مذهب تشيع، به يكديگر پيوند دهد. اوج اين تأليف خلاقانه با مكتب فلسفي اصفهان صورت گرفت؛ بطوريكه در آن، تأملات فلسفي از ثمرة آيات قرآن و روايات شيعي بسيار سود جست. بدين ترتيب بواسطة فيلسوفان مسلمان ايراني، نگرشي نو و گونه‌يي تجديد حيات در علوم عقلي پديد آمد كه از آن به حكمت معنوي تشيع ـ كه برخاسته از «حكمت نبوي» است ـ نيز ياد ميكنند. در اين ميان ميرداماد ـ معلم ثالث و مؤسس مكتب اصفهان ـ در فراهم ساختن و قوام بخشي «حكمت يماني» جهد بليغ روا داشت و در زمينه و بستر تشيع به هماهنگي ميان تفكر عقلي سينوي با انديشه‌هايي اشراقي و عرفان ابن‌عربي دست يافت. شاگردان و پيروان ميرداماد نيز به پيروي از استاد در شكلگيري، گسترش و تداوم مكتب فلسفي اصفهان تلاش بسياري كردند كه از جمله ثمرات آن، از يكسو ظهور حكمت متعاليه صدرايي و از سوي ديگر ظهور حكمت تنزيهي ملارجبعلي تبريزي بود. البته گروه‌ها و شاخه‌هاي ديگري نيز از شاگردان بيواسطه و باواسطة ميرداماد، در حوزة اصفهان فعاليت فكري و آموزشي داشته‌اند كه در مقاله به آنها اشاره ميشود.

كليد واژه‌ها: حكمت معنوي تشيع، مكتب اصفهان، هيأتهاي تأليفي، دارالعلم مشرق، معلم ثالث، كتاب و سنّت، حكمت متعاليه، حوزة ملارجبعلي تبريزي، تعاليم و احاديث اهل بيت (ع)

*****

جايگاه حکمت عملي در تاريخ فلسفه اسلامي

غلامرضا فدايي عراقي

 چکيده

در اين مقاله به حکمت عملي يعني علوم مرتبط با رفتار و افعال انسان (بخش مهمي از علوم انساني) براي رفع نيازهاي معيشتي فردي و اجتماعي او پرداخته ميشود و در اينباره بحث ميگردد که چرا افعال انسان که موضوع بخش دوم حکمت ارسطويي است، بظاهر از اهميت کمتري بر خوردار است، در حالي‌که همه چيز در عالم ذهن و معلومات انسان بستگي به رفتار و اعمال او دارد! در اينکه اکثر فلاسفه ـ شايد بتبع ارسطو ـ به اين بخش کمتر اعتنا کرده‌اند، يا در حد كفايت در همه زمينه‌هاي آن بحث نکرده‌اند و بيشتر به جانب اخلاق فردي با صبغه عرفاني پرداخته‌اند و براي آن در برابر امور نظري حقيقتي مشابه قائل نشده‌اند، جاي سوال دارد. همين فرايند نيز در عالم اسلام اتفاق افتاد و عموم فلاسفه به حکمت نظري بعنوان شاخة اصلي فلسفه توجه کردند و به حکمت عملي بيشتر ازجنبه اخلاق فردي نگريستند و سرانجام آن را به عرفان ختم نمودند.

نگارنده چنين ميپندارد که شايد تقسيم‌بندي نظري و عملي موجب چنين نگرشي شده است. در حالي که بنظر ميرسد اعمال انسان فارغ از نظر نيست؛ همچنانکه نظر هم بدون عملي که متناسب با آن باشد، معنا ندارد. چنانچه به خود اجازه دهيم در اين تقسيم‌بندي تجديد نظر کنيم، ميتوانيم حکمت عملي را جايگاه رفيعي بخشيم. در اين تقسيم‌بندي حکمت که دانش انساني براي رسيدن به کمال مطلوب است، از طريق نظر و عمل به دو بخش طبيعت و انسان تعلق ميگيرد. در پايان مقاله نيز شواهدي از قرآن براي تأييد نظر فوق بيان شده است.

کليد واژه‌ها: حکمت نظري، حکمت عملي، ادراکات حقيقي، ادراکات اعتباري، نظر و عمل، تقسيم‌بندي ارسطويي

 *****

نقش حكمت متعاليه در تكون و تكامل علم در ايران 

محمدعلي نويدي

 چكيده

مقالة حاضر به نقش حكمت و تفكر بطور عام و نقش و تأثير حكمت متعاليه بطور خاص در تكون و تكامل يا رشد و بالندگي علم در ايران پرداخته است. اين موضوع از جمله موضوعاتي است كه ضرورت پرداختن به آن، چه از نظر تاريخي و چه از نظر نقش و كاركرد امروزي، اهميت بسزايي دارد. حكمت و علم در فرهنگ و تمدن ايران زمين همواره مقارن و مقارب يكديگر بوده است. پيشينة حكمت در ايران، بقدمت سابقة علم و دانش و ظهور تمدن ميرسد و دوران درخشان و طلايي علم در ايران (چه ايران باستان و چه ايران دورة اسلامي) همواره با وجود و ظهور حكمت و خردورزي توأم بوده است؛ بطوريكه هرگاه دوران افول علمي و تمدني در ايران ظاهر گشته، نشانة دوري و خروج از ساحت حكمت و تفكر مشهود بوده است.

از طرفي، حكمت و عقلانيت يكي از اركان بنيادين حكمت متعاليه است و اساساً سير عقلاني، محور سير تكاملي انسان است كه به توليد و توسعه علم منتهي ميگردد. بين حكمت متعاليه و پيدايش علم، نسبت مستقيمي وجود دارد. انديشة ملاصدرا و حكمت متعاليه از وجوه گوناگون به تكون و تكامل علم و علوم دقيقه و جزئيه مدد ميرساند، حفظ و بسط زمينة عقلانيت و تفكر علمي، حفظ و انتقال ميراث عقلاني و حكمي ايران و اسلام، پيدايش و پرورش خردمندان و عقلا در دامن حكمت متعاليه، ارائه شيوه و روش نوين در مطالعات و تحقيقات حكمي ـ علمي و ترسيم خطوط آيندة تفكر عقلاني و علمي از جملة اين مددرسانيها است.

غرض اين پژوهش آن است كه اولاً، رابطة حكمت و علم در ايران زمين و فرهنگ و تمدن آن بطور اجمالي مورد پرسش و جستجوگري قرار گيرد و ثانياً، نسبت تفكر و حكمت متعاليه با رشد و ظهور علم در ايران بررسي و تحليل گردد و ثالثاً، نقش ويژة تأثير عميق عقلانيت و تفكر منطوي در حكمت متعاليه در توليد و توسعه و تكامل علم در ايران مورد تأمل قرار گيرد و عيان شود.

كليد واژه‌ها: حكمت، تكون، علم، ايران، ملاصدرا

 *****

نهضت ترجمۀ متون علمي- فلسفي تمدن اسلامي به زبان لاتيني در اروپا 

دكتر حسين كلباسي اشتري

 چكيده

نزد بسياري از محققان تاريخ علم و حكمت، سهم و نقش متون علمي و فلسفي تمدن اسلامي در بيداري و پيشرفت علمي و صنعتي غرب پوشيده نيست. در فاصلة قرون يازدهم تا سيزدهم ميلادي، انبوهي از آثار و نوشته‌هاي علمي و فلسفي مسلمانان از زبان عربي به زبان لاتيني برگردانده شد و در اين فرآيند حتي متون و منابع علمي و فلسفي يونانيان ـ بويژه ارسطوـ نيز از طريق مسلمانان به دنياي غرب شناسانده شد؛ بگونه‌يي كه به اعتراف شماري از مورخان و انديشمندان غربي، اگر اين رويداد تاريخي ـ يعني نهضت ترجمه عربي به لاتيني ـ اتفاق نمي‌افتاد، چه‌بسا دنياي غرب هيچگاه با سرمايه عظيم دانش يوناني آشنا نميشد. از سوي ديگر در جريان نهضت مذكور، علاوه بر ترجمه آثار يوناني از عربي به لاتيني، بسياري از شروح و تفاسير دانشمندان مسلمان نيز به دنياي غرب راه يافت و از اين طريق، دشواريها و پيچيدگيهاي علمي آن آثار نيز با كوششهاي متفكران مسلمان مرتفع گشت. جزئيات و دقايق اين رويداد بزرگ علمي- فرهنگي هنوز هم كاملاً روشن نيست و در اين مقاله تنها به مهمترين فقرات آن اشاره خواهد شد.

كليد واژه: نهضت ترجمة لاتيني، دارالترجمه‌ها، آثار منحول، كتاب العلل، اسپانياي مسلمان

*****

آفرينش در وداها

علي نقي باقرشاهي

 چكيده

سرودهاي ودايي علاوه بر مدح خدايان و موجودات اساطيري به مسئله آفرينش نيز پرداخته و آن را مورد بررسي قرار داده‌اند. در وداها آب بعنوان عنصر اصلي و مادةالمواد جهان معرفي شده است. همچنين در برخي از سرودهاي ودايي، مسئله خلق از عدم نيز مطرح شده است. مسئله آفرينش در وداها قابل تطبيق با كتابها آسماني ديگر است؛ مثلاً در متون اوستايي نيز آب بعنوان عنصر آسماني و كيهاني كه ماية حيات است، معرفي شده است. همچنين سومريان، مصريان و يونانيان نيز آب را اولين چيزي ميدانستند كه خالق آن را آفريد. در برخي از سرودهاي ودايي، آفرينش از طريق قرباني كردن صورت ميگيرد و خدايان انجام‌دهندگان اين قرباني هستند. اعضاي قطعه شدة خدايي كه قرباني شده است، درجات آفرينش را تشكيل ميدهد و با اين قرباني شدن عالم هستي تحقق پيدا ميكند و وحدت به كثرت تبديل ميشود. بطور كلي آفرينش در وداها از طريق نيروهاي اسطوره‌يي كه در تكوين عالم نقش دارند، صورت گرفته است.

اين مقاله همچنين به مسئله يكتاپرستي در وداها پرداخته و با اشاره به برخي از سرودهاي ودايي و نظر محققان هندي ـ و برخلاف نظر مستشرقان ـ مشخص نموده است كه در وداها يكتاپرستي وجود داشته است و فرضية چند خدايي در مورد آن صحت ندارد.

كليدواژه‌ها: وداها، آفرينش، اساطير، خدايان، آب، هستي، نيستي، قرباني، وحدت، كثرت، جهان

*****

ملاصدرا و دومين فيلسوف يوناني؛ آناكسيمندر  يا  آناكساغوراس؟ 

احمد عسگري

 چكيده

ملاصدرا در برخي آثار خود به تاريخ فلسفه و آغاز آن در يونان توجه داشته و به فلاسفة نخستين و آراء آنها اشاره كرده است. دومين فيلسوف حوزة ملطي، آناكسيمندر است، اما ملاصدرا از آناكساغوراس بعنوان دومين فيلسوف نام برده است. همچنين آرائي كه از او نقل كرده، مجموعي از آراء آناكسيمندر و آناكساغوراس است. در اين نوشته سعي شده علت اين مسئله دنبال شود؛ اما صرفنظر از اين مسئله، آنچه را كه ملاصدرا بعنوان آراء دومين فيلسوف نقل كرده است، ميتوان در آراء آناكسيمندر يا آناكساغوراس يافت. همچنين ملاصدرا اشاراتي كوتاه در توضيح سخنان مذكور دارد كه اگرچه غيرتاريخي بنظر ميرسد (بخصوص در برخي موارد)، اما حداقل در برخي موارد دور از كلمات آنها نيست و ميتواند بعنوان برداشتي موّجه مورد توجه قرار گيرد.

كليد واژه‌ها: آناكسيمندر، آناكساغوراس، ملاصدرا، اصل مادي، عقل