جستجوي مباني نظري «امکان فقري» ملاصدرا در انديشه محقق دواني
چکيده:
صدرالمتألهين شيرازي، بر مبناي نظريه اصالت وجود، ملاک نيازمندي ممکنات به علت را، به امکان فقري تعبير ميکند. امکان فقري، از ربط محض بودن و تعلقي بودن ممکنات نسبت به واجب تعالي حکايت دارد. بر اين اساس، بسياري از شارحان، برخلاف نگرش عرفا و صوفيه، وحدت شخصي وجود را - که ملاصدرا از آن سخن بميان آورده است - اينگونه تفسير کردهاند که موجودات ممکن، موجوداتي خيالي و موهوم نيستند، بلکه عين ربط و وابستگي به وجود مستقل و از تشئنات وجود واجبند. نوشتار حاضر، در صدد بيان اين نکته است که نظريه امکان فقري ملاصدرا را ميتوان اقتباس يا متأثر از وجودشناسي محقق دواني، تبيين وي از عليت و نظريه انتساب او دانست؛ چراکه وي با تأکيد بر وحدت وجود، موجود حقيقي را ذات واجب قلمداد ميکند و با تبييني که از عليت ارائه ميدهد، ممکنات و معلولات را از شئون علت برميشمارد و بر ربطي و انتسابي بودن آنها تصريح مينمايد.
كليدواژهها: اصالت وجود، امکان فقري، ذوق التأله، انتساب، رابط و مستقل
* * *
نمود بينش و منش شيخبهايي و مجلسي (دوم) در رسائل اعتقادي ايشان
فروغ السادات رحيمپور*
چکيده:
شيخبهايي و محمدباقر مجلسي از شخصيتهاي بزرگ و اثرگذار مکتب اصفهان، دو اثر موجز کلامي از خود به يادگار گذاشتهاند که اعتقادنامه ناميده ميشود. اعتقادنامهها اولاً و بالذات بيانگر و حافظ و ناقل اعتقادات اصولي و زيربنايي يک مکتب و مذهب هستند اما در عين حال، چون مشتمل بر باورهاي صريح و بيپيرايه صاحب رسالهاند، ميتوانند نمايشدهنده راستين آراء برگزيده نويسنده و منش و شخصيت وي نيز باشند.
اين مقاله ابتدا به بررسي محتواي رسائل اعتقادي شيخبهايي و مجلسي ميپردازد و سپس از پنجره اين دو اثر، نگاهي به نحوه نگرش و مشي و منش ايشان مياندازد و روشن ميکند که دو متفکر همعصر از اين حيث چه تفاوتهايي دارند.
علامه مجلسي اغلب عبارات رساله را در قالب امري و الزامي و دستوري (بايد و نبايد؛ يجب و لايجب) آورده و خود را در مقام توصيه و تجويز قرار داده است. همچنين با گسترده کردن حيطه ضروريات دين و با نفي و طرد و تکفير مخالفان، حوزه معتقدين و مؤمنين را تنگ و محدود کرده است، اما شيخبهايي به توصيف و تبيين رأي خود بسنده کرده و خواننده را مقيد به پذيرش آن ننموده است. علاوه براين، در رسالة او اثري از تکفير و تحديد بچشم نميخورد.
شيخبهايي، دو سوم حجم رساله خود را به مسائل عملي اسلام اختصاص داده، اما علامه مجلسي بيشترين همّ خود را صرف شرح اصول عقايد کرده و در بخش اعمال، به شرح مقدمات عمل و توصيههاي اخلاقي بسنده کرده است.
كليدواژهها: شيخبهايي، مجلسي، رساله اعتقاديه
* * *
ملا رجبعلي در مقابل ملاصدرا در بحث وجود ذهني
علي کرباسي زاده اصفهاني[3]، فريده کوهرنگ بهشتي[4]، سنا جوانمردي[5]
چکيده:
آگاهي انسان به دو گونه ميباشد: آگاهي او يا به وجود خويش است يا به امور غير از ذات خويش. اينکه انسان چگونه به امور خارج از خود علم مييابد، يکي از مسائل مهم و دشوار فلسفي است که ذيل مباحث معرفتشناسي قرار دارد. اگرچه اين مسئله در طول تاريخ فلسفه، اعم از غرب و شرق مطرح بوده و ذهن فلاسفه را بخود مشغول داشته، اما همواره همچون مشکلي لاينحل مينمود تا اينکه ملاصدرا اصطلاح وجود ذهني را وضع کرد و اينچنين مسئله را حل شده پنداشت. فلاسفه پيش از وي علم و تصورات را عارض بر ذهن ميدانستند، حال آنکه ملاصدرا قائل بود که نفس انسان خلاّق است و ميتواند وجود خارجي را از ماهيات موجود در خارج سلب کرده و عيناً در خود بسازد و به آنها وجود ذهني بدهد. در مقابلِ ملاصدرا، فيلسوف شناخته شده مکتب فلسفي اصفهان، ملارجبعلي که جريان فکري ديگري را در همين مکتب هدايت ميکرد قرار داشت. وي بعنوان يک فيلسوف تنزيهي با دغدغههاي کلامي، هيچيک از مباني، آراء و ادله فلسفه ملاصدرا را نميتوانست بپذيرد و سعي در ردِّ آنها داشت؛ چراکه حکمت متعاليه صدرايي را منافي آيات و روايات ميدانست. از جمله اين مسائل، مسئله وجود ذهني بود. در واقع حکيم رجبعلي تبريزي يکي از منکران سرسخت قول به نظريه وجود ذهني است كه در رساله اصول آصفيه خود اشکالاتي بر آن وارد نموده است. در اين نوشتار به بررسي آراء و ادله ملاصدرا در اثبات وجود ذهني، انتقادات ملارجبعلي به اين بحث و پاسخهايي که در فلسفه صدرايي به اين انتقادات داده ميشود، ميپردازيم.
کليدواژهها: مكتب فلسفي اصفهان، ملاصدرا، ملارجبعلي تبريزي، وجود ذهني، علم
* * *
آفاق هرمنوتيکي حکمت متعاليه و رسالت اجتماعي - فرهنگي ملاصدرا
سيدمهدي امامي جمعه**
چکيده:
فلسفه اسلامي و بويژه فلسفه ملاصدرا واجد چشماندازهاي هرمنوتيکي است که کمتر مورد توجه واقع شده است. البته در اين نوشتار سعي شده تا به لطايفي چند از مباني هرمنوتيکي حکمت متعاليه پرداخته شود، اما نگارنده درصدد طرح جامع مباني هرمنوتيکي ملاصدرا يا در مقام دفاع از آنها نيست، بلکه تنها و تنها ميخواهد سه نکته را در حد وسع علمي و تلاش خود روشن کند:
1. هرمنوتيک، محور حکمت متعاليه است.
2. هرمنوتيک براي ملاصدرا يک رسالت تاريخي، اجتماعي و فرهنگي بشمار ميآمده است.
3. ملاصدرا بلحاظ رسالتي که بر دوش خود احساس ميکرده، نقش مؤثري را ايفا نموده است.
اين مباني هرمنوتيکي و اين رسالت اجتماعي ـ فرهنگي که ملاصدرا آن را احساس نمود و سعي در انجامش داشت، مکتب فلسفي اصفهان را بسيار غنا بخشيد و موجب پيدايش چشماندازهاي نويني در حوزه فلسفي اصفهان شد که بررسي و بازشناسي آنها و نيز بازسازي و توسعهشان، ميتواند مکتب فلسفي اصفهان را روزآمد و کارآمد نمايد.
كليدواژهها:حکمت متعاليه، هرمنوتيک، رسالت فرهنگي، رسالت اجتماعي
* * *
مدرسه کلامي اصفهان
محمد تقي سبحاني[6]، محمد جعفر رضايي[7]
چکيده:
مدرسه اصفهان با ظهور صفويه و حمايت پادشاهان صفوي از تشيع و دعوت عالمان شيعه به اصفهان شکل گرفت. فضاي فکري مناسبي که صفويه در اين شهر ايجاد کردند، سبب حضور، تثبيت و تعميق همه جريانهاي کلامي گذشته شد. در اين نوشتار مدرسه کلامي اصفهان را با بررسي سه جريان کلامي معرفي ميكنيم: 1) جريان کلام حديثگرا که دو منشأ فکري دارد؛ از سويي تحتتأثير جريان حديثگراي جبل عامل و از سويي تحتتأثير جريان اخباريگري است. 2) جريان کلام عقلگراي فلسفي که در حقيقت ادامهدهنده مدرسه فلسفي شيراز است. 3) جريان کلام عقلگراي غيرفلسفي که امتداد جريان کلامي اماميه در حلّه است. اين گروه برخلاف گروه دوم که عقايد فيلسوفان را به عرصه کلام آوردند، تنها از ادبيات فلسفي استفاده كردند و در آموزههاي اعتقادي به نقد ديدگاه فلاسفه پرداختند.
كليد واژهها: مدرسه كلامي اصفهان، كلام حديثگرا، كلام عقلگراي فلسفي و غيرفلسفي
* * *
نقد و بررسي تقسيم سهگانه حمل نزد ميرداماد
محمود زراعت پيشه***
چکيده:
ميرداماد در الافق المبين تقسيمي سهگانه از حمل ارائه نموده است كه عبارت است از: حمل شيء بر خود، حمل شايع صناعي و حمل اولي ذاتي. اما اين تقسيمبندي سهگانه از سوي وي بيسابقه بوده است و حتي پس از وي نيز ديده نميشود. مهمترين مشخصه اين تقسيمبندي اين است که در آن، «حمل شيء بر خود» قسم مستقلي از اقسام حمل بحساب آمده است. تمرکز نوشتار حاضر بر همين مشخصه خواهد بود. چنين بنظر ميرسد که مداقه سيد سند در خصوص مؤلفه «تغاير مفهومي» در باب حمل و اعتراض محقق دواني به آن و سرانجام داوري ميرداماد ميان ايشان مقدمهيي در طرح اين تقسيمبندي بوده است. همچنين بنظر ميرسد که غفلت از اين داوري ميرداماد، پس از وي، به از دست رفتن استقلال «حمل شيء علي نفسه» انجاميده است و بر پايه همين غفلت است که عمده متأخران حمل شيء بر خود را قسمي از حمل اولي ذاتي ميدانند.
كليد واژهها: حمل شيء بر خود، حمل اولي ذاتي، حمل شايع صناعي، تغاير اعتباري، تعدد التفات
* * *
واکاوي و نقد مباني الهيات سلبي با تأکيد بر آراء ملاصدرا
محمد مهدي مشکاتي[8]، مهدي منصوري[9]
چکيده:
الهيات سلبي يا حکمت تنزيهي، گونهيي از شناخت است که بيشتر درصدد بيان جنبههاي سلبي متعلق خويش است تا بيان جنبههاي ايجابي آن. بعبارت ديگر، از آنجا که شناخت ويژگيهاي ذات الهي را مقدور بشر نميداند، از اينرو در پي آن است تا صفاتي را که ذات الهي بدان متصف نيست، بشناسد نه آنچه را که بدان متصف است. اين ديدگاه سابقهيي طولاني دارد، هرچند بين صاحبان آن اختلافنظرهايي هم ديده ميشود. اين نظريه در حوزههاي مختلفي و از جمله در حوزۀ معناشناسي ورود پيدا کرده و معتقد است که دربارة صفات خدا نميتوان آنگونه سخن گفت که دربارة همان صفات در ديگر موجودات. در فلسفه و کلام اسلامي نيز اين ديدگاه با تکيه بر يکسري مباني خاص مانند تباين وجودي، اشتراک لفظي، تلازم اشتراک معنوي با تشبيه و اکتناه ذات الهي و تأويل تنزيلي روايات پديد آمده است. اما هريک از اين مباني با اشکالاتي مواجه است که ميتوان از آن به اشکالات مبنايي تعبير نمود. اين اشکالات متوجه اصل مباني اين ديدگاه بصورت جداگانه است. اما توالي فاسدي نيز هست که کل اين نظريه ميتواند درپي داشته باشد و در اين مجال بدان پرداخته نميشود. در اين نوشتار کوشش شده است تا ابتدا تصوير مختصري از هريک از مباني ارائه شده و سپس نقد آن براساس مباني فلسفي و بويژه مباني حکمت متعاليه صورت پذيرد و درآخر به اين نتيجه منتهي شود که مباني اين ديدگاه مخدوش بوده و ازاينرو اين ديدگاه در حوزة الهيات قابل دفاع و پذيرش نميباشد.
كليد واژهها: الهيات سلبي، حکمت تنزيهي، اشتراک لفظي، اشتراک معنوي، تشکيک، تشبيه
[1]. استاديار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان
[2]. دانشجوی دکتری حکمت متعاليه دانشگاه اصفهان(نويسنده مسئول)؛ m.yaryan@gmail.com
* استاديار گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان؛ fr.rahimpoor@gmail.com
[3]. استاديار گروه فلسفه دانشگاه اصفهان
[4]. کارشناس ارشد فلسفه غرب دانشگاه اصفهان(نويسنده مسئول)؛ F_Kbeheshti@yahoo.com
[5]. کارشناس ارشد فلسفه غرب دانشگاه اصفهان
** دانشيار گروه فلسفه و كلام اسلامي، دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان
[6]. عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي وابسته به دفتر تبليغات اسلامي
[7]. پژوهشگر پژوهشکده کلام اهل بيت دارالحديث(نويسنده مسئول)؛ jafar_rezae@yahoo.com
*** استاديار دانشگاه بيرجند؛ m.zeraatpishe@birjand.ac.ir
[8]. استاديار گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه اصفهان(نويسنده مسئول)؛ Mahdimeshkati@yahoo.com
[9]. دانش آموخته حوزة علميه قم